بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمدللَّه رب العالمين. والصّلاة والسّلام علي سيدنا و نبيّنا ابي القاسم محمّد و علي آله الاطيبين الاطهرين المنتجبين الهداة المهديين. سيّما بقيّةاللَّه في الارضين.
خداي متعال را سپاسگزارم که همان طور که بعد از جنگ تحميلي، در اولين فرصت، به اين استان شهيد پرور و به ديدار شما مردم عزيز آمدم و توفيق ملاقات با شما عزيزان را پيدا کردم، حالا هم بار ديگر اين توفيق پيدا شد که با شما، در اين استانِ تاريخي سر بلندِ خوش سابقه فداکار، ملاقات کنم.
اوّلاً لازم است از استقبال پرشور و صميمانه شما مردم اروميه و ديگر شهرهايي که زحمت کشيديد و از راههاي دور و نزديک، براي اين مراسم استقبال محبّت آميز، به اروميه آمديد، تشکر کنم و آن چنان که من در خيابانهاي شهر، مشاهده کردم، اگر بعضي از برادران يا خواهران، به خاطر ازدحام جمعيّت، دچار ناراحتي و فشار جسمي شدند، از آنها عذر خواهي کنم. خداوند به همه شما مردم مؤمن و صميمي و فداکار، لطف و رحمت خودش را نازل کند.
مايلم نگاه کوتاهي به گذشته و امروز و آينده اين استان بيندازم. از لحاظ مردم اين استان، چيزي که من مي توانم بگويم، اين است که مردم استان آذربايجان غربي يعني اين بخشي که در تقسيمات کشوري ما، امروز به نام آذربايجان غربي شناخته مي شود - در گذشته تاريخ - يعني در همين دوران نزديک به زمان ما - بعد از مشروطه تا امروز، در قضاياي مختلفي، امتحانهاي بسيار خوبي داده اند. آخرين امتحان، در جنگ تحميلي بود که اين استان، با شهداي بزرگش، با رزمندگانش و سردارانش، با شهيد باکري پر افتخار و سربلندش و مرد و زنِ پشتيبان و شجاعش، بهترينِ امتحانها را داد. قبل از دوران جنگ تحميلي هم که هنوز در اغلب استانهاي کشور، هيچ خبري از جنگ و درگيري و زد و خورد نبود، اين استان در گير مبارزه با ضدّ انقلاب و فتنه جويان و تحريک شدگان بود. آن جا هم مردمِ اين استان امتحان خوبي دادند. هم مردم ترک، هم مردمِ کرد توانستند بهترين موضع را در مقابل فتنه جويان و فتنه گران و ضدّ انقلاب اتّخاذ کنند. اگر کسي قبل از اين دوران؛ يعني تاريخ نزديک به زمان ما را هم خوانده باشد و مطالعه کند، خواهدديد که باز هم مردم اين استان پر افتخار، در دوران تهاجم قدرتهاي بيگانه به اين کشور، يعني در دوران جنگ بين الملل اوّل - که از جمله نکات بسيار مهمّ همين نقطه است؛ آن هم بخصوص در اين استان - بهترين امتحانها را دادند. يعني تجربه اي که اين استان، در قضاياي اواسط جنگ بين الملل اوّل ديد و از سر گذراند، يکي از قضايايي است که در ساير نقاط ايران، اصلاً سابقه ندارد.
شما جوانان - بخصوص - بايد روي اين نکته توجّه کنيد و در نوشته هاي مورّخين و گزارشگران مسائل ايران، بايد اين نکته بيايد؛ که متأسفانه خيلي کمرنگ است يا نيست. آن نکته اين است که در جنگ بين الملل اوّل ، نمايندگان دو، سه کشور از کشورهاي مسيحي دنيا، در اين حول و حوش حضورِ ضعيفي داشتند. نمايندگان روسها، انگليسيها و آمريکاييها هم در اين استان حضور داشتند. به چه اسمي؟ به اسم معلّم، به اسم پزشک و از اين قبيل. درست توجّه کنيد! با اين که اين کشورها در سياستهاي مختلف، به شدّت با يکديگر معارضه و دشمني داشتند، امّا در اين نقطه از دنيا، ناگهان به فکر افتادند که به کمک يکديگر، يک پايگاه استعماري به مرکزيّت همين منطقه اروميه و خوي و ماکو و به وجود آورند. يعني شبيه آن چيزي که بعدها در فلسطين اشغالي به وجود آمد. منتها آن جا به اسم يهودي گري، اين جا به اسم مسيحيّت!
مردم اين استان سالهاي متمادي، در کنار جمعي از هم ميهنان مسيحي ما زندگي مي کردند؛ امروز هم زندگي مي کنند؛ در آينده هم زندگي خواهند کرد - مثل برادر و خويشاوند - با هم هيچ مشکلي هم، نه آن روز داشتند، نه امروز دارند و نه در آينده خواهند داشت. يعني در اين استان، تعدادي از هم ميهنان ايراني ما، از آشوري و ارمني و مسيحيان کاتوليک و پروتستان، حضور دارند؛ آن روز هم بودند. مسلمانان هم با آنها دوستانه، آنها هم با مسلمانان برادرانه و دوستانه رفتار مي کردند. بين آنها هيچ مشکلي وجود نداشت. امّا نکته عبرت آموز اين است که نمايندگان کشورهاي خارجي و استعمارگر، چون ديدند تعدادي مسيحي در اين استان وجود دارد، به طمع افتادند که شايد بتوانند با تحريکات مذهبي و فرقه اي و ديني، پايگاهي از مسيحيت در اين بخشِ از ايران به وجود آورند و اين بخش را از ايران جدا کنند.
يکي از امتحانهاي سخت براي اين استان - يعني براي اروميه، سلماس، خوي، ماکو و شهرهاي ديگرِ اين منطقه - پيش آمد. در همان برهه از زمان و تاريخ بود که نمايندگان دولت آمريکا، دولت روسيه تزاري و دولت انگليس، در اين نقطه، توطئه مشترکي را طرّاحي کردند و فتنه عجيبي به راه انداختند. هزاران نفر از مسلمانان و مسيحيان، در اين فتنه، در همين اروميه و سلماس و بقيه نقاط کشته شدند. من وقتي آنچه را که بر اين استان و بر اين شهرها در آن برهه گذشته است، به يادم مي آورم، قلبم متلاطم مي شود. کاري کردند که مورّخ مي نويسد: «در اطراف سلماس، ديگر هيچ آبادي اي باقي نماند. هزاران نفر در اروميه کشته شدند. با مردم اين منطقه کاري کردند که وقتي عثمانيهاي متجاوز وارد مرزهاي ايران و وارد اروميه و خوي شدند، مردم از آنها استقبال کردند»! البته خود آنها هم که آمدند، بعد ظلم و جور زيادي کردند تا بيرون رانده شدند. اما ببينيد بر اثر تحريک اروپاييها و آمريکاييها، زير نامهاي موجّه - به اسم کمک به مردم، به اسم پزشک و بيمارستان و مدرسه و امثال آن - آن روز چه بر سر مردم آورده بودند که مردم، از عثماينهاي متجاوز، با آغوش باز استقبال کردند!
امّا مردم اين منطقه، با اين که خيلي سختيها ديدند و با وجود تحريکات دشمنان، توانستند اوّلاً با شجاعت و با مقاومت و ايستادگي، دشمنان را بيرون کنند، ثانياً - و از اين بالاتر - همان برادري گذشته را، باز هم در بين خودشان بر قرار کردند. گروههاي مسلمانان با يکديگر متّحد شدند و تحت تأثير تحريک دشمن قرار نگرفتند و جنگ شيعه و سنّي، جنگ ترک و کرد، جنگ مسلمان و مسيحي به راه نينداختند. اين رشد مردم اين استان را نشان مي دهد. من هميشه در دلم، اين رشد مردم استان را تحسين کرده ام. اين يکي از سوابق مردم اين استان است.
بعد از انقلاب هم شما شاهد بوديد و ديديد کسي که در مقابل توطئه دشمن، ايستادگي و مقاومت کرد، خود مردم بودند. بسيج مردم، جوانان مؤمن مردم، در مقابل فتنه گري و اختلاف افکني و تحريکات و تجزيه طلبي و خباثتهاي گوناگونِ بيگانگان، که با تحريک يک عّده آدمهاي غافل انجام مي گرفت، ايستادند و مبارزه کردند. اين عظمت و رشد روحي مردم است و اين خيلي با قيمت و ارزشمند است. از لحاظ طبيعي هم اين استان، يکي از استانهاي با برکت کشور پهناور و عزيز ماست.
خداي متعال در اين استان، امکانات بسياري را براي استفاده مردم و احياي نيروي خلاّقه مردم قرار داده است. خاک حاصلخيز، آب فراوان، بارندگي به اندازه و مناسب، جنگل، اين درياچه بسيار پر برکت و با ارزش، معادن زير زميني مس، طلا و ديگر معادني که در اين استان وجود دارد. مردمي داراي رشد و با فرهنگ و زميني آماده. بايد در اين استان، فقر و بي کاري وجود نداشته باشد. چرا هست؟ زيرا در گذشته - قبل از انقلاب - نسبت به اين استان خيلي ظلم و ستم شده است. من آمارها را که نگاه مي کردم، ديدم که تعداد فارغ التحصيلان و دانشجويان سطح کارشناسي اين استان قبل از انقلاب، يک عدد بسيار کمي است. امروز به فضل پروردگار، از ده و پانزده برابر هم بيشتر است. ظلم بزرگ آن روز به اين مردم، همين بود. جوانان اين استان امکان تحصيل نداشتند. صنعتگر و انگشتان با مهارت وبا استعدادش، امکان کار صنعتي نداشت.کشاورز که توليد ميوه يا غلاّت مي کرد، امکان بهره برداري بهينه از اين محصول را نداشت.
بعد از انقلاب کارهاي زيادي در اين استان شده است . من آمارها را که ديدم، خدا را شکر کردم که دولت خدمتگزار، در سالهاي بعد از انقلاب، توانسته است در بخشهاي مختلف، کارهاي زيادي انجام دهد. امّا در عين حال آنچه که انجام شده است، کمتر از آن کارهايي است که بايد بعد از اين انجام گيرد.
کشور ما کشوري است که امکانات کار در آن زياد است. در همه استانها وقتي که نگاه مي کنيم، ويژگيهايي وجود دارد که بعضاً مخصوص آن استان بخصوص است. استان شما هم از اين ويژگيها دارد. تعداد زياد جوان و نوجوان در اين استان، يک نقطه قوّت است. اينها کساني هستند که مي توانند نيروهاي کار را براي آينده، هم براي اين استان، هم براي سطح کشور، براي کارهاي فرهنگي، اقتصادي، سازندگي، معنوي و مادّي، تأمين کنند. نيروي جوان، نيروي با ارزشي است.
خدا را شکر مي کنيم که مسؤولين دولتي و دولت خدمتگزار در زمينه سازندگي، به کارهاي جدّي مشغول شده است. شما امروز هر جاي کشور را نگاه کنيد، آثار سازندگي مشهود است. هم سازندگي ويرانيهاي جنگ و هم از آن بالاتر، سازندگي نسبت به کوتاهيها و ويرانيها و خراب کردنهاي دوران قبل از انقلاب؛ يعني دوران حکومت طاغوت. سازندگي در اين استان هم شروع شده و کارهاي زيادي انجام گرفته است. امّا بايد مردم همّت کنند، مسؤولين دولتي کمک کنند تا اين استان آباد، اين استان با استعداد، اين استاني که مردم کننده کار و با استعدادي هم دارد، بتواند يک استان نمونه شود. من در گزارشهايي که داده شده است، نگاه کردم و آنچه که به نتيجه رسيدم، اين است که در اين استان، بيکاري، يک معضل است. رواج قاچاق، يک معضل بزرگ است. يک عدّه راه قاچاق را که راهِ بسيار ناسالمي است در پيش گرفته اند؛ هم به مردم و هم به استان ظلم مي کنند. توليد داخلي را به شکست مي کشانند. به جاي اين که به توليد روي آورند و کشور و شهر و استان خودشان را آباد کنند، به کارهاي نا سالم و خلاف قانون مي پردازند که يقيناً جز فساد براي مردم، هيچ اثري ندارد؛ اگر چه براي خود آنها پولهاي باد آورده اي را به ارمغان مي آورد! اين هم يک معضل بزرگ است. معضل فرهنگي هم در اين استان، کم و بيش هست.
عزيزان من! دشمنان مايلند که ذهن و فکر و روح جوانان را - که در طول اين هفده سالِ انقلاب، معجزه آفريده است - به وسيله امواج مسموم و خطرناک تلويزيون و راديو تسخير کنند. جوانان بايد هوشيار باشند. جوانان بايد بدانند با آنچه از وراي مرزها، به وسيله کساني که هيچ به سر نوشت اين ملت علاقه ندارند، مي رسد، بايد بااحتياط برخورد کرد. نمي شود بي قيد و شرط، هر چه را که از آن سوي مرزها مي فرستند - اعمّ از کالاي فرهنگي و همچنين امواج تبليغي و فرهنگي - پذيرفت. دشمن در کمين است؛ بخصوص در کمين جوانان. شما در اين تبليغاتي که مي کنند، نگاه کنيد! يک کلمه در جهت رشد و ترقي انديشه مردم حرفي زده نمي شود. تبليغات دشمن در جهت ويرانگري و فاسد کردن است. در جهت معطّل کردن نيروي کار و فکر و جسم جوانان است. بايد با احتياط با آن برخورد کرد.
که از امواج فرستاده شده به وسيله دشمنان حرف مي زنيم؛ از عادات بدي که بين خود ما هم هست، حرف بزنيم:
من مقيّدم که در هر جا احساس مي کنم نسبتِ به زنان بي اعتنايي يا ظلم مي شود، تذکر بد هم. اين يکي از نکاتي است که اسلام بر روي آن خيلي توجّه دارد. آن طور که شنيده ام، در بعضي از بخشهاي اين استان، بخصوص در مناطق کردي، نسبتِ به زنان، در خانه شوهر و در محيط زندگي، اهانت و بي احترامي انجام مي گيرد. حتّي گاهي ميراث آنها را - که حقّ آنهاست - نمي دهند! يعني حتّي نزديکان هم به زنان ستم مي کنند و حقّ آنها را ناديده مي گيرند! اراده و خواست زنان در مسائل مربوط به ازدواج نديده گرفته مي شود. اينها همه بر خلاف اسلام است. در اسلام، از داخل خانه تا محيط کسب، از محيط زندگي و معاشرت تا سطح کشور و تا سطح جهان، همه جا عدالت مطرح است.
يک جمله هم در اين استان، درباره اين همزيستي اي که ميان برادران و خواهرانِ اقوام مختلف هست، بگويم که براي من بسيار اعجاب انگيز و تحسين برانگيز است. در اين استان، ترک و کرد و شيعه و سنّي، در کنار هم با مهرباني زندگي مي کنند. اين چيز بسيار با ارزشي است. يکي از چيزهايي که هنگام پيروزي انقلاب، دشمنان خارجي را نسبت به شکست انقلاب اميدوار مي کرد، مسأله تعدّد اقوام، در سرزمين پهناور ما بود. ترک، عرب، فارس، کرد، لر، بلوچ و ترکمن؛ اقوام مختلف. دشمن اميدوار بود که بتواند از اين اختلاف، بهره برداري کند؛ اينها را به جان هم بيندازد. شما هرجا نگاه مي کنيد، تبليغاتِ قوم گرايي و مبالغه در اين مسأله را مشاهده مي کنيد. اگر کاوش کنيد، دست دشمن را در آن جا خواهيد ديد. دشمن اين را مي خواست؛ امّا غافل بود که ملّت ايران پيش از همه چيز، ايراني است. ترک و فارس و کرد و عرب و بقيه اقوام ايراني، افتخار مي کنند که فرزند «ايران اسلامي» هستند که پرچم اسلام را در دنيا بر افراشته است.
دشمنان مدّتي در اين استان آمدند؛ به وسيله عناصري فتنه گري کردند تا شايد بتوانند مردم کرد ما را - که هم ميهن ما هستند، مثل بقيه هم ميهنان - تحت تأثير قرار دهند. البته مردم اين استان جوابشان را دادند. خودِ کردها جواب فتنه گرها را دادند و به دهن آنها زدند.
به فضل پروردگار، حيله دشمن در اين استان نگرفت. نتوانستند مردم کرد را دور شعارهاي خودشان جمع کنند. البته در همه جا يک عدّه فريب خورده هستند. يک عدّه هم خائن و تحريک کننده آنها هستند. امروز هم همان خائنين يا فريب خورده ها، در آن طرف مرزهاي اين کشور، جيره خوارِ دشمنان بدخواه اين مردمند. شما ببينيد امروز در کردستان عراق چه مي گذرد! خود مردم کرد، به تحريک صدام و رژيم عراق و با چراغ سبز آمريکاييها، به جان هم افتاده و خون يکديگر را مي ريزند! آن کساني که مي خواستند مردم را از هم جدا کنند، اسم کرد و ترک و اقوام مختلف را، جدا جدا مي آورند. براي اين استان و استانهاي ديگر اين منطقه، همان وضعيتي را مي خواستند که امروز بر استان کردستان عراق حاکم است. مي خواستند خون مردم، در صحنه هاي جنگ برادر کشي، ريخته شود و مردم را بدبخت کنند.
امروز به فضل پروردگار، در زير سايه نظام عزيز و پر افتخار اسلامي - که امروز نظام اسلامي در دنيا، يکي از سرافرازترين نظامهاست - و در زير اين پرچم به اهتزاز در آمده اي که ملتها و دولتها، با عظمت به آن نگاه مي کنند، همه گروهها و اقوام ايراني، دست در دست يکديگر زندگي مي کنند و قدر اين حکومت، اين نظام و اين عزّت را مي دانند.
روزي بود که مردم دنيا، اگر از ايران خبري داشتند، به خاطر داستانهاي افسانه وار و ولخرجيهاي فساد آميز دستگاه حکومت خائن پادشاهي بود! از اين طريق اسم ايران را مي شنيدند. در ولخرجيها و قماربازيهايشان در کازينوهاي معروف دنيا، از ايران اسم مي آوردند؛ به مناسبت اين که پادشاهان و حکمرانان اين کشور و اين ملت مظلوم، اموال اين ملت را به آن جاها مي بردند و مي باختند و بر مي گشتند!
امروز در دنيا، نام اسلام را با عنوان شجاعت و عدالت خواهي و ظلم ستيزي مي شناسند. امروز بحمداللَّه وضع شما ملت ايران، به خاطر شجاعتها و به خاطر ايستادگي و نشان دادن شخصيت و عزّتتان، طوري شده است که اگر کساني بخواهند با سلطه هاي مستکبر دنيا پنجه در بيندازند، به شما نگاه مي کنند؛ از شما ياد مي گيرند و تقليد مي کنند. امروز نام ايران به عنوان مرکزي براي ايستادگي در مقابل افزون خواهي و زياده طلبي استکبار جهاني، شناخته مي شود. ملت ايران، ملتي است که دولتش را از خود مي داند. خودش سرِ کار آورده است و از دولت و مسؤولين خود حمايت مي کند. اين جا ميان مردم و دولت، مسؤولين و مردم، پيوند مستحکمي است. اين خصوصيت اين کشور و اين ملت است. براي همين است که من براي چندمين بار تکرار مي کنم که قدرت استکبارگر آمريکا و ايادي مزدور و اجير او - که به وسيله تبليغات و تلاشهاي سياسي و کارهاي اقتصادي و فرهنگي، سعي مي کنند اين ملت را از اصول و ارزشهاي خودش دور کنند - بايد بدانند که اين ملت، با تمسّک به اسلام، با چشيدن مزه استقلال و احساس عزّتي که از ايستادگي در مقابل دشمنان گردن کلفت خود مي کند و در برابر توطئه و تهديدهاي آمريکا و اياديش و در مقابل خلاف کاريهاي بعضي از مجامع جهاني، با کمال قدرت مي ايستد. در نهايت، آن کسي که از ميدان بيرون خواهد رفت، دشمنان ملت ايرانند نه ملت ايران!
خدا را سپاس مي گوييم و جبهه شکر و سپاس در مقابل پروردگار بر خاک مي ساييم. اگر ملت و دولت ايران قوي، عزيز و اميدوار است، اين لطف خدا و کمک الهي است.
پروردگارا! شاهد باش که ما اين نعمتهاي فراوان را از تو مي دانيم. ما به خودمان مغرور نمي شويم. ما به تو تکيه مي کنيم؛ از تو کمک مي خواهيم و به تو اميد مي ورزيم. در مقابل تو سر تعظيم فرو مي آوريم و مي دانيم تو به ما کمک خواهي کرد. اين ملتْ شايسته کمک و سزاوار رحمت الهي است. ملتي که زن ومردش، در راه خدا، اين قدر صادقانه تلاش مي کند.
امروز ملت، در چهار گوشه ايران - در همه جاي اين کشور بزرگ - افتخار مي کند به اين که در زير سايه اسلام و با عزّت اسلام زندگي مي کند. حتّي کساني که در اين کشور متديّن به اسلام نيستند - پيروان اقليتهاي ديني، مسيحيان، يهوديان و زرتشتيان؛ پيروان اديان الهي - آنها هم افتخار مي کنند که همه آحاد ملت، در زير سايه اين نظام اسلامي و الهي،برادروار و با محبّت، با يکديگر زندگي مي کنند - رحماء بينهم - امّا همه در مقابل دشمنِ متجاوز، زورگو و بدخواه، با کمال سر بلندي و افتخار مي ايستند - اشدّاء علي الکفّار - اين است معناي «اشدّاء علي الکفّار» . به متجاوز امان نمي دهند؛ امّا در ميان خود برادرانه رفتار مي کنند.
شما کجاي دنيا سراغ داريد؟! همين اروپايي که دم از آزادي و حقوق بشر مي زند؛ همين آمريکايي که خود را مرکز همزيستي مي داند، هنوز که هنوز است، اختلافات نژادي در ميانشان بيداد مي کند. در کشورهاي اروپايي، جوانان پيرو ناسيوناليسمهاي افراطي، در کوچه و خيابان، به جان ديگران مي افتند؛ آنها را در روز روشن کتک مي زنند، يا حتّي نابود مي کنند. در آمريکا، سياه و سفيد، حتّي پيروان اديان مختلف، از جمله مسلمانان، با اين که تعدادشان در آمريکا زياد است، آرامش و امنيتي را که اقليتهاي ديني در اين کشور - ايران - دارند، به هيچ وجه ندارند. تا اندک چيزي مي شود، مجلّاتْ عليه مسلمانان و اسلام حرف مي زنند. مسلمانان، اهل هر جا که هستند، بيچاره ها تنشان مي لرزد. شما در کجاي دنيا مشاهده مي کنيد که برادران، مثل اين جا در کنار هم، با مهرباني و با همزيستي زندگي کنند!؟
عزيزان من! اين حالت را حفظ کنيد. مواظب دشمن باشيد. دشمن سعي مي کند اين همبستگي ملي را، اين وحدتي را که در سرتاسر اين کشور گسترده است، به شکلهاي مختلف به هم بزند. مراقب دشمن باشيد، دشمن فتنه انگيز است. ملت ايران با رشد کامل، پشت سر مسؤولين و با کمک آنان راه خود را مي رود. آينده اين کشور و اين ملت، آينده روشني است. به فضل پروردگار ايران فردا، با استعدادهاي ظهور يافته و شکفته شده و ان شاءاللَّه با پيشرفت حيرت آور و خيره کننده اي در چشم ملتهاي عالم، ايراني آباد است.
اميدواريم استان شما و شهرهاي اين استان هم، در اين مسابقه سازندگي - که بحمداللَّه امروز در اين کشور به راه افتاده است - بتوانند جلوتر از ديگران حرکت کنند. کارهاي زيادي بايد انجام گيرد. امروز بحمداللَّه دولت خدمتگزار، کار سازندگي را انجام مي دهد. برادراني که در اين سفر همراه ما هستند - از وزرا يا ديگر مسؤلين دولتي و بخشهاي انقلابي - گوشه وکنارهاي کارهاي اين استان را زير نظر قرار مي دهند و مطالعه مي کنند. ان شاءاللَّه هيأتها به همه شهرها خواهند رفت و با مردم عزيزمان در شهرهاي مختلف، از نزديک ديدار خواهند کرد. اميدواريم برادراني که همراه ما هستند، بتوانند مشکلات را با ريزبيني و دقّت ببينند و همّت شود تا ان شاءاللَّه اين مشکلات، در زمان خود، با کمک و همراهي شما مردم، با دستهاي کارآمد و فعّالي که بحمداللَّه شما مردم از آنها برخورداريد،به شکل مناسبي بر طرف گردد.
اميدوارم خداوند لطف و فضل خود را شامل حال شما کند و شما را مشمول ادعيه زاکيه حضرت بقيةاللَّه ارواحنا فداه قرار دهد و علماي محترم و عزيز اين استان را در وظايف و فعاليتهاي خودشان موفّق بدارد و هر يک از بخشهاي مختلف فرهنگي و اقتصادي را در کارهاي مخصوص خودشان توفيق دهد، تا همه بتوانند ان شاءاللَّه دست در دست يکديگر، کارهاي مهمّي را که بر عهده دارند، انجام دهند.
والسّلام عليکم و رحمةاللَّه و برکاته