بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
اوّلاً خوشامد میگویم به همهى برادران عزیز، خواهران عزیز، مسئولان و بلندپایگان نیروى انتظامى - که یکى از برجستهترین و مهمترین نیازهاى ملّى را تأمین میکنید و این وظیفهى بزرگ را بر دوش گرفتهاید - به وزیر محترم کشور(۲) هم که تشریف دارند خوشامد عرض میکنیم. انشاءالله همهتان موفّق و مؤیّد باشید.
باید همه به یکدیگر تبریک عرض کنیم [این] توفیق الهى را که توانستیم بار دیگر وارد ماه رجب بشویم. ماه رجب یک فرصت تقرّب به ارزشهاى الهى و تقرّب به ذات مقدّس پروردگار و فرصت خودسازى است. این ایّامى که در روایات ما بهعنوان ایّام برجسته معرّفى شدهاند، اینها همه فرصتند؛ هر فرصتى هم نعمت است و هر نعمتى هم نیازمند شکر و سپاس است. شکر و سپاس نعمت هم این است که انسان نعمت را بشناسد، بر طبق اقتضاى این نعمت رفتار کند، از آن بهره ببرد، نعمت را از خدا بداند و آن را در راه خدا به کار ببرد؛ ماه رجب از این نعمتها است. بعد هم ماه شعبان است که آن هم نعمت دیگرى است و این دو ماه از نظر کُمَّلین(۳) و اهل توحید و اهل معنا مقدّمهى ماه رمضانند؛ و ماه رمضان ماه عروج است، ماه رفتن به معراج است، ماه تزکیه است، ماه تصفیه است که همهى ما به اینها احتیاج داریم. از ماه رجب قدردانى کنید؛ در این ماه توسّلات خودتان به درگاه پروردگار عالم را هرچه میتوانید بیشتر کنید؛ به یاد خدا باشید و کار را براى خدا انجام بدهید؛ این تلاشى که میکنید، این زحمتى که میکشید، براى خدا قرار بدهید.
کار شما از جملهى کارهایى است که خیلى راحت میتواند نیّت الهى و قصد قربت در آن راه پیدا کند. همهى کارها را میشود براى خدا انجام داد؛ حتّى تلاش معاش را هم میشود براى خدا انجام داد و قصد الهى کرد؛ امّا در بعضى از کارها قصد خدایى کردن خیلى راحتتر است؛ از جمله کار شما. چون کار شما خدمت به جامعه است، خدمت به مردم است، خدمت به جمهورى اسلامى است، خدمت به اسلام است، نصرت اسلام است. همین آیهاى که الان این جوان عزیز اینجا خواندند که «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کونوا اَنصارَ الله»(۴) - نصرت خدا کنید؛ جزو ناصران و کمککنندگان و نصرتکنندگان خدا باشید - خب، یکى [از مصادیقش] همین است؛ کار شما جزو کارهایى است که حقیقتاً میتواند نصرت اسلام باشد، نصرت دین باشد، کمک به مردم باشد. بنابراین قصد قربت، که شما بگویید خدایا! من این خدمتى که میکنم، این ساعتى که در اداره هستم، این ساعتى که سر پُست هستم، این تلاشى که براى بهبود کار انجام میدهم، این پنج دقیقهاى که بیشتر از وقت مقرّر در اداره میمانم و کار انجام میدهم، این را براى تو انجام میدهم، فرصتى است براى اینکه کار شما براى خدا انجام بگیرد. از برکات این ماه استفاده کنید که از جمله همین است که عرض کردم.
اوّلاً لازم است من تشکّر کنم از نیروى انتظامى. خب، کارهاى خوبى انجام میگیرد؛ ممکن است انسان در یک مورد، دو مورد، پنج مورد یک ایرادهایى هم داشته باشد، لکن حقیقت این است که تلاشى که نیروى انتظامى در سطح کشور دارد انجام میدهد، حقّاً و انصافاً تلاش قابل تقدیرى است. یک نمونهاش این زحمات شماها در ایّام عید است؛ ایّام عید همهى مردم در خانههایشان هستند، با خویشاوندانشان هستند، پهلوى فرزندانشان هستند، [امّا] جوانهاى شما، بچّههاى شما، مأموران شما در جادّهها، در شهرها - اینجا و آنجا - سرگرم و دلنگرانِ وضع دیگران و راحتىِ دیگرانند؛ در جادّه یکجور، در شهر یکجور، در کلانترىها یکجور، در خیابانها یکجور؛ این خیلى باارزش است و لازم است تشکّر کنیم؛ و من تشکّر میکنم.
اهمّیّت نیروى انتظامى که اینقدر ما روى آن تکیه میکنیم، ناشى از اهمّیّت مأموریّت نیروى انتظامى است. اهمّیّت هر انسانى بهقدر آن مسئولیّتى است که بر دوش میگیرد و این انسان یا این مجموعه یا این سازمان به همان اندازه اهمّیّت پیدا میکند. مأموریّتى که شما آن را بر عهده گرفتهاید، استقرار امنیّت در کشور است. امنیّت خیلى مهم است؛ آنجایى که امنیّت نیست، مردم قدر امنیّت را میفهمند؛ آنجایى که مرد از خانه خارج میشود، زن از خانه خارج میشود، جوان و فرزند از خانه خارج میشوند بدون اینکه خاطرجمع باشند که دوباره به خانه بر خواهند گشت؛ خیابان ناامن است، کوچه ناامن است، بیابان ناامن است، حوادث در انتظار شهروندان است؛ آنجایى که انسانها در داخل خانهى خودشان احساس ناامنى میکنند، اینجا است که انسان میفهمد امنیّت چقدر مهم است. ایجاد این امنیّت، استقرار این امنیّت، عمومیّت بخشیدن به این امنیّت، کار شما است. مهمترین سازمانى و مجموعهاى که این وظیفهى مهم را بر دوش گرفته است، نیروى انتظامى است و این خیلى کار مهمّى است. بنابراین سازمان با نگاه به این مأموریّت اهمّیّت پیدا میکند.
خب، امنیّت هم یک امر تبلیغاتى و زبانى نیست که انسان بگوید آقا، ما امنیّت ایجاد کردیم. شما اگر صدبار در اطّلاعیّهها، اعلامیّهها و گفتارها بگویید که بله، ما این خیابان را امن کردیم، بعد شب که مردم در این خیابان رفتوآمد میکنند، با عوارض ناامنى مواجه بشوند، خب آن گفتهها اثرى نمیکند: «دوصد گفته چون نیم کردار نیست»؛ مردم باید احساس امنیّت بکنند. احساس امنیّت هم متوقّف است بر وجود واقعى امنیّت؛ امنیّت باید واقعاً وجود داشته باشد. خب، البتّه کارهاى خوبى انجام گرفته؛ آمارهایى که فرماندهى محترم بیان کردند، بنده هم در گزارشها این آمارها را دیدهام و اینها هم باارزش است، منتها به این نباید اکتفا بکنید؛ باید نیّتتان، همّتتان این باشد که هرچه ممکن است، این سطح امنیّت را و ایمنىبخشى را بالا ببرید. اینکه ما مثلاً فرض کنید از حوادث جادّهاى فلان مقدار درصد کم کنیم، کافى نیست؛ باید همّتتان این باشد که حوادث جادّهاى اتّفاق نیفتد؛ سرقت اتّفاق نیفتد؛ ایجاد ناامنى در داخل شهرها و از این قبیل حوادثى که هست اتّفاق نیفتد؛ همّت باید این باشد. وقتى همّتتان را بر این گماشتید، طبعاً کار، بىوقفه انجام میگیرد، یعنى کارى که انجام میدهید از دُور نمىافتد.
یک مسئلهى مهم این است که امنیّت اجتماعى و امنیّت فردى که میگوییم، صرفاً این نیست که شما از خانه که بیرون مىآیید تا اداره یا دکّان و محلّ کسب یا مدرسه، فرض کنید کسى در خیابان به شما چاقو نزند. خب بله، این یکى از شُعب امنیّت است که تعرّض جسمى به انسان نشود - بلاشک این هست - امّا در کنار این، امنیّتهاى رقیقتر از لحاظ رؤیت و مشاهده امّا گاهى بمراتب خطرناکتر وجود دارد. فرض کنید ناامنىاى که ناشى است از ترویج موادّ مخدّر؛ اگر چنانچه محیط گردشگاه ما، محیط بوستان ما، محیط خیابان ما، محیط مدرسهى ما جورى باشد که آن کسى که وارد آنجا میشود - بخصوص جوانها؛ عمدتاً جوانها - در مقابل ترویج موادّ مخدّر ایمنى نداشته باشند، این ناامنى ناامنى خیلى خطرناکى است. اگر فرض بفرمایید جوانهاى ما در مقابل کشاندن به سمت فحشا و منکرات، ایمنى نداشته باشند، این ناامنى بزرگى است. شما لابد اطّلاع دارید، ما هم گزارشهایى داریم که افرادى با خرج پول و با الهام از مراکز دستوردهنده، سعىشان این است که جوانهاى ما را در محافل شبانه در جاهاى گوناگون به سمت فحشا و به سمت منکرات بکشانند! این غیر از این است که حالا یک جوانى یک حرکت غلط غیر شرعى انجام میدهد؛ نه، این کشاندن جوانها به سمت منکرات ناامنى است؛ شما باید نگذارید؛ باید مانع بشوید. اینکه مثلاً فرض بفرمایید خیابان ما از لحاظ ایجاد حوادث گوناگون جسمانى ایمن باشد امّا جوان ما ایمن نباشد که او را با وسوسهها از داخل مدرسه، از داخل دانشگاه، از داخل پارک، از داخل فروشگاه، از داخل رفاقتهاى خیابانى بکشانند به یک محفل شبانهاى و او را با فحشا و منکرات و مانند اینها آشنا کنند یا غرق در این چیزها بکنند؛ یا تجاوزهاى ناموسى؛ اینها چیزهایى است که جزو مسائل مهمّ امنیّت است. یعنى اگر ما امنیّتى داشته باشیم که این چیزها در آن ملاحظه نشود، این در واقع امنیّت نیست. بالاخره موادّ مخدّر، دزدى ناموسى، کشاندن به فحشا و مانند اینها مسائل بسیار مهمّى است.
یک مسئله هم این است که من شنیدهام که گاهى اوقات در بعضى از خیابانها این جوانهایى که مست ثروتند - مست غرور ثروت - سوار ماشینهاى آنچنانى میشوند و در خیابان بنا میکنند به جَوَلان دادن و رفتوآمد کردن و محیط خیابان را ناامن [کردن]؛ اینها هم ناامنى است. بایستى در قبال هر نوع ناامنى برنامه داشت و حرکت کرد و کار کرد. اینها چیزهایى است که جوانب گوناگون امنیّت است.
یک مسئلهى مهمّ [دیگرى] که وجود دارد - که بنده بارها تکرار کردهام - مسئلهى اقتدار نیروى انتظامى است. نیروى انتظامى در مسئولیّت خود که ایجاد امنیّت است، مظهر حاکمیّت جمهورى اسلامى است. یعنى جزو وظایف جمهورى اسلامى این است که در جامعه امنیّت ایجاد کند. امنیّت اخلاقى، امنیّت اجتماعى - همانطور که شرح دادید - جزو وظایف ما است؛ جزو وظایف جمهورى اسلامى است؛ نمیتوانیم اینها را رها کنیم. مظهر این امنیّت و عامل وسطِ میدانِ این امنیّت عبارت است از نیروى انتظامى؛ بنابراین بایستى اقتدار داشته باشید؛ باید بتوانید مقتدرانه عمل کنید؛ باید بتوانید با قاطعیّت عمل کنید. منتها نکتهى کار این است که اقتدار را با ظلم نباید اشتباه کرد؛ اقتدار را با حدومرز نشناختن و بىمهار حرکت کردن نباید اشتباه کرد. مثلاً فرض کنید در بعضى از کشورها - فرضاً در آمریکا - پلیس خیلى مقتدر است؛ آدمهاى عضلانى را هم پشت دوربینها و مانند اینها نشان میدهند که اینها بهعنوان پلیس آمدهاند وسط میدان و دارند قبضوبسط میکنند؛ خب بله؛ لکن میزنند بىگناهها را میکُشند؛ کسى را بهعنوان اینکه مثلاً میخواسته اسلحه بکِشد، پانزده شانزده گلوله میزنند و پدرش را درمىآورند، نابودش میکنند - این اقتدار اقتدار مطلوبى نیست؛ اقتدار همراه با ظلم است؛ این اقتدارى است که درنهایت، ایجاد امنیّت نمیکند، ایجاد ناامنى میکند؛ خود این، عامل ناامنى میشود - بعد هم که میروند دادگاه، دادگاهها هم اینها را تبرئه میکنند که مىشنوید. این قضایا امروز متأسّفانه در دنیاى بىاعتناى به ارزشهاى معنوى خیلى زیاد است که مشاهده میکنید. حالا بامزه اینجا است که در آمریکا که بهاصطلاح رئیسجمهور هم یک سیاهپوست است، درعینحال نسبت به سیاهپوستان این حالات و این کارها دارد انجام میگیرد .بهمناسبت اینکه یک روزى بردهدارى را یک شخصى، یک رئیس جمهورى حذف کرده است، جشن میگیرند - که آن هم محلّ اشکال است؛ آن هم محلّ ایراد اساسى است؛ یعنى آبراهام لینکلن که میگویند این را حذف کرده است، بر حسب دقّتهاى تاریخىاى که کسانى کردهاند، واقعیّت قضیّه این نیست؛ مسئله مسئلهى حذف بردگى نیست؛ مسئله مسئلهى شمال و جنوب بود و جنگهاى دامنهدار و ریشهدار چندسالهى شمال و جنوب آمریکا و بحث دعواى بین زمیندارى و کشاورزى از یک طرف و صنعت از یک طرف؛ دعوا سر این حرفها بود؛ بحث این نبود که واقعاً بهخاطر احساسات انساندوستانه [باشد] - امّا در همان حال، سیاهها مورد ظلم قرار میگیرند، مورد بىاعتنایى قرار میگیرند، مورد تحقیر قرار میگیرند؛ بعد هم که جانشان [در خطر است]. اینجور اقتدارى درمورد پلیس، مطلوب اسلام و مطلوب ما نیست؛ نه، ما این را که بیاییم و حالت و شکل بهاصطلاح بازى سینمایى و هالیوودى بدهیم به کار پلیس خودمان در خیابان، نمىپسندیم. ما میخواهیم کار بهمعناى واقعى کلمه انجام بگیرد؛ یعنى قاطعیّت، اقتدار درعینحال با عدالت، با مروّت، با ترحّم؛ جاهایى بایستى با ترحّم همراه باشد؛ این مظهر اسلام است. ذات مقدّس پروردگار از این طرف رحمانِ رحیم است، از آن طرف صاحب عذاب الیم است؛ یعنى این دو در کنار هم مورد توجّه قرار میگیرد. این باید بیاید همینطور در پایین این هرم و پخش بشود در زندگى ما و رفتارهاى ما و کارهاى ما که ازجمله درمورد پلیس این معنا بایستى وجود داشته باشد.
یک مسئلهى دیگرى هم که خیلى بهنظر من مهم است قانونگرایى است. این قانونگرایى دو عرصه دارد؛ یک عرصه در مواجههى با مردم؛ یعنى شما ببینید که کجا تخلّف از قانون میشود، آنجا در مقابلش بِایستید، یک عرصهى دیگر در درون سازمان؛ بهمعناى اینکه عضو نیروى انتظامى در داخل سازمانِ نیرو بهمعناى واقعى کلمه قانونگرا باشد و رعایت قوانین را بکند؛ آنجا قانونگرایى بایستى بیش از همهجا در جریان باشد؛ و طبعاً سلامت نیرو؛ سلامت. من به فرماندهان محترم قبلى هم در طول این چند سال همواره سفارش میکردم، حالا هم به فرماندهى محترم و مسئولان نیروى انتظامى تأکیداً سفارش میکنم که مسئلهى سلامت نیرو را دستِکم نگیرید؛ سلامت نیرو. شما با نیروهاى نظامى دیگر فرق دارید؛ شما بین مردمید و مردم با شما مماسّند؛ خداى نکرده هرگونه تخلّفى، اشکالى، ایرادى، کجرفتارىاى، بدعملىاى فوراً بین مردم منعکس میشود؛ بیش از سایر دستگاهها. شاید کمتر دستگاهى در سطح کشور داریم که بهقدر شما با مردم مخلوط باشد و همراه باشد؛ لذا اگر خداى نکرده اشکالاتى وجود داشته باشد، خطایى باشد، خیانتى باشد، مشکلى باشد، بلافاصله در بین جامعه منعکس میشود؛ وقتى منعکس شد، آنوقت فقط آبروى نیروى انتظامى نیست که میرود - همانطور که عرض کردیم، نیروى انتظامى نمایندهى حاکمیّت اسلامى است، نمایندهى نظام جمهورى اسلامى است در مردم - آبروى همه خواهد رفت. این است که خیلى به مسئلهى سلامت نیرو اهمّیّت بدهید. داخل کلانترىها، در خیابان، در جادّه، در همهجاى دیگر واقعاً توجّه بشود به این معنا که سلامت نیروى انتظامى و عناصر نیرو حفظ بشود. حقیقتاً نیروى انتظامى میتواند به جمهورى اسلامى آبرو بدهد. یعنى اگر فرض کنیم پنج یا ده دستگاه دیگر هم به وظایفشان عمل نکنند امّا نیروى انتظامى یک نیروى انتظامىِ صحیحالعمل، درستکار، قوى، قاطع و داراى شرایط لازم باشد، نظام جمهورى اسلامى را در چشم مردم آبرومند خواهد کرد؛ میتوانید مایهى آبرو باشید. نقطهى مقابلش هم خداى نکرده ممکن است اتّفاق بیفتد؛ لذا اینها را بایستى توجّه کرد که عمده، صیانت سازمانى است؛ در درون سازمان، این صیانتِ لازم انجام بگیرد که این طبعاً به بیرون منعکس خواهد شد.
خب، در گزارش فرماندهى محترم، این بود که توجّه به جهات معنوى و اخلاقى و جهات دینى و اعتقادى و مانند اینها مورد توجّه و برنامهریزى است؛ بسیار خوب است. پیشرفتهاى کارىِ علمى و اتّکاء به ابتکارات علمىاى که روزبهروز در دنیا بهوجود مىآید، بسیار کار لازمى است که این، ارتقاى سازمانى را ایجاد میکند. به خداى متعال توکّل کنید؛ کار را براى خدا انجام بدهید؛ درست انجام بدهید؛ انشاءالله خداى متعال هم برکت خواهد داد؛ هم به کار شما برکت خواهد داد، هم انشاءالله وجود شما را مایهى برکت براى نظام جمهورى اسلامى خواهد کرد. دعایتان میکنیم؛ خداوند انشاءالله همهى شما را موفّق بدارد؛ مؤیّد باشید و بتوانید کارهاى لازم را انجام بدهید. در بخشهاى مختلف کارهایى هست که مشترک است، باید مسئولین هم همکارى کنند و انشاءالله با همکارى بتوانید کارهاى بزرگ را انجام بدهید.
والسّلامعلیکمورحمةاللهوبرکاته
۱) این دیدار همزمان با برگزارى بیستمین همایش سراسرى فرماندهان این نیرو - که در روزهاى ۵ و ۶ اردیبهشت سال جارى در تهران تشکیل شد - برگزار شد. قبل از شروع بیانات معظّمٌله، سرتیپ حسین اشترى (فرمانده نیروى انتظامى) گزارشى ارائه کرد.
۲) آقاى عبدالرّضا رحمانىفضلى (وزیر کشور و جانشین فرمانده کلّ قوا در نیروى انتظامى)
۳) انسانهاى کامل
۴) سورهى صف، بخشى از آیهى ۱۴
اوّلاً خوشامد میگویم به همهى برادران عزیز، خواهران عزیز، مسئولان و بلندپایگان نیروى انتظامى - که یکى از برجستهترین و مهمترین نیازهاى ملّى را تأمین میکنید و این وظیفهى بزرگ را بر دوش گرفتهاید - به وزیر محترم کشور(۲) هم که تشریف دارند خوشامد عرض میکنیم. انشاءالله همهتان موفّق و مؤیّد باشید.
باید همه به یکدیگر تبریک عرض کنیم [این] توفیق الهى را که توانستیم بار دیگر وارد ماه رجب بشویم. ماه رجب یک فرصت تقرّب به ارزشهاى الهى و تقرّب به ذات مقدّس پروردگار و فرصت خودسازى است. این ایّامى که در روایات ما بهعنوان ایّام برجسته معرّفى شدهاند، اینها همه فرصتند؛ هر فرصتى هم نعمت است و هر نعمتى هم نیازمند شکر و سپاس است. شکر و سپاس نعمت هم این است که انسان نعمت را بشناسد، بر طبق اقتضاى این نعمت رفتار کند، از آن بهره ببرد، نعمت را از خدا بداند و آن را در راه خدا به کار ببرد؛ ماه رجب از این نعمتها است. بعد هم ماه شعبان است که آن هم نعمت دیگرى است و این دو ماه از نظر کُمَّلین(۳) و اهل توحید و اهل معنا مقدّمهى ماه رمضانند؛ و ماه رمضان ماه عروج است، ماه رفتن به معراج است، ماه تزکیه است، ماه تصفیه است که همهى ما به اینها احتیاج داریم. از ماه رجب قدردانى کنید؛ در این ماه توسّلات خودتان به درگاه پروردگار عالم را هرچه میتوانید بیشتر کنید؛ به یاد خدا باشید و کار را براى خدا انجام بدهید؛ این تلاشى که میکنید، این زحمتى که میکشید، براى خدا قرار بدهید.
کار شما از جملهى کارهایى است که خیلى راحت میتواند نیّت الهى و قصد قربت در آن راه پیدا کند. همهى کارها را میشود براى خدا انجام داد؛ حتّى تلاش معاش را هم میشود براى خدا انجام داد و قصد الهى کرد؛ امّا در بعضى از کارها قصد خدایى کردن خیلى راحتتر است؛ از جمله کار شما. چون کار شما خدمت به جامعه است، خدمت به مردم است، خدمت به جمهورى اسلامى است، خدمت به اسلام است، نصرت اسلام است. همین آیهاى که الان این جوان عزیز اینجا خواندند که «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کونوا اَنصارَ الله»(۴) - نصرت خدا کنید؛ جزو ناصران و کمککنندگان و نصرتکنندگان خدا باشید - خب، یکى [از مصادیقش] همین است؛ کار شما جزو کارهایى است که حقیقتاً میتواند نصرت اسلام باشد، نصرت دین باشد، کمک به مردم باشد. بنابراین قصد قربت، که شما بگویید خدایا! من این خدمتى که میکنم، این ساعتى که در اداره هستم، این ساعتى که سر پُست هستم، این تلاشى که براى بهبود کار انجام میدهم، این پنج دقیقهاى که بیشتر از وقت مقرّر در اداره میمانم و کار انجام میدهم، این را براى تو انجام میدهم، فرصتى است براى اینکه کار شما براى خدا انجام بگیرد. از برکات این ماه استفاده کنید که از جمله همین است که عرض کردم.
اوّلاً لازم است من تشکّر کنم از نیروى انتظامى. خب، کارهاى خوبى انجام میگیرد؛ ممکن است انسان در یک مورد، دو مورد، پنج مورد یک ایرادهایى هم داشته باشد، لکن حقیقت این است که تلاشى که نیروى انتظامى در سطح کشور دارد انجام میدهد، حقّاً و انصافاً تلاش قابل تقدیرى است. یک نمونهاش این زحمات شماها در ایّام عید است؛ ایّام عید همهى مردم در خانههایشان هستند، با خویشاوندانشان هستند، پهلوى فرزندانشان هستند، [امّا] جوانهاى شما، بچّههاى شما، مأموران شما در جادّهها، در شهرها - اینجا و آنجا - سرگرم و دلنگرانِ وضع دیگران و راحتىِ دیگرانند؛ در جادّه یکجور، در شهر یکجور، در کلانترىها یکجور، در خیابانها یکجور؛ این خیلى باارزش است و لازم است تشکّر کنیم؛ و من تشکّر میکنم.
اهمّیّت نیروى انتظامى که اینقدر ما روى آن تکیه میکنیم، ناشى از اهمّیّت مأموریّت نیروى انتظامى است. اهمّیّت هر انسانى بهقدر آن مسئولیّتى است که بر دوش میگیرد و این انسان یا این مجموعه یا این سازمان به همان اندازه اهمّیّت پیدا میکند. مأموریّتى که شما آن را بر عهده گرفتهاید، استقرار امنیّت در کشور است. امنیّت خیلى مهم است؛ آنجایى که امنیّت نیست، مردم قدر امنیّت را میفهمند؛ آنجایى که مرد از خانه خارج میشود، زن از خانه خارج میشود، جوان و فرزند از خانه خارج میشوند بدون اینکه خاطرجمع باشند که دوباره به خانه بر خواهند گشت؛ خیابان ناامن است، کوچه ناامن است، بیابان ناامن است، حوادث در انتظار شهروندان است؛ آنجایى که انسانها در داخل خانهى خودشان احساس ناامنى میکنند، اینجا است که انسان میفهمد امنیّت چقدر مهم است. ایجاد این امنیّت، استقرار این امنیّت، عمومیّت بخشیدن به این امنیّت، کار شما است. مهمترین سازمانى و مجموعهاى که این وظیفهى مهم را بر دوش گرفته است، نیروى انتظامى است و این خیلى کار مهمّى است. بنابراین سازمان با نگاه به این مأموریّت اهمّیّت پیدا میکند.
خب، امنیّت هم یک امر تبلیغاتى و زبانى نیست که انسان بگوید آقا، ما امنیّت ایجاد کردیم. شما اگر صدبار در اطّلاعیّهها، اعلامیّهها و گفتارها بگویید که بله، ما این خیابان را امن کردیم، بعد شب که مردم در این خیابان رفتوآمد میکنند، با عوارض ناامنى مواجه بشوند، خب آن گفتهها اثرى نمیکند: «دوصد گفته چون نیم کردار نیست»؛ مردم باید احساس امنیّت بکنند. احساس امنیّت هم متوقّف است بر وجود واقعى امنیّت؛ امنیّت باید واقعاً وجود داشته باشد. خب، البتّه کارهاى خوبى انجام گرفته؛ آمارهایى که فرماندهى محترم بیان کردند، بنده هم در گزارشها این آمارها را دیدهام و اینها هم باارزش است، منتها به این نباید اکتفا بکنید؛ باید نیّتتان، همّتتان این باشد که هرچه ممکن است، این سطح امنیّت را و ایمنىبخشى را بالا ببرید. اینکه ما مثلاً فرض کنید از حوادث جادّهاى فلان مقدار درصد کم کنیم، کافى نیست؛ باید همّتتان این باشد که حوادث جادّهاى اتّفاق نیفتد؛ سرقت اتّفاق نیفتد؛ ایجاد ناامنى در داخل شهرها و از این قبیل حوادثى که هست اتّفاق نیفتد؛ همّت باید این باشد. وقتى همّتتان را بر این گماشتید، طبعاً کار، بىوقفه انجام میگیرد، یعنى کارى که انجام میدهید از دُور نمىافتد.
یک مسئلهى مهم این است که امنیّت اجتماعى و امنیّت فردى که میگوییم، صرفاً این نیست که شما از خانه که بیرون مىآیید تا اداره یا دکّان و محلّ کسب یا مدرسه، فرض کنید کسى در خیابان به شما چاقو نزند. خب بله، این یکى از شُعب امنیّت است که تعرّض جسمى به انسان نشود - بلاشک این هست - امّا در کنار این، امنیّتهاى رقیقتر از لحاظ رؤیت و مشاهده امّا گاهى بمراتب خطرناکتر وجود دارد. فرض کنید ناامنىاى که ناشى است از ترویج موادّ مخدّر؛ اگر چنانچه محیط گردشگاه ما، محیط بوستان ما، محیط خیابان ما، محیط مدرسهى ما جورى باشد که آن کسى که وارد آنجا میشود - بخصوص جوانها؛ عمدتاً جوانها - در مقابل ترویج موادّ مخدّر ایمنى نداشته باشند، این ناامنى ناامنى خیلى خطرناکى است. اگر فرض بفرمایید جوانهاى ما در مقابل کشاندن به سمت فحشا و منکرات، ایمنى نداشته باشند، این ناامنى بزرگى است. شما لابد اطّلاع دارید، ما هم گزارشهایى داریم که افرادى با خرج پول و با الهام از مراکز دستوردهنده، سعىشان این است که جوانهاى ما را در محافل شبانه در جاهاى گوناگون به سمت فحشا و به سمت منکرات بکشانند! این غیر از این است که حالا یک جوانى یک حرکت غلط غیر شرعى انجام میدهد؛ نه، این کشاندن جوانها به سمت منکرات ناامنى است؛ شما باید نگذارید؛ باید مانع بشوید. اینکه مثلاً فرض بفرمایید خیابان ما از لحاظ ایجاد حوادث گوناگون جسمانى ایمن باشد امّا جوان ما ایمن نباشد که او را با وسوسهها از داخل مدرسه، از داخل دانشگاه، از داخل پارک، از داخل فروشگاه، از داخل رفاقتهاى خیابانى بکشانند به یک محفل شبانهاى و او را با فحشا و منکرات و مانند اینها آشنا کنند یا غرق در این چیزها بکنند؛ یا تجاوزهاى ناموسى؛ اینها چیزهایى است که جزو مسائل مهمّ امنیّت است. یعنى اگر ما امنیّتى داشته باشیم که این چیزها در آن ملاحظه نشود، این در واقع امنیّت نیست. بالاخره موادّ مخدّر، دزدى ناموسى، کشاندن به فحشا و مانند اینها مسائل بسیار مهمّى است.
یک مسئله هم این است که من شنیدهام که گاهى اوقات در بعضى از خیابانها این جوانهایى که مست ثروتند - مست غرور ثروت - سوار ماشینهاى آنچنانى میشوند و در خیابان بنا میکنند به جَوَلان دادن و رفتوآمد کردن و محیط خیابان را ناامن [کردن]؛ اینها هم ناامنى است. بایستى در قبال هر نوع ناامنى برنامه داشت و حرکت کرد و کار کرد. اینها چیزهایى است که جوانب گوناگون امنیّت است.
یک مسئلهى مهمّ [دیگرى] که وجود دارد - که بنده بارها تکرار کردهام - مسئلهى اقتدار نیروى انتظامى است. نیروى انتظامى در مسئولیّت خود که ایجاد امنیّت است، مظهر حاکمیّت جمهورى اسلامى است. یعنى جزو وظایف جمهورى اسلامى این است که در جامعه امنیّت ایجاد کند. امنیّت اخلاقى، امنیّت اجتماعى - همانطور که شرح دادید - جزو وظایف ما است؛ جزو وظایف جمهورى اسلامى است؛ نمیتوانیم اینها را رها کنیم. مظهر این امنیّت و عامل وسطِ میدانِ این امنیّت عبارت است از نیروى انتظامى؛ بنابراین بایستى اقتدار داشته باشید؛ باید بتوانید مقتدرانه عمل کنید؛ باید بتوانید با قاطعیّت عمل کنید. منتها نکتهى کار این است که اقتدار را با ظلم نباید اشتباه کرد؛ اقتدار را با حدومرز نشناختن و بىمهار حرکت کردن نباید اشتباه کرد. مثلاً فرض کنید در بعضى از کشورها - فرضاً در آمریکا - پلیس خیلى مقتدر است؛ آدمهاى عضلانى را هم پشت دوربینها و مانند اینها نشان میدهند که اینها بهعنوان پلیس آمدهاند وسط میدان و دارند قبضوبسط میکنند؛ خب بله؛ لکن میزنند بىگناهها را میکُشند؛ کسى را بهعنوان اینکه مثلاً میخواسته اسلحه بکِشد، پانزده شانزده گلوله میزنند و پدرش را درمىآورند، نابودش میکنند - این اقتدار اقتدار مطلوبى نیست؛ اقتدار همراه با ظلم است؛ این اقتدارى است که درنهایت، ایجاد امنیّت نمیکند، ایجاد ناامنى میکند؛ خود این، عامل ناامنى میشود - بعد هم که میروند دادگاه، دادگاهها هم اینها را تبرئه میکنند که مىشنوید. این قضایا امروز متأسّفانه در دنیاى بىاعتناى به ارزشهاى معنوى خیلى زیاد است که مشاهده میکنید. حالا بامزه اینجا است که در آمریکا که بهاصطلاح رئیسجمهور هم یک سیاهپوست است، درعینحال نسبت به سیاهپوستان این حالات و این کارها دارد انجام میگیرد .بهمناسبت اینکه یک روزى بردهدارى را یک شخصى، یک رئیس جمهورى حذف کرده است، جشن میگیرند - که آن هم محلّ اشکال است؛ آن هم محلّ ایراد اساسى است؛ یعنى آبراهام لینکلن که میگویند این را حذف کرده است، بر حسب دقّتهاى تاریخىاى که کسانى کردهاند، واقعیّت قضیّه این نیست؛ مسئله مسئلهى حذف بردگى نیست؛ مسئله مسئلهى شمال و جنوب بود و جنگهاى دامنهدار و ریشهدار چندسالهى شمال و جنوب آمریکا و بحث دعواى بین زمیندارى و کشاورزى از یک طرف و صنعت از یک طرف؛ دعوا سر این حرفها بود؛ بحث این نبود که واقعاً بهخاطر احساسات انساندوستانه [باشد] - امّا در همان حال، سیاهها مورد ظلم قرار میگیرند، مورد بىاعتنایى قرار میگیرند، مورد تحقیر قرار میگیرند؛ بعد هم که جانشان [در خطر است]. اینجور اقتدارى درمورد پلیس، مطلوب اسلام و مطلوب ما نیست؛ نه، ما این را که بیاییم و حالت و شکل بهاصطلاح بازى سینمایى و هالیوودى بدهیم به کار پلیس خودمان در خیابان، نمىپسندیم. ما میخواهیم کار بهمعناى واقعى کلمه انجام بگیرد؛ یعنى قاطعیّت، اقتدار درعینحال با عدالت، با مروّت، با ترحّم؛ جاهایى بایستى با ترحّم همراه باشد؛ این مظهر اسلام است. ذات مقدّس پروردگار از این طرف رحمانِ رحیم است، از آن طرف صاحب عذاب الیم است؛ یعنى این دو در کنار هم مورد توجّه قرار میگیرد. این باید بیاید همینطور در پایین این هرم و پخش بشود در زندگى ما و رفتارهاى ما و کارهاى ما که ازجمله درمورد پلیس این معنا بایستى وجود داشته باشد.
یک مسئلهى دیگرى هم که خیلى بهنظر من مهم است قانونگرایى است. این قانونگرایى دو عرصه دارد؛ یک عرصه در مواجههى با مردم؛ یعنى شما ببینید که کجا تخلّف از قانون میشود، آنجا در مقابلش بِایستید، یک عرصهى دیگر در درون سازمان؛ بهمعناى اینکه عضو نیروى انتظامى در داخل سازمانِ نیرو بهمعناى واقعى کلمه قانونگرا باشد و رعایت قوانین را بکند؛ آنجا قانونگرایى بایستى بیش از همهجا در جریان باشد؛ و طبعاً سلامت نیرو؛ سلامت. من به فرماندهان محترم قبلى هم در طول این چند سال همواره سفارش میکردم، حالا هم به فرماندهى محترم و مسئولان نیروى انتظامى تأکیداً سفارش میکنم که مسئلهى سلامت نیرو را دستِکم نگیرید؛ سلامت نیرو. شما با نیروهاى نظامى دیگر فرق دارید؛ شما بین مردمید و مردم با شما مماسّند؛ خداى نکرده هرگونه تخلّفى، اشکالى، ایرادى، کجرفتارىاى، بدعملىاى فوراً بین مردم منعکس میشود؛ بیش از سایر دستگاهها. شاید کمتر دستگاهى در سطح کشور داریم که بهقدر شما با مردم مخلوط باشد و همراه باشد؛ لذا اگر خداى نکرده اشکالاتى وجود داشته باشد، خطایى باشد، خیانتى باشد، مشکلى باشد، بلافاصله در بین جامعه منعکس میشود؛ وقتى منعکس شد، آنوقت فقط آبروى نیروى انتظامى نیست که میرود - همانطور که عرض کردیم، نیروى انتظامى نمایندهى حاکمیّت اسلامى است، نمایندهى نظام جمهورى اسلامى است در مردم - آبروى همه خواهد رفت. این است که خیلى به مسئلهى سلامت نیرو اهمّیّت بدهید. داخل کلانترىها، در خیابان، در جادّه، در همهجاى دیگر واقعاً توجّه بشود به این معنا که سلامت نیروى انتظامى و عناصر نیرو حفظ بشود. حقیقتاً نیروى انتظامى میتواند به جمهورى اسلامى آبرو بدهد. یعنى اگر فرض کنیم پنج یا ده دستگاه دیگر هم به وظایفشان عمل نکنند امّا نیروى انتظامى یک نیروى انتظامىِ صحیحالعمل، درستکار، قوى، قاطع و داراى شرایط لازم باشد، نظام جمهورى اسلامى را در چشم مردم آبرومند خواهد کرد؛ میتوانید مایهى آبرو باشید. نقطهى مقابلش هم خداى نکرده ممکن است اتّفاق بیفتد؛ لذا اینها را بایستى توجّه کرد که عمده، صیانت سازمانى است؛ در درون سازمان، این صیانتِ لازم انجام بگیرد که این طبعاً به بیرون منعکس خواهد شد.
خب، در گزارش فرماندهى محترم، این بود که توجّه به جهات معنوى و اخلاقى و جهات دینى و اعتقادى و مانند اینها مورد توجّه و برنامهریزى است؛ بسیار خوب است. پیشرفتهاى کارىِ علمى و اتّکاء به ابتکارات علمىاى که روزبهروز در دنیا بهوجود مىآید، بسیار کار لازمى است که این، ارتقاى سازمانى را ایجاد میکند. به خداى متعال توکّل کنید؛ کار را براى خدا انجام بدهید؛ درست انجام بدهید؛ انشاءالله خداى متعال هم برکت خواهد داد؛ هم به کار شما برکت خواهد داد، هم انشاءالله وجود شما را مایهى برکت براى نظام جمهورى اسلامى خواهد کرد. دعایتان میکنیم؛ خداوند انشاءالله همهى شما را موفّق بدارد؛ مؤیّد باشید و بتوانید کارهاى لازم را انجام بدهید. در بخشهاى مختلف کارهایى هست که مشترک است، باید مسئولین هم همکارى کنند و انشاءالله با همکارى بتوانید کارهاى بزرگ را انجام بدهید.
والسّلامعلیکمورحمةاللهوبرکاته
۱) این دیدار همزمان با برگزارى بیستمین همایش سراسرى فرماندهان این نیرو - که در روزهاى ۵ و ۶ اردیبهشت سال جارى در تهران تشکیل شد - برگزار شد. قبل از شروع بیانات معظّمٌله، سرتیپ حسین اشترى (فرمانده نیروى انتظامى) گزارشى ارائه کرد.
۲) آقاى عبدالرّضا رحمانىفضلى (وزیر کشور و جانشین فرمانده کلّ قوا در نیروى انتظامى)
۳) انسانهاى کامل
۴) سورهى صف، بخشى از آیهى ۱۴