بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
بسيار جلسه ى نورانى و معطّر و پرمغز و پرمعنايى است. كسانى كه به عنوان شهيد در اين جلسه معرّفى شدند، جزو قشرهاى برتر و نخبه ى جامعه اند؛ دانشجويانند، هنرمندانند، معلّمانند، دانش آموزانند؛ اين نشان دهنده ى اين است كه انگيزه ى فداكارى در راه خدا و شهادت در اين راه، در سطوح گوناگون در جامعه ى ما رواج و گسترش داشته؛ اين خيلى مطلب مهمّى است. استاد دانشگاه ميرود شهيد ميشود، هنرمند ميرود شهيد ميشود، دانشجو ميرود شهيد ميشود. بسيارى از اين نام آوران عرصه ى دفاع مقدّس ما - كه نامهايشان زينت بخش خيابانهاى ما و مراكز ما و عكسهايشان زينت بخش محيطهاى زندگى ما است - يا اغلبشان، دانشجويانى بودند؛ بعضى از اينها حقيقتاً نوابغ بودند؛ هنرمندانى بودند، معلّمانى بودند، اساتيدى بودند؛ رفتند و جان خودشان و عمر خودشان را - ارزشمندترين چيزى كه انسان از امور مادّى در اختيار دارد يعنى زندگى خودشان را - در راه خدا، در راه اهداف، هديه كردند، تقديم كردند؛ اين بسيار مهم است.
جلسات بزرگداشت، ادامه ى حركت جهادى و ادامه ى شهادت است. اگر نام شهيدان ما تكرار نميشد، تجليل نميشدند و احترام به آنها و خانواده هاى آنها در جامعه ى ما به صورت يك فرهنگ درنمى آمد - كه خوشبختانه به صورت فرهنگ درآمده - امروز بسيارى از اين يادهاى ارزشمند و گرانبها فراموش شده بود؛ اين ارزشگذارى عظيمى كه با حركت شهادت در يك جامعه به وجود مى آيد، به فراموشى سپرده شده بود. نبايد بگذاريد اين اتّفاق بعد از اين هم بيفتد؛ روزبه روز بايد ياد شهدا و تكرار نام شهدا و نكته يابى و نكته سنجى زندگى شهدا در جامعه ى ما رواج پيدا كند. و اگر اين شد، آن وقت مسئله ى شهادت كه به معناى مجاهدت تمام عيار در راه خدا است، در جامعه ماندگار خواهد شد. و اگر اين شد، براى اين جامعه ديگر شكست وجود نخواهد داشت و شكست معنا نخواهد داشت؛ پيش خواهد رفت. عيناً مثل ماجراى حسين بن على (عليه السّلام)؛ امروز ۱۳۰۰ سال يا بيشتر از شهادت حضرت اباعبداللَّه (عليه السّلام) ميگذرد و روزبه روز اين داستان برجسته تر و زنده تر شده. اين داستان در بطن خود داراى يك مضامينى است كه اين مضامين براى حيات اسلامىِ جامعه ضرورى است. اگر اين مضامين گسترش پيدا نميكرد، از اسلام و از قرآن و از حقايق معارف اسلامى هم امروز خبرى نبود. اينجا هم همين جور است؛ نگذاريد نام شهدا و ياد شهدا فراموش بشود يا در جامعه ى ما كهنه بشود؛ و البتّه با ابتكارات؛ اين جلسات بزرگداشتى كه آقايان به وجود مى آوريد - كه خيلى باارزش است - صرفاً يك جلسه ى ترحيم باشكوه نيست؛ اين جلسات، داراى مضامين ويژه ى خودش است؛ بايستى شهادت را معنا كند، شهيد را معرّفى كند، فرهنگ شهادت را در جامعه ماندگار كند.
در مورد شهيد خداى متعال ميفرمايد كه اينها زنده اند: وَ لا تَقولوا لِمَن يُقتَلُ فى سَبيلِ اللَّهِ اَموات.(۱) وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا فى سَبيلِ اللَّهِ اَمواتًا بَل اَحيآءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقون* فَرِحينَ بِمآ ءاتهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِه.(۲) اينها آيات قرآن است؛ اينها صريحِ در يك معارفى است كه از اين معارف هيچ مسلمانى نميتواند چشم بپوشد. هر كسى به اسلام و به قرآن اعتقاد دارد، اين معارف بايستى جلوى چشمش باشد. اين آيه ى شريفه قرآن ميگويد اينها زنده اند؛ حيات اينها يك حيات واقعى است، يك حيات معنوى است و نزد خداى متعال مرزوقند؛ يعنى دائم تفضلّات الهى دارد به اينها ميرسد؛ فَرِحينَ بِمآ ءاتهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِه. آن طرف مرز زندگى و مرگ چه خبر است؟ انسانها از آن عالم و نشئه ى مجهول چه ميدانند؟ در مورد شهدا ميدانيم كه اينها خرسندند، خوشحالند، مسرورند؛ فَرِحينَ بِمآ ءاتهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِه. بعد از اين بالاتر: وَ يَستَبشرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم؛(۳) يعنى با ما دارند حرف ميزنند، خطاب ميكنند به ما: اَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنون.(۴) خيلى مهم است؛ اين گوشى كه بتواند نداى ملكوتى شهدا را بشنود، اين گوش را بايد در خودمان به وجود بياوريم. آنها دارند به ما بشارت ميدهند، مژده ميدهند، خوف و حزن را نفى ميكنند: اَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنون. ما بر اثر ضعفهاى خودمان دچار خوف ميشويم، دچار حزن ميشويم؛ اينها به ما ميگويند كه شما خوف نداريد، حزن نداريد يا در مورد خودشان ميگويند يا در مورد ما - بنابر اختلافى كه حالا در تفسير اين آيه ى شريفه ممكن است مطرح بشود - خوف و حزن را برميدارند؛ چه در اين نشئه، چه در آن نشئه. براى يك ملّت چقدر مهم است كه در حركت خود، در پيشرفت خود حقيقتاً داراى خوف نباشد، داراى حزن نباشد، با اميد حركت كند؛ اين پيام شهدا است به ما؛ كه بايد اين پيام را شنيد. شماها با اين جلسات، با اين اجتماعاتى كه تشكيل ميدهيد، موظّفيد اين پيام را به گوشها برسانيد.
نكته ى خوبى را برادرمان(۵) گفتند كه وقتى جلسه اى تشكيل ميشود در بزرگداشت شهيدان، آنهايى كه شركت ميكنند در اين جلسه، هرچه داراى ارج و مقام باشند، بيش از آنچه آنها به آن جلسه بركت و فايده و عظمت بدهند، آن جلسه است كه به آنها خير و بركت و هدايت و معرفت ميدهد؛ واقع قضيّه اين است. كارى كنيد كه اين جلسات، اين بركات را داشته باشد؛ اينها را گسترش بدهد، اين فرهنگ را در جامعه گسترش بدهد. ملّت ايران كار بزرگى انجام داد؛ كار عظيمى انجام داد. در دنيايى كه مبتنى بر مدار زور و زورگويى و چپاولگرى قدرتمندان و زورمندان است و ملّتهاى مستضعف در مناطق فراوانى از عالم دائماً در زير فشار اين زورمندان قرار دارند، در اين دنيا يك موجودى، يك هويّتى سر بلند كرد كه صريحاً، بدون ملاحظه، با شجاعت كامل اين حركت غلط عالم را - كه حركت سلطه گرى است و ما از آن تعبير ميكنيم به نظام سلطه - نفى كرد؛ اين كار ملّت ايران است. ملّت ايران نظام سلطه را كه مبتنى بر سلطه گر و سلطه پذير است، نفى كرد. مبناى دنياى قدرتمندِ چپاولگر، بر تقسيم دنيا به سلطه گر و سلطه پذير است؛ امروز هم همين جور است، در دورانى كه انقلاب اسلامى به وجود آمد هم همين جور بود و در طول تاريخ هم همين جور بوده است؛ البتّه امروز شديدتر از دورانهاى گذشته است؛ چون امروز ابزارهاى سلطه، قابل مقايسه با صد سال پيش و هزار سال پيش و پنج هزار سال پيش نيست؛ لذا سلطه گران امكان تسلّط بيشترى بر مظلومان و بر مستضعفان دارند و از اين امكان دارند به طور كامل استفاده ميكنند؛ منابع را ميبرند، فرهنگها را نابود ميكنند، انسانها را تذليل ميكنند، در بين ملّتهاى مظلوم و محروم گرسنگى را گسترش ميدهند؛ و فجايع فراوان ديگر. در مقابل اين حركت، يك هويّتى به وجود آمد به نام انقلاب اسلامى كه متّكى بود به مبانى وحى، مبانى الهى، اخلاق الهى، حركت الهى و آنچه قرآن با صراحت دارد آن را بيان ميكند؛ اين حركت ملّت ايران است. اين حركت بحمداللَّه روزبه روز هم توسعه پيدا كرده؛ اين حركت پيش رفته.
ما مدّعى نيستيم كه توانستيم اهداف اسلامى را در كشور پياده كنيم؛ ما اين را اصلاً ادّعا نميكنيم. ما در بسيارى از موارد توانايى هايمان محدود بوده است و آنچه را ميخواستيم عمل كنيم، نتوانستيم در آن حدّ مورد علاقه ى خودمان عمل كنيم امّا حركت خودمان را ادامه داديم؛ ما به سمت اين قلّه داريم حركت ميكنيم. سعى كردند ما را از اين حركت پشيمان كنند، نتوانستند؛ سعى كردند متوقّف كنند، نتوانستند؛ سعى كردند ما را به عقب برگردانند، نتوانستند. بله، به قلّه نرسيديم امّا از اين دامنه، مبالغ زيادى حركت كرديم و پيش رفتيم و اين حركت ادامه دارد و اين انگيزه ادامه دارد و اين انگيزه روزبه روز ان شاءاللَّه بيشتر خواهد بود و متوقّف نميشود. يك روزى بعضى ها فكر ميكردند و بعضى ها هم به زبان مى آوردند كه آقا شما اين بچّه هاى دانشجو را داريد ميبريد جبهه - درحالى كه ما نميبرديم، خودشان داشتند با شوق ميرفتند؛ آنهايى هم كه جلويشان گرفته ميشد، با انواع تلاشها و ترفندها افراد پيرامون خود را وادار ميكردند كه اجازه بدهند بروند - دانشگاه ها خالى ميشود، علم متوقّف ميشود؛ حركت آنها و تلاش آنها و مجاهدت آنها موجب شد كه ما در حركت علمى خودمان؛ از ساير حركاتى كه در جامعه به وجود مى آيد، پيشتر و بيشتر جلو برويم. بحمداللَّه امروز ما در حركت علمى مان در سطح كشور، يك وضعيّت قابل قبولى داريم؛ يك وضعيّت افتخارآميزى داريم؛ آن روز تصوّر نميشد؛ آن روز شايد گفته ميشد كه اگر چنانچه اين نخبه، اين هنرمند، اين دانشجو، اين استاد، اين معلّم برود به جبهه و كشته بشود، خلأ به وجود مى آيد. معلوم شد كه بركات شهادت و جهاد در راه خدا خيلى بيش از اين حرفها است. آنها رفتند، [ امّا] امروز بحمداللَّه برجستگانى به وجود آمدند كه در عالم علم، در زمينه هاى هنر، در بخشهاى گوناگون، برجسته اند؛ يعنى قابل نشان دادن در سطح بين المللى و جهانى هستند. اينها بركات حركت و مجاهدت يك ملّت است و اين ادامه خواهد داشت؛ پيش خواهد رفت و ادامه خواهد داشت.
من عقيده ى راسخ دارم بر اينكه يكى از نيازهاى اساسى كشور، زنده نگه داشتن نام شهدا است؛ اين يك نيازى است كه ما - چه آدمهاى مقدّس مآب و متديّنى باشيم؛ چه آدمهايى باشيم كه خيلى هم مقدّس مآب نيستيم، امّا به سرنوشت اين كشور و به سرنوشت اين مردم علاقه منديم - هرجور كه فكر بكنيد، بزرگداشت شهدا براى آينده ى اين كشور، حياتى و ضرورى است. فرهنگ شهادت يعنى فرهنگ تلاش كردن با سرمايه گذارى از خود براى اهداف بلندمدّت مشترك بين همه ى مردم؛ كه البتّه در مورد ما آن اهداف، مخصوص ملّت ايران هم نيست، براى دنياى اسلام بلكه براى جهان بشريّت است. اين فرهنگ در جامعه اى اگر جا افتاد، درست نقطه ى مقابل فرهنگ فردگرايى غربىِ امروز [ است ] كه همه چيز را براى خود و با محاسبه ى شخصى مى سنجند؛ براى همه چيز يك قيمت اسكناسى و پولى قائلند و آن، به دست آوردن آن پول است؛ اين درست نقطه ى مقابل آن فرهنگ است؛ يعنى «وَ يُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم»؛(۶) اينها كسانى هستند كه ايثار ميكنند؛ فرهنگ ايثار، فرهنگ گذشت، فرهنگ مايه گذاشتن از خود براى سرنوشت جامعه و براى سرنوشت مردم. اين فرهنگ اگر عمومى شد، اين كشور و هر جامعه اى كه اين فرهنگ را داشته باشد، هرگز متوقّف نخواهد شد؛ به عقب بر نخواهد گشت و پيش خواهد رفت. اين كار شما اين فرهنگ را زنده ميكند. بنابراين من از همه ى برادران و خواهرانى كه در اين كار نيك مشغول همكارى و شركت در اين كار هستند تشكّر ميكنم و اميدوارم كه همه موفّق باشيد. اين سه مجموعه اى كه امروز اينجا حضور داريد - مجموعه ى ستاد بزرگداشت شهداى هنرمند، ستاد بزرگداشت شهداى دانشجو، ستاد بزرگداشت شهداى معلّمان امور تربيتى - هركدام از اينها در نوبه ى خود يك كار باارزش و پرمغز و پرمضمونى است كه ان شاءاللَّه آثار آن را هم در جامعه مشاهده خواهيم كرد. والسّلام عليكم و رحمةاللَّه.
۱) سوره ى بقره، بخشى از آيه ى ۱۵۴
۲) سوره ى آل عمران، آيه ى ۱۶۹ و بخشى از آيه ى ۱۷۰؛ «هرگز كسانى كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده ميشوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند ...»
۳) همان؛ «...و براى كسانى كه... به آينده نپيوسته اند شادى ميكنند...»
۴) همان؛ «...كه نه بيمى برايشان است و نه اندوهگين ميشوند.»
۵) آقاى حسين مسافرآستانه
۶) سوره ى حشر، بخشى از آيه ى ۹؛ «...آنها را بر خودشان مقدّم ميدارند...»
بسيار جلسه ى نورانى و معطّر و پرمغز و پرمعنايى است. كسانى كه به عنوان شهيد در اين جلسه معرّفى شدند، جزو قشرهاى برتر و نخبه ى جامعه اند؛ دانشجويانند، هنرمندانند، معلّمانند، دانش آموزانند؛ اين نشان دهنده ى اين است كه انگيزه ى فداكارى در راه خدا و شهادت در اين راه، در سطوح گوناگون در جامعه ى ما رواج و گسترش داشته؛ اين خيلى مطلب مهمّى است. استاد دانشگاه ميرود شهيد ميشود، هنرمند ميرود شهيد ميشود، دانشجو ميرود شهيد ميشود. بسيارى از اين نام آوران عرصه ى دفاع مقدّس ما - كه نامهايشان زينت بخش خيابانهاى ما و مراكز ما و عكسهايشان زينت بخش محيطهاى زندگى ما است - يا اغلبشان، دانشجويانى بودند؛ بعضى از اينها حقيقتاً نوابغ بودند؛ هنرمندانى بودند، معلّمانى بودند، اساتيدى بودند؛ رفتند و جان خودشان و عمر خودشان را - ارزشمندترين چيزى كه انسان از امور مادّى در اختيار دارد يعنى زندگى خودشان را - در راه خدا، در راه اهداف، هديه كردند، تقديم كردند؛ اين بسيار مهم است.
جلسات بزرگداشت، ادامه ى حركت جهادى و ادامه ى شهادت است. اگر نام شهيدان ما تكرار نميشد، تجليل نميشدند و احترام به آنها و خانواده هاى آنها در جامعه ى ما به صورت يك فرهنگ درنمى آمد - كه خوشبختانه به صورت فرهنگ درآمده - امروز بسيارى از اين يادهاى ارزشمند و گرانبها فراموش شده بود؛ اين ارزشگذارى عظيمى كه با حركت شهادت در يك جامعه به وجود مى آيد، به فراموشى سپرده شده بود. نبايد بگذاريد اين اتّفاق بعد از اين هم بيفتد؛ روزبه روز بايد ياد شهدا و تكرار نام شهدا و نكته يابى و نكته سنجى زندگى شهدا در جامعه ى ما رواج پيدا كند. و اگر اين شد، آن وقت مسئله ى شهادت كه به معناى مجاهدت تمام عيار در راه خدا است، در جامعه ماندگار خواهد شد. و اگر اين شد، براى اين جامعه ديگر شكست وجود نخواهد داشت و شكست معنا نخواهد داشت؛ پيش خواهد رفت. عيناً مثل ماجراى حسين بن على (عليه السّلام)؛ امروز ۱۳۰۰ سال يا بيشتر از شهادت حضرت اباعبداللَّه (عليه السّلام) ميگذرد و روزبه روز اين داستان برجسته تر و زنده تر شده. اين داستان در بطن خود داراى يك مضامينى است كه اين مضامين براى حيات اسلامىِ جامعه ضرورى است. اگر اين مضامين گسترش پيدا نميكرد، از اسلام و از قرآن و از حقايق معارف اسلامى هم امروز خبرى نبود. اينجا هم همين جور است؛ نگذاريد نام شهدا و ياد شهدا فراموش بشود يا در جامعه ى ما كهنه بشود؛ و البتّه با ابتكارات؛ اين جلسات بزرگداشتى كه آقايان به وجود مى آوريد - كه خيلى باارزش است - صرفاً يك جلسه ى ترحيم باشكوه نيست؛ اين جلسات، داراى مضامين ويژه ى خودش است؛ بايستى شهادت را معنا كند، شهيد را معرّفى كند، فرهنگ شهادت را در جامعه ماندگار كند.
در مورد شهيد خداى متعال ميفرمايد كه اينها زنده اند: وَ لا تَقولوا لِمَن يُقتَلُ فى سَبيلِ اللَّهِ اَموات.(۱) وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا فى سَبيلِ اللَّهِ اَمواتًا بَل اَحيآءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقون* فَرِحينَ بِمآ ءاتهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِه.(۲) اينها آيات قرآن است؛ اينها صريحِ در يك معارفى است كه از اين معارف هيچ مسلمانى نميتواند چشم بپوشد. هر كسى به اسلام و به قرآن اعتقاد دارد، اين معارف بايستى جلوى چشمش باشد. اين آيه ى شريفه قرآن ميگويد اينها زنده اند؛ حيات اينها يك حيات واقعى است، يك حيات معنوى است و نزد خداى متعال مرزوقند؛ يعنى دائم تفضلّات الهى دارد به اينها ميرسد؛ فَرِحينَ بِمآ ءاتهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِه. آن طرف مرز زندگى و مرگ چه خبر است؟ انسانها از آن عالم و نشئه ى مجهول چه ميدانند؟ در مورد شهدا ميدانيم كه اينها خرسندند، خوشحالند، مسرورند؛ فَرِحينَ بِمآ ءاتهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِه. بعد از اين بالاتر: وَ يَستَبشرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم؛(۳) يعنى با ما دارند حرف ميزنند، خطاب ميكنند به ما: اَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنون.(۴) خيلى مهم است؛ اين گوشى كه بتواند نداى ملكوتى شهدا را بشنود، اين گوش را بايد در خودمان به وجود بياوريم. آنها دارند به ما بشارت ميدهند، مژده ميدهند، خوف و حزن را نفى ميكنند: اَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنون. ما بر اثر ضعفهاى خودمان دچار خوف ميشويم، دچار حزن ميشويم؛ اينها به ما ميگويند كه شما خوف نداريد، حزن نداريد يا در مورد خودشان ميگويند يا در مورد ما - بنابر اختلافى كه حالا در تفسير اين آيه ى شريفه ممكن است مطرح بشود - خوف و حزن را برميدارند؛ چه در اين نشئه، چه در آن نشئه. براى يك ملّت چقدر مهم است كه در حركت خود، در پيشرفت خود حقيقتاً داراى خوف نباشد، داراى حزن نباشد، با اميد حركت كند؛ اين پيام شهدا است به ما؛ كه بايد اين پيام را شنيد. شماها با اين جلسات، با اين اجتماعاتى كه تشكيل ميدهيد، موظّفيد اين پيام را به گوشها برسانيد.
نكته ى خوبى را برادرمان(۵) گفتند كه وقتى جلسه اى تشكيل ميشود در بزرگداشت شهيدان، آنهايى كه شركت ميكنند در اين جلسه، هرچه داراى ارج و مقام باشند، بيش از آنچه آنها به آن جلسه بركت و فايده و عظمت بدهند، آن جلسه است كه به آنها خير و بركت و هدايت و معرفت ميدهد؛ واقع قضيّه اين است. كارى كنيد كه اين جلسات، اين بركات را داشته باشد؛ اينها را گسترش بدهد، اين فرهنگ را در جامعه گسترش بدهد. ملّت ايران كار بزرگى انجام داد؛ كار عظيمى انجام داد. در دنيايى كه مبتنى بر مدار زور و زورگويى و چپاولگرى قدرتمندان و زورمندان است و ملّتهاى مستضعف در مناطق فراوانى از عالم دائماً در زير فشار اين زورمندان قرار دارند، در اين دنيا يك موجودى، يك هويّتى سر بلند كرد كه صريحاً، بدون ملاحظه، با شجاعت كامل اين حركت غلط عالم را - كه حركت سلطه گرى است و ما از آن تعبير ميكنيم به نظام سلطه - نفى كرد؛ اين كار ملّت ايران است. ملّت ايران نظام سلطه را كه مبتنى بر سلطه گر و سلطه پذير است، نفى كرد. مبناى دنياى قدرتمندِ چپاولگر، بر تقسيم دنيا به سلطه گر و سلطه پذير است؛ امروز هم همين جور است، در دورانى كه انقلاب اسلامى به وجود آمد هم همين جور بود و در طول تاريخ هم همين جور بوده است؛ البتّه امروز شديدتر از دورانهاى گذشته است؛ چون امروز ابزارهاى سلطه، قابل مقايسه با صد سال پيش و هزار سال پيش و پنج هزار سال پيش نيست؛ لذا سلطه گران امكان تسلّط بيشترى بر مظلومان و بر مستضعفان دارند و از اين امكان دارند به طور كامل استفاده ميكنند؛ منابع را ميبرند، فرهنگها را نابود ميكنند، انسانها را تذليل ميكنند، در بين ملّتهاى مظلوم و محروم گرسنگى را گسترش ميدهند؛ و فجايع فراوان ديگر. در مقابل اين حركت، يك هويّتى به وجود آمد به نام انقلاب اسلامى كه متّكى بود به مبانى وحى، مبانى الهى، اخلاق الهى، حركت الهى و آنچه قرآن با صراحت دارد آن را بيان ميكند؛ اين حركت ملّت ايران است. اين حركت بحمداللَّه روزبه روز هم توسعه پيدا كرده؛ اين حركت پيش رفته.
ما مدّعى نيستيم كه توانستيم اهداف اسلامى را در كشور پياده كنيم؛ ما اين را اصلاً ادّعا نميكنيم. ما در بسيارى از موارد توانايى هايمان محدود بوده است و آنچه را ميخواستيم عمل كنيم، نتوانستيم در آن حدّ مورد علاقه ى خودمان عمل كنيم امّا حركت خودمان را ادامه داديم؛ ما به سمت اين قلّه داريم حركت ميكنيم. سعى كردند ما را از اين حركت پشيمان كنند، نتوانستند؛ سعى كردند متوقّف كنند، نتوانستند؛ سعى كردند ما را به عقب برگردانند، نتوانستند. بله، به قلّه نرسيديم امّا از اين دامنه، مبالغ زيادى حركت كرديم و پيش رفتيم و اين حركت ادامه دارد و اين انگيزه ادامه دارد و اين انگيزه روزبه روز ان شاءاللَّه بيشتر خواهد بود و متوقّف نميشود. يك روزى بعضى ها فكر ميكردند و بعضى ها هم به زبان مى آوردند كه آقا شما اين بچّه هاى دانشجو را داريد ميبريد جبهه - درحالى كه ما نميبرديم، خودشان داشتند با شوق ميرفتند؛ آنهايى هم كه جلويشان گرفته ميشد، با انواع تلاشها و ترفندها افراد پيرامون خود را وادار ميكردند كه اجازه بدهند بروند - دانشگاه ها خالى ميشود، علم متوقّف ميشود؛ حركت آنها و تلاش آنها و مجاهدت آنها موجب شد كه ما در حركت علمى خودمان؛ از ساير حركاتى كه در جامعه به وجود مى آيد، پيشتر و بيشتر جلو برويم. بحمداللَّه امروز ما در حركت علمى مان در سطح كشور، يك وضعيّت قابل قبولى داريم؛ يك وضعيّت افتخارآميزى داريم؛ آن روز تصوّر نميشد؛ آن روز شايد گفته ميشد كه اگر چنانچه اين نخبه، اين هنرمند، اين دانشجو، اين استاد، اين معلّم برود به جبهه و كشته بشود، خلأ به وجود مى آيد. معلوم شد كه بركات شهادت و جهاد در راه خدا خيلى بيش از اين حرفها است. آنها رفتند، [ امّا] امروز بحمداللَّه برجستگانى به وجود آمدند كه در عالم علم، در زمينه هاى هنر، در بخشهاى گوناگون، برجسته اند؛ يعنى قابل نشان دادن در سطح بين المللى و جهانى هستند. اينها بركات حركت و مجاهدت يك ملّت است و اين ادامه خواهد داشت؛ پيش خواهد رفت و ادامه خواهد داشت.
من عقيده ى راسخ دارم بر اينكه يكى از نيازهاى اساسى كشور، زنده نگه داشتن نام شهدا است؛ اين يك نيازى است كه ما - چه آدمهاى مقدّس مآب و متديّنى باشيم؛ چه آدمهايى باشيم كه خيلى هم مقدّس مآب نيستيم، امّا به سرنوشت اين كشور و به سرنوشت اين مردم علاقه منديم - هرجور كه فكر بكنيد، بزرگداشت شهدا براى آينده ى اين كشور، حياتى و ضرورى است. فرهنگ شهادت يعنى فرهنگ تلاش كردن با سرمايه گذارى از خود براى اهداف بلندمدّت مشترك بين همه ى مردم؛ كه البتّه در مورد ما آن اهداف، مخصوص ملّت ايران هم نيست، براى دنياى اسلام بلكه براى جهان بشريّت است. اين فرهنگ در جامعه اى اگر جا افتاد، درست نقطه ى مقابل فرهنگ فردگرايى غربىِ امروز [ است ] كه همه چيز را براى خود و با محاسبه ى شخصى مى سنجند؛ براى همه چيز يك قيمت اسكناسى و پولى قائلند و آن، به دست آوردن آن پول است؛ اين درست نقطه ى مقابل آن فرهنگ است؛ يعنى «وَ يُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم»؛(۶) اينها كسانى هستند كه ايثار ميكنند؛ فرهنگ ايثار، فرهنگ گذشت، فرهنگ مايه گذاشتن از خود براى سرنوشت جامعه و براى سرنوشت مردم. اين فرهنگ اگر عمومى شد، اين كشور و هر جامعه اى كه اين فرهنگ را داشته باشد، هرگز متوقّف نخواهد شد؛ به عقب بر نخواهد گشت و پيش خواهد رفت. اين كار شما اين فرهنگ را زنده ميكند. بنابراين من از همه ى برادران و خواهرانى كه در اين كار نيك مشغول همكارى و شركت در اين كار هستند تشكّر ميكنم و اميدوارم كه همه موفّق باشيد. اين سه مجموعه اى كه امروز اينجا حضور داريد - مجموعه ى ستاد بزرگداشت شهداى هنرمند، ستاد بزرگداشت شهداى دانشجو، ستاد بزرگداشت شهداى معلّمان امور تربيتى - هركدام از اينها در نوبه ى خود يك كار باارزش و پرمغز و پرمضمونى است كه ان شاءاللَّه آثار آن را هم در جامعه مشاهده خواهيم كرد. والسّلام عليكم و رحمةاللَّه.
۱) سوره ى بقره، بخشى از آيه ى ۱۵۴
۲) سوره ى آل عمران، آيه ى ۱۶۹ و بخشى از آيه ى ۱۷۰؛ «هرگز كسانى كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده ميشوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند ...»
۳) همان؛ «...و براى كسانى كه... به آينده نپيوسته اند شادى ميكنند...»
۴) همان؛ «...كه نه بيمى برايشان است و نه اندوهگين ميشوند.»
۵) آقاى حسين مسافرآستانه
۶) سوره ى حشر، بخشى از آيه ى ۹؛ «...آنها را بر خودشان مقدّم ميدارند...»