بسماللهالرحمنالرحيم
اولا، بر خود لازم ميدانم مصيبت بزرگ فقدان امام مروجان قرآن و پيشواي مدافعان اسلام را كه حقيقتا ضايعه و ثلمهيي غيرقابل جبران است، به جمع معظم علماي دين و شاگردان مروج مكتب قرآن، تسليت عرض كنم; زيرا بعد از رحلت امام عزيزمان، براي من فرصتي پيش نيامده است كه به علماي اعلام و مبلغان و سنگرداران مرزهاي عقيده و معارف اسلامي ـ كه صاحبعزاهاي واقعي هستند ـ تسليت عرض كنم. ثانيا، لازم است از همهي شما آقايان محترم و علما و متشخصان روحاني و مبلغان و ائمهي جماعت، كه اين اجتماع را تشكيل داديد و اين فرصت را به من داديد كه دربارهي مسايل مربوط به مجموعهي روحانيت، مطالبي را مطرح كنم، تشكر ميكنم.
در آستانهي ماه محرم، آنچه كه به نظر ميرسد طرح آن مفيد باشد، دو مطلب است: يكي، آنچه مربوط به مسايل محرم و عزاداري سالار شهيدان و مطالبي كه در اين محدوده است و دوم، مسايل عام مربوط به حوزهي روحانيت و وظايف ويژهي ما معممان و علماي دين و روحانيون در اين برهه و شرايط خاص زمان ميباشد. اينها مطالبي است كه براي آقايان روشن و واضح است; ليكن در تكرار واضحات هم فوايدي وجود دارد.
در مورد مسألهي محرم و عاشورا، بايد بگويم كه روح نهضت ما و جهتگيري كلي و پشتوانهي پيروزي آن، همين توجه به حضرت ابيعبدالله (عليه الصلاة و السلام) و مسايل مربوط به عاشورا بود. شايد براي بعضيها، اين مسأله قدري ثقيل به نظر برسد; ليكن واقعيت همين است. هيچ فكري ـ حتي در صورتي كه ايمان عميقي هم با آن همراه باشد ـ نميتوانست تودههاي عظيم ميليوني مردم را آنچنان حركت بدهد كه در راه انجام آنچه احساس تكليف ميكردند، در انواع فداكاري ذرهيي ترديد نداشته باشند.
اساسا ماداميكه ايمان، با محبت و عشق عميق و رنگ و بوي پيوند عاطفي همراه نباشد، كارايي لازم را ندارد. محبت است كه در مقام عمل و تحرك ـ آن هم در حد بالا ـ به ايمان كارايي ميبخشد. بدون محبت نميشد ما نهضت را به پيش ببريم. بالاترين عنوان محبت ـ يعني محبت به اهل بيت ـ در تفكر اسلامي، در اختيار ماست. اوج اين محبت، در مسألهي كربلا و عاشورا و حفظ يادگارهاي گرانبهاي فداكاري مردان خدا در آن روز است كه براي تاريخ و فرهنگ تشيع، به يادگار گذاشته شده است.
در آن روزهايي كه مسايل اسلامي، با ديدهاي نو مطرح ميشد و جاذبههاي خوبي هم داشت و براي كساني كه با دين و اسلام سر و كار زيادي نداشتند، موضوع مباركي هم بود و گرايشهاي نو در تفكر اسلامي، چيز بدي نبود ـ بلكه براي عالم اسلام و بخصوص قشر جوان ذخيره محسوب ميشد ـ يك گرايش شبه روشنفكرانه بهوجود آمده بود كه ما بياييم مسايل ايماني و اعتقادي اسلام را از مسايل عاطفي و احساسي ـ از جمله مسايل مربوط به عاشورا و روضهخوانيها و گريه ـ جدا كنيم!!
شايد بسياري در آن روزها بودند كه با توجه به اينكه در ماجراي ذكر عاشورا و روايت فداكاري اباعبدالله (عليه الصلاة و السلام) چيزهايي وارد شده بود و احيانا به شكلهاي تحريفآميزي بيان ميشد، اين حرف برايشان مطلوب و شيرين بود و اين گرايش رشد ميكرد; ليكن در صحنهي عمل، ما بوضوح ديديم كه تا وقتي اين مسأله از طرف امام بزرگوارمان، به صورت رسمي و علني و در چارچوب قضاياي عاشورا مطرح نشد، هيچ كار جدي و واقعي انجام نگرفت.
در دو فصل، امام(ره) مسألهي نهضت را به مسألهي عاشورا گره زدند: يكي در فصل اول نهضت ـ يعني روزهاي محرم سال 42 ـ كه تريبون بيان مسايل نهضت، حسينيهها و مجالس روضهخواني و هيئات سينهزني و روضهي روضهخوانها و ذكر مصيبت گويندگان مذهبي شد و ديگري، فصل آخر نهضت ـ يعني محرم سال 57 ـ بود كه امام(ره) اعلام فرمودند: "ماه محرم گرامي و بزرگ داشته بشود و مردم مجالس برپا كنند". ايشان، عنوان اين ماه را ماه پيروزي خون بر شمشير قرار دادند و مجددا همان طوفان عظيم عمومي و مردمي به وجود آمد; يعني ماجراي نهضت كه روح و جهت حسيني داشت، با ماجراي ذكر مصيبت حسيني و ياد امام حسين(ع) گره خورد.
اين، در مقام عمل بود. در مقام تبليغ و واقع و ثبوت هم كه مطلب روشن است. حركت امام حسين(ع) براي اقامهي حق و عدل بود: "انما خرجت لطلبالاصلاح في امه جدي اريد ان امر بالمعروف وانهي عنالمنكر ...". در زيارت اربعين كه يكي از بهترين زيارات است، ميخوانيم: "و منح النصح و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة". آن حضرت در بين راه، حديث معروفي را كه از پيامبر(ص) نقل كردهاند، بيان ميفرمايند: "ايهاالناس ان رسولالله صليالله عليه و اله و سلم قال: من رأي سلطانا جائرا مستحلا لحرمالله ناكثا لعهدالله مخالفا لسنه رسولالله صليالله عليه و آله و سلم يعمل في عبادالله بالاثم والعدوان فلم يغير عليه بفعل و لاقول كان حقا عليالله ان يدخله مدخله".
تمام آثار و گفتار آن بزرگوار و نيز گفتاري كه دربارهي آن بزرگوار از معصومين رسيده است، اين مطلب را روشن ميكند كه غرض، اقامهي حق و عدل و دين خدا و ايجاد حاكميت شريعت و برهم زدن بنيان ظلم و جور و طغيان بوده است. غرض، ادامهي راه پيامبر اكرم(ص) و ديگر پيامبران بوده است كه: "يا وارث ادم صفوة الله يا وارث نوح نبيالله ..." و معلوم است كه پيامبران هم براي چه آمدند: "ليقومالناس بالقسط". اقامهي قسط و حق و ايجاد حكومت و نظام اسلامي.
آنچه كه نهضت ما را جهت ميداد و امروز هم بايد بدهد، دقيقا همان چيزي است كه حسينبن علي(عليهالسلام) در راه آن قيام كرد. ما امروز، براي شهداي خود كه در جبهههاي گوناگون و در راه اين نظام و حفظ آن، به شهادت ميرسند، با معرفت عزاداري ميكنيم. آن شهيد و جواني كه يا در جنگ تحميلي و يا در برخورد با انواع و اقسام دشمنان و منافقان و كفار به شهادت رسيده، هيچ شبههيي براي مردم ما وجود ندارد كه اين شهيد، شهيد راه همين نظام است و براي نگهداشتن و محكم كردن ستونهاي همين نظام و انقلاب، به شهادت رسيده است; در حالي كه وضع شهداي امروز، با شهداي كربلا كه در تنهايي و غربت كامل قيام كردند و هيچكس آنها را به پيمودن اين راه تشويق نكرد، بلكه همهي مردم و بزرگان وجوه اسلام، آنها را منع ميكردند، متفاوت است. در عين حال، ايمان و عشقشان آنچنان لبريز بود كه رفتند و غريبانه و مظلومانه و تنها به شهادت رسيدند. وضع شهداي كربلا، با شهدايي كه تمام دستگاههاي تبليغي و مشوقهاي جامعه به آنها ميگويد برويد و آنها هم ميروند و به شهادت ميرسند، فرق دارد. البته اين شهيد، شهيد والامقامي است; اما او چيز ديگري است.
ما كه امروز اين نظام اسلامي را لمس ميكنيم و بركات آن را از نزديك ميبينيم، بيشتر از اسلاف خود، قدر نهضت حسيني(عليهالسلام) و معناي آن را درك ميكنيم و بايد بكنيم. آن بزرگوار، براي چنين چيزي حركت كرد. آن بزرگوار، براي همين قيام كرد كه رژيمهاي فاسد و مخرب انسان و دين و ويرانگر صلاح، در جامعه نباشند و نظام اسلامي و الهي و انساني و مبني بر صلاح، در جامعه استقرار پيدا كند. البته، اگر آن نظام در زمان آن بزرگوار و يا در زمان ائمهي بعدي(عليهمالسلام) ـ كه معصومند و به منبع وحي متصلند ـ تحقق پيدا ميكرد و آنها در رأس آن نظام قرار ميگرفتند، طبيعي است كه وضعشان با ما متفاوت بود. در عين حال، هيكل و هندسهي قضيه، يكي است و آنها هم براي همينطور نظامي، حركت ميكردند. حالا اين يك بحث طولاني است كه نميخواهم در اينجا وارد آن بشوم كه آيا ائمه(عليهمالسلام) براي ايجاد نظام اسلامي، عزم جدي داشتند يا كار آنها صرفا به عنوان سرمشق بود.
آنچه كه از روايات مربوط به زندگي ائمه(عليهمالسلام) بهدست ميآيد و شواهد زيادي بر آن وجود دارد، اين است كه ائمه(عليهمالسلام) جدا ميخواستند نظام اسلامي به وجود آورند. اين كار ـ آن طور كه تصور ميشود ـ با علم و معرفت امام منافات ندارد. آنها واقعا ميخواستند نظام الهي برقرار كنند. اگر برقرار ميكردند، تقدير الهي همان بود. تقدير الهي و اندازهگيريها در علم پروردگار، با شرايط گوناگون اختلاف پيدا ميكند كه حالا اين موضوع را بحث نميكنيم. اجمالا، در اينكه حركت آنها براي اين مقصود بوده است، شكي نيست. ما امروز، به بركت آن نهضت و حفظ فرهنگ و روحيهي آن نهضت، در جامعهي خودمان اين نظام را بهوجود آوردهايم. اگر در جامعهي ما، عشق به امام حسين(ع) و ياد او و ذكر مصايب و حوادث عاشورا معمول و رايج نبود، معلوم نبود كه نهضت با اين فاصلهي زماني و با اين كيفيتي كه پيروز شد، به پيروزي ميرسيد. اين، عامل فوقالعاده مؤثري در پيروزي نهضت بود و امام بزرگوار ما، در راه همان هدفي كه حسينبن علي(عليهالسلام) قيام كرده بودند، از اين عامل حداكثر استفاده را كردند.
امام(ره) با ظرافت، آن تصور غلط روشنفكرمابانهي قبل از پيروزي انقلاب را كه در برههيي از زمان رايج بود، از بين بردند. ايشان، جهتگيري سياسي مترقي انقلابي را با جهتگيري عاطفي در قضيهي عاشورا پيوند و گره زدند و روضهخواني و ذكر مصيبت را احيا كردند و فهماندند كه اين، يك كار زايد و تجملاتي و قديمي و منسوخ در جامعهي ما نيست; بلكه لازم است و ياد امام حسين و ذكر مصيبت و بيان فضايل آن بزرگوار ـ چه به صورت روضهخواني و چه به شكل مراسم عزاداري گوناگون ـ بايد به شكل رايج و معمول و گريهآور و عاطفهبرانگيز و تكاندهندهي دلها، در بين مردم ما باشد و از آنچه كه هست، قويتر هم بشود. ايشان، بارها بر اين مطلب تأكيد ميكردند و عملا هم خودشان وارد ميشدند.
ما در آستانهي محرم انقلاب و محرم امام حسين(ع) كه يكي از محصولات آن نهضت، نظام جمهوري اسلامي است، قرار داريم. محرم دوران انقلاب، با محرمهاي قبل از انقلاب و دوران عمر ما و قبل از ما، متفاوت است. اين محرمها، محرمهايي است كه در آن، معنا و روح و جهتگيري، واضح و محسوس است. ما نتايج محرم را در زندگي خود ميبينيم. حكومت و حاكميت و اعلاي كلمهي اسلام و ايجاد اميد به بركت اسلام در دل مستضعفان عالم، آثار محرم است.
ما در دوران خود، محرم را با محصول آن، يكجا داريم. با اين محرم، بايستي چگونه رفتار كنيم؟ پاسخ اين است كه ما معممان، همهي علماي دين، همهي مبلغان و همهي ذاكران، بايد مسألهي عاشورا و مصايب حسينبن علي(عليهالسلام) را به صورت يك مسألهي جدي و اصلي و به دور از شعار، مورد توجه قرار بدهيم. واقعا اگر بخواهيم اين مسأله را جدي بگيريم، راهش چيست؟
اولين شرط اين است كه ما حادثه را از پيرايههاي مضر خالي كنيم. چيزهايي وجود دارد كه اگرچه پيرايه است، اما نه مضر و نه حتي دروغ است. همهي كساني كه بخواهند با بيان هنري، حادثهيي را ترسيم كنند، فقط متن حادثه را نميگويند. وقتي شما ميشنويد كه در شرايط خاصي، سخني از زبان كسي خارج شده، ميتوانيد احساسات آن گويندهي سخن را هم حدس بزنيد. اين، يك چيز قهري است. اگر در بياباني و در مقابل لشكرياني، انساني حرفي بر زبان جاري ميكند، بسته به اين كه آن حرف چه باشد ـ دعوت و التماس و تهديد و ... ـ قاعدتا حالاتي در روح و ذهن اين گوينده وجود دارد كه اين براي شنوندهي عاقل، قابل حدس است و براي گويندهي هنرمند نيز قابل بيان ميباشد. گفتن اينها، اشكالي ندارد.
ما وقتي بخواهيم حالات امام و اصحابش(عليهمالسلام) را در روز و شب عاشورا ـ آن مقداري كه در كتب معتبره خوانديم و يافتيم ـ بيان كنيم، قهرا خصوصيات و ملابساتي دارد. فرض كنيد سخني را كه امام(ع) با يارانش در شب عاشورا گفته است، ميتوانيد با اين خصوصيات بيان كنيد: در تاريكي شب و يا در تاريكي غمانگيز و حزنآور آن شب و از اين قبيل. اين پيرايهها، نه مضر و نه دروغ است; اما بعضي از پيرايهها دروغند و بعضي از نقلها خلاف ميباشند و حتي آنچه كه در بعضي از كتابها نوشته شده است، مناسب شأن و لايق مفهوم و معناي نهضت حسيني نيست. اينها را بايستي شناخت و جدا كرد.
بنابراين، اولين مسأله اين است كه ما حادثه را خالص كنيم و آن حادثهي خالصشده و دقيق و متقن را، به انواع بيانهاي هنري ـ از شعر و نثر و سبك روضهخواني كه خودش يك سبك هنري مخصوصي است ـ بياميزيم. اين كار، اشكالي ندارد و مهم است. ما بايد اين كار را بكنيم. كساني كه در اين رشته متصلب و واردند، بايد اين كار را انجام بدهند. اگر ما از حادثهي عاشورا، مثلا "ليستنقذ عبادك منالجهالة و حيرة الضلاله" را بيان كرديم ـ كه امروز معنا و مفهوم آن براي ما روشن است ـ ولي آن معنا و مفهوم را نقض كرد و با آن مخالف و مغاير بود; اين كار، خدمت به مرام حسيني و حادثهي عاشورا نيست. ما بايد حادثه را خالص كنيم و سپس ابعاد مختلف آن را براي مردم تشريح نماييم.
من نميخواهم به آقايان علما و مبلغان و گويندگان و ذاكران محترم و همهي جمع ما كه اهل منبر و روضه و بيان مصايب و محامد سيدالشهداء(عليهالصلاه والسلام) هستيم، مطلبي را در آن زمينهها مطرح بكنم; ولي به طور كلي بايد بگويم كه اين حادثه ـ به عنوان پشتوانهي نهضت و انقلاب ـ بايد آبرومند و پرتپش و پرقدرت باقي بماند. اگر برخورد امروز ما با اين حادثه، مثل روضهخواني باشد كه در پنجاه سال قبل برخورد ميكرد ـ يعني چيزي را در جايي ميديد و مثلا بر حسب احتمال ذهني، آن را ترجيح ميداد و نقل ميكرد و مؤمنين را ميگرياند و هم آنها و هم خود او به ثواب ميرسيدند ـ ممكن است به حادثه ضرر بزنيم.
امروز اين حادثه، پشتوانهي يك نهضت است. اگر امروز به ما بگويند ريشهي اين نهضتي كه به وجود آوردهايد، كجاست؟ ما ميگوييم: ريشهاش پيامبر و اميرالمؤمنين و امام حسين(عليهمالسلام) است. امام حسين كيست؟ كسي است كه اين حادثه را به وجود آورده و در تاريخ از او نقل شده است. پس اين حادثه، پشتوانهي اين نهضت است. اگر ما ندانسته و بيتوجه و از روي سهلانگاري، حادثه را با چيزهايي كه جزو آن نيست، مشوب كرديم، به آن حادثه و نيز به انقلابي كه ناشي از آن حادثه است، خدمت نكردهايم.
شايد بتوان گفت كه امسال در مجالس و محافل ماه محرم، آقايان حتي از سالهاي قبل، وظايف بيشتري دارند. ما امسال، مصيبت امام بزرگوارمان را هم كه هنوز داغ آن تازه است، داريم. نبايد دستگاه تبليغي اسلامي كشور بگذارد كه ياد امام(ره) ـ حتي اندكي ـ كهنه بشود; كه البته كهنه هم نخواهد شد. امام، با شخصيت و عظمت خود و با خصوصياتي كه در او بود و بعد از معصومين(ع) در هيچ كس جز او نديدهايم و نشنيدهايم، پايهي اصلي و ريشهي اين شجرهي طيبه است. اين ريشه، بايد هميشه محكم و زنده و تازه بماند. ياد امام را با ابعاد حقيقي شخصيت و بيان افكار و بخشهايي از وصيتنامه و محكمات و مسلمات فرمايشها و جهتگيريهاي او، زنده كنيم و زنده بداريم.
امسال، با توجه به اين كه يك دورهي جديد ادارهي كشور را شروع ميكنيم، انتظارات زياد است. از همه سؤال شد كه شما از رئيس جمهوري كه انتخاب خواهد شد، انتظار داريد كه چه كاري براي شما انجام بدهد؟ در كنار اين پرسش، بايد اين سؤال هم ميشد و بايد بشود كه به رئيس جمهور و دولت جديد، چه كمكي ميخواهيد بكنيد؟ انتظارات بجاست; اما وظايف هم در كنار انتظارات است.
اين نظام، مردمي است. نظام مردمي، به معناي تأثير نه فقط اراده، بلكه عمل آحاد مردم در اقامهي اين نظام و بپاداشتن آن است. مردم بايد كمك كنند. البته، زمام ادارهي كشور، دست مسؤول اجرايي است; اما اگر كمك و حمايت و همكاري و محبت و صبر مردم و منطقي نگريستن به قضايا از سوي آنها وجود نداشته باشد، هيچ دست معجزهگري قادر به هيچكاري نيست. اين، نكتهيي است كه بايد شما آقايان در اين مجالس به مردم بگوييد.
سخني كه شما در جلسه، روي منبر به مردم ميگوييد، با حرفي كه در راديو به مردم گفته خواهد شد، فرق ميكند; ولو خود شما آن حرف را بزنيد. من بارها اين نكته را گفتهام كه در نشستن و در چشم هم نگاه كردن و نفس و صداي همديگر را شنيدن و حضور و گرماي وجود يكديگر را لمس كردن ميان مستمع و گوينده، اثري است كه در پيام از راه دور، آن اثر نيست. ما معممان، اين را قدر بدانيم. بارها در جلسات اهل علم و وعاظ، اين مطلب را تكرار كردهام و گفتهام اين امتياز كه در جلسات مردم، چشم به چشم و روبهرويشان، با آنها حرف ميزنيم و نه فقط امواج صداي ما، بلكه وجودمان را حس ميكنند، متعلق به ماست. اين، چيز خيلي مغتنمي است و تأثير مضاعفي دارد. بايد در اين دوره و فصل جديد كه به حق، اميدهاي زيادي هم نسبت به آن وجود دارد و ميبايست آن اميدها و انتظارات برآورده شوند، مردم به وظايف اساسيشان تذكر و توجه داده شوند.
نكتهي بعدي كه بايد در اين مجالس مورد توجه قرار بگيرد، همين مسألهي وحدت كلمهي آحاد مردم است. تقريبا در اين دو ماهه ديديم كه اتحاد مردم و وحدت كلمهي آنها، چه تأثير معجزآسايي در سياست جهاني و در فضاي بينالمللي به وجود ميآورد. ما بعد از ده سال، يك بار ديگر اين معجزه را لمس كرديم. وقتي مردم با صدا و نفس و ارادهي واحد، اقدامي ميكنند و حرفي ميزنند و راهي را ميروند، نفس دنيا در سينهاش حبس ميشود و خيره ميماند و قدرتهاي قويپنجه، زبون و كوچك ميشوند و از كار ميمانند.
انتظار و توقع و طمع دشمن در دوران بعد از امام، چيز كوچكي نيست. قضيه، خيلي جدي بود. آنها، سالها منتظر اين ساعت بودند. ما ـ بيننا و بينالله ـ براي اين ساعت هيچ برنامهريزييي نكرده بوديم; اما تمام دشمنان ما ـ هر كس به نحوي ـ براي آن ساعتها و آن روزها، برنامهريزي كرده بودند و خودشان را آماده ساخته بودند. "انهم يكيدون كيدا و اكيد كيدا"; اما خداي متعال به بركت وحدت كلمهي مردم، كيد و مكر الهي خودش را نشان داد. البته، خود آن وحدت كلمه هم كار خدا بود: "ولكنالله الف بينهم". كار هيچكس نبود، فقط كار او بود.
حالا كه خدا اين نعمت را به ما داده است، بايد حفظش كنيم. اولا، در جلساتي كه تشكيل ميشود، از طرف خود گويندگان، سخن و اشاره و حركتي كه به اختلافي اشاره كند، مطلقا نبايد وجود داشته باشد. هيچ بهانهيي مجوز اين نميشود كه ما در جلسهيي، چيزي را كه ممكن است بين دو دسته از مردم، اختلافي به وجود آورد، مطرح كنيم. در قضاياي سياسي و ديني و در مسايل مربوط به دولت و روحانيت و مرجعيت و رهبري و ديگر مسايلي كه ميتواند بين مردم، اختلاف و شكاف و دودستگي و بگومگو ايجاد كند، نبايد سخني از گويندگان مذهبي صادر شود كه وحدت كلمهي مردم را خدشهدار كند; بلكه به عكس، گويندگان مذهبي كوشش كنند كه فضا، فضاي محبتآميز باقي بماند و همكاري بين مسؤولان و مردم و نيز وحدت كلمه، توصيه بشود.
اين نكته را هم بايستي در اين مجالس و محافل تذكر داد كه اگر چه ما امروز بحمدالله از لحاظ سياسي، در موضع قوتيم و دشمن ـ يعني استكبار ـ در موضع انفعال قرار دارد; اما اين به معناي تمام شدن كيد و مكر دشمن نيست. "ولن ترضي عنك اليهود ولا النصاري حتي تتبع ملتهم". البته بر مبناي: "قل ان هديالله هو الهدي"، جناح حق به خواست دشمن تسليم نميشود; ولي به هر حال، طبيعت دشمن را بايد شناخت. ما نبايد هيچ لحظهيي از كيد دشمن غافل باشيم. اين نكته را بايد به مردم گفت. ما امروز در قوتيم و دشمن و استكبار جهاني، در انفعال است.
استكبار جهاني در طول اين چند وقت، همواره نسبت به انقلاب و نظام جمهوري اسلامي، تهديدهايي صريح و غيرصريح و مستقيم و غيرمستقيم داشته است. ملتي در مقابل تهديدهاي دشمن، مطلقا تحت تأثير قرار نميگيرد كه با خدا ارتباط دارد و خودش را وابستهي به خدا ميداند. امروز، مصداق آن به صورت سياسي و جمعي، نظام جمهوري اسلامي و ملت مسلمان ايران است. بنابراين، ما از تهديد دشمن به هيچ وجه دچار رعب نميشويم و از هيچ دشمني نميترسيم و از هيچ قدرتي در دنيا هراس نداريم.
دشمنان ما، عملا نشان دادند كه قادر نيستند به صورت جدي و قاطع به ما ضربه بزنند; به خاطر اينكه در اين ده سال، هر كاري كه ميتوانستند، كردند و ما امروز بحمدالله از هميشه قويتر و پابرجاتر و در بين خود، اميدوارتريم. امروز، آينده براي ما از هميشه روشنتر است. ما از دشمن نميترسيم و دشمن هم قادر به ضربه زدن به ما نيست; اما همهي اينها مشروط به حفظ هوشياري و حضور آحاد مردم در صحنه است. اين طور نباشد كه مردم احساس كنند كه حالا ديگر بحمدالله كارها تمام شد و هر كسي سراغ كار خود برود. نه، صحنه را نبايد خالي كرد. ملت، نبايد حمايت از نظام و مسؤولان و مجريان و مديران كشور را، يك لحظه فراموش كند. البته، مسؤولان و مديران هم، در قبال اين ملت وظايف زيادي دارند كه بيان و ذكرش، جاي خود را دارد و مسلم است.
در مـورد فصـل بعدي هـم، فقط يك جملهي كوتـاه مطـرح كنم: مـن دو سه سال پيش، به مناسبتي خدمت حضرت امام (رضوانالله تعالي عليه) رسيدم تا پيشنهادي را در ميان بگذارم. به ايشان عرض كردم كه به اعتقاد من، پيروزي اين نظام، فقط به آبروي روحانيت زمان ما انجام نگرفت; بلكه آن سرمايهيي كه ما خرج كرديم تا اين انقلاب ـ كه واقعا معجزه بود ـ به پيروزي برسد، عبارت از آبروي ذخيره و نقد روحانيت شيعه، از زمان شيخ كليني و شيخ طوسي تا زمان ما بود. امام هم در آن روزي كه اين مطلب را عرض كردم، مطلب را تلقي به قبول كردند، معلوم بود كه نظر شريف خود ايشان هم همين ميباشد و اين واقعيتي است.
ما اگر آن ريشهي تاريخي را نداشتيم، مردم آن محبت و اعتماد را به ما نداشتند و به اشارهي روحانيت حركت نميكردند; به طوري كه بيايند و جان و فرزندانشان را در راهي قرباني كنند. مگر آسان است؟ آن پشتوانه و ذخيره وجود داشت و حالا هم در نظام جمهوري اسلامي تبلور پيدا كرده است. اين نظام، نظام اسلامي است و من و شما هم كه معمم هستيم، مظاهر اسلاميم.
اگر امروز كه دين و روحانيت، قدرت پيدا كرده است، عملي انجام بدهيم كه ـ خداي نكرده ـ اندك اختلال و خدشهيي در آن سرمايه و ذخيرهي قرنها به وجود بيايد، ضايعهيي خواهد بود كه ديگـر جبران آن، با يك نسل و دو نسل ممكن نخواهد بود. سرمايهي يك نسل مصرف نشد تا اگر ـ خداي نكرده ـ از بين رفت، يك نسل ديگر بيايند و اين سرمايه را دوباره تجديد كنند. ايمان مردم به روحانيت، ناشي از سابقهي طولاني روحانيت شيعه و نفوذ و تأثير آنها در ذهن و ايمان مردم است. ما بايد اين ايمان را حفظ كنيم.
امروز، اگر روحانيت از زي خود خارج بشود و قدرتطلبي و قدرتنمايي و سوء استفاده بكند و اگر عملي از او سر بزند كه حاكي از ضعف تقوا و ورعي باشد كه مردم در او سراغ كردند و به او اعتماد دارند، هر كدام از اينها لطمهاش غيرقابل جبران است. از اين جهت هم، امروز وضع ما روحانيون استثنايي است; يعني با دورهي قبل از انقلاب فرق ميكند. البته، در دورهي قبل از انقلاب هم، اگر از يك روحاني كاري سر ميزد، ضايعه بود و به همهي روحانيت سرايت ميكرد; اما امروز چون نظام، نظام اسلامي است و روحانيون مظهر اسلام هستند، ضايعه فقط متوجه جمعي از روحانيون ـ يا حتي جمع روحانيت ـ نميشود; بلكه ضايعه متوجه اسلام ميشود و به اين زودي هم قابل جبران نخواهد بود.
در اين زمينه، امام بزرگوارمان خيلي توصيههاي آموزنده كردند. بايد حفظ زي روحانيت و همان رابطههاي قديمي و معمولي با مردم و همان اعمال و حركاتي كه انتزاع تقوا و ورع و ايمان و پايبندي شديد به دين از آن ميشد و اجتناب از هر چيزي كه اين اصل را مخدوش بكند، مورد تأكيد و توجه قرار بگيرد. البته اين خطاب، به جمع حاضر نيست; متعلق به همهي ما روحانيون در سراسر كشور و هر جا كه هستيم، ميباشد.
امروز، انتزاعي كه از كار ما خواهد شد و معنايي كه هر حركت و سكون ما خواهد داشت، يك چيز تعيينكننده است. اگر در گوشه و كنار، از معممان كساني پيدا بشوند كه امتياز عظيمي را كه امروز نظام اسلامي به مسلمين و مؤمنين و روحانيون و علما داده است، درك نكنند و خداي نكرده در اظهاراتشان حرفي باشد كه مردم را نسبت به اين نظام، يا بدبيـن كند و يا مردد نمـايد ـ اگر چه مردم با حرفهاي خناسان متزلزل و مردد نميشوند، اما به هر حال در يك دايرهي محدودي تأثير ميگذارد ـ اين افراد بلاشك عملشان، خيانت به اسلام و قرآن و مسلمين است و بايد با برخورد خود جامعهي روحانيت، مواجه بشود. مساجد و حسينيهها و مجالس عزاداري را بايستي خوب اداره كرد. بايد از سوي خود علما و مسؤولان روحاني، نظمي براي اين مراكز بهوجود آيد.
اميدواريم خداي متعال به بركات سيدالشهداء (صلواتالله و سلامه عليه) ما را هدايت كند، نهضت را پابرجا بدارد، روحانيت را ـ كه قوام دستگاه و نظام به قوام اوست ـ روزبهروز در اين جامعه عزيز كند و به همهي ما روحانيون توفيق دهد كه بتوانيم اسلام و دين و معارف اسلامي و قرآني و حسيني را به بهترين شكل و وجه، براي اذهان عمومي مردم بيان كنيم.
مجددا از همهي آقايان محترم، بهخاطر تشكيل اين جلسهي خوب، تشكر ميكنم. اميدوارم كه محرم آينده، يكي از بهترين محرمها در جهت ترويج مباني اسلامي و انقلابي براي همهي ما و مؤمنين باشد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
اولا، بر خود لازم ميدانم مصيبت بزرگ فقدان امام مروجان قرآن و پيشواي مدافعان اسلام را كه حقيقتا ضايعه و ثلمهيي غيرقابل جبران است، به جمع معظم علماي دين و شاگردان مروج مكتب قرآن، تسليت عرض كنم; زيرا بعد از رحلت امام عزيزمان، براي من فرصتي پيش نيامده است كه به علماي اعلام و مبلغان و سنگرداران مرزهاي عقيده و معارف اسلامي ـ كه صاحبعزاهاي واقعي هستند ـ تسليت عرض كنم. ثانيا، لازم است از همهي شما آقايان محترم و علما و متشخصان روحاني و مبلغان و ائمهي جماعت، كه اين اجتماع را تشكيل داديد و اين فرصت را به من داديد كه دربارهي مسايل مربوط به مجموعهي روحانيت، مطالبي را مطرح كنم، تشكر ميكنم.
در آستانهي ماه محرم، آنچه كه به نظر ميرسد طرح آن مفيد باشد، دو مطلب است: يكي، آنچه مربوط به مسايل محرم و عزاداري سالار شهيدان و مطالبي كه در اين محدوده است و دوم، مسايل عام مربوط به حوزهي روحانيت و وظايف ويژهي ما معممان و علماي دين و روحانيون در اين برهه و شرايط خاص زمان ميباشد. اينها مطالبي است كه براي آقايان روشن و واضح است; ليكن در تكرار واضحات هم فوايدي وجود دارد.
در مورد مسألهي محرم و عاشورا، بايد بگويم كه روح نهضت ما و جهتگيري كلي و پشتوانهي پيروزي آن، همين توجه به حضرت ابيعبدالله (عليه الصلاة و السلام) و مسايل مربوط به عاشورا بود. شايد براي بعضيها، اين مسأله قدري ثقيل به نظر برسد; ليكن واقعيت همين است. هيچ فكري ـ حتي در صورتي كه ايمان عميقي هم با آن همراه باشد ـ نميتوانست تودههاي عظيم ميليوني مردم را آنچنان حركت بدهد كه در راه انجام آنچه احساس تكليف ميكردند، در انواع فداكاري ذرهيي ترديد نداشته باشند.
اساسا ماداميكه ايمان، با محبت و عشق عميق و رنگ و بوي پيوند عاطفي همراه نباشد، كارايي لازم را ندارد. محبت است كه در مقام عمل و تحرك ـ آن هم در حد بالا ـ به ايمان كارايي ميبخشد. بدون محبت نميشد ما نهضت را به پيش ببريم. بالاترين عنوان محبت ـ يعني محبت به اهل بيت ـ در تفكر اسلامي، در اختيار ماست. اوج اين محبت، در مسألهي كربلا و عاشورا و حفظ يادگارهاي گرانبهاي فداكاري مردان خدا در آن روز است كه براي تاريخ و فرهنگ تشيع، به يادگار گذاشته شده است.
در آن روزهايي كه مسايل اسلامي، با ديدهاي نو مطرح ميشد و جاذبههاي خوبي هم داشت و براي كساني كه با دين و اسلام سر و كار زيادي نداشتند، موضوع مباركي هم بود و گرايشهاي نو در تفكر اسلامي، چيز بدي نبود ـ بلكه براي عالم اسلام و بخصوص قشر جوان ذخيره محسوب ميشد ـ يك گرايش شبه روشنفكرانه بهوجود آمده بود كه ما بياييم مسايل ايماني و اعتقادي اسلام را از مسايل عاطفي و احساسي ـ از جمله مسايل مربوط به عاشورا و روضهخوانيها و گريه ـ جدا كنيم!!
شايد بسياري در آن روزها بودند كه با توجه به اينكه در ماجراي ذكر عاشورا و روايت فداكاري اباعبدالله (عليه الصلاة و السلام) چيزهايي وارد شده بود و احيانا به شكلهاي تحريفآميزي بيان ميشد، اين حرف برايشان مطلوب و شيرين بود و اين گرايش رشد ميكرد; ليكن در صحنهي عمل، ما بوضوح ديديم كه تا وقتي اين مسأله از طرف امام بزرگوارمان، به صورت رسمي و علني و در چارچوب قضاياي عاشورا مطرح نشد، هيچ كار جدي و واقعي انجام نگرفت.
در دو فصل، امام(ره) مسألهي نهضت را به مسألهي عاشورا گره زدند: يكي در فصل اول نهضت ـ يعني روزهاي محرم سال 42 ـ كه تريبون بيان مسايل نهضت، حسينيهها و مجالس روضهخواني و هيئات سينهزني و روضهي روضهخوانها و ذكر مصيبت گويندگان مذهبي شد و ديگري، فصل آخر نهضت ـ يعني محرم سال 57 ـ بود كه امام(ره) اعلام فرمودند: "ماه محرم گرامي و بزرگ داشته بشود و مردم مجالس برپا كنند". ايشان، عنوان اين ماه را ماه پيروزي خون بر شمشير قرار دادند و مجددا همان طوفان عظيم عمومي و مردمي به وجود آمد; يعني ماجراي نهضت كه روح و جهت حسيني داشت، با ماجراي ذكر مصيبت حسيني و ياد امام حسين(ع) گره خورد.
اين، در مقام عمل بود. در مقام تبليغ و واقع و ثبوت هم كه مطلب روشن است. حركت امام حسين(ع) براي اقامهي حق و عدل بود: "انما خرجت لطلبالاصلاح في امه جدي اريد ان امر بالمعروف وانهي عنالمنكر ...". در زيارت اربعين كه يكي از بهترين زيارات است، ميخوانيم: "و منح النصح و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة". آن حضرت در بين راه، حديث معروفي را كه از پيامبر(ص) نقل كردهاند، بيان ميفرمايند: "ايهاالناس ان رسولالله صليالله عليه و اله و سلم قال: من رأي سلطانا جائرا مستحلا لحرمالله ناكثا لعهدالله مخالفا لسنه رسولالله صليالله عليه و آله و سلم يعمل في عبادالله بالاثم والعدوان فلم يغير عليه بفعل و لاقول كان حقا عليالله ان يدخله مدخله".
تمام آثار و گفتار آن بزرگوار و نيز گفتاري كه دربارهي آن بزرگوار از معصومين رسيده است، اين مطلب را روشن ميكند كه غرض، اقامهي حق و عدل و دين خدا و ايجاد حاكميت شريعت و برهم زدن بنيان ظلم و جور و طغيان بوده است. غرض، ادامهي راه پيامبر اكرم(ص) و ديگر پيامبران بوده است كه: "يا وارث ادم صفوة الله يا وارث نوح نبيالله ..." و معلوم است كه پيامبران هم براي چه آمدند: "ليقومالناس بالقسط". اقامهي قسط و حق و ايجاد حكومت و نظام اسلامي.
آنچه كه نهضت ما را جهت ميداد و امروز هم بايد بدهد، دقيقا همان چيزي است كه حسينبن علي(عليهالسلام) در راه آن قيام كرد. ما امروز، براي شهداي خود كه در جبهههاي گوناگون و در راه اين نظام و حفظ آن، به شهادت ميرسند، با معرفت عزاداري ميكنيم. آن شهيد و جواني كه يا در جنگ تحميلي و يا در برخورد با انواع و اقسام دشمنان و منافقان و كفار به شهادت رسيده، هيچ شبههيي براي مردم ما وجود ندارد كه اين شهيد، شهيد راه همين نظام است و براي نگهداشتن و محكم كردن ستونهاي همين نظام و انقلاب، به شهادت رسيده است; در حالي كه وضع شهداي امروز، با شهداي كربلا كه در تنهايي و غربت كامل قيام كردند و هيچكس آنها را به پيمودن اين راه تشويق نكرد، بلكه همهي مردم و بزرگان وجوه اسلام، آنها را منع ميكردند، متفاوت است. در عين حال، ايمان و عشقشان آنچنان لبريز بود كه رفتند و غريبانه و مظلومانه و تنها به شهادت رسيدند. وضع شهداي كربلا، با شهدايي كه تمام دستگاههاي تبليغي و مشوقهاي جامعه به آنها ميگويد برويد و آنها هم ميروند و به شهادت ميرسند، فرق دارد. البته اين شهيد، شهيد والامقامي است; اما او چيز ديگري است.
ما كه امروز اين نظام اسلامي را لمس ميكنيم و بركات آن را از نزديك ميبينيم، بيشتر از اسلاف خود، قدر نهضت حسيني(عليهالسلام) و معناي آن را درك ميكنيم و بايد بكنيم. آن بزرگوار، براي چنين چيزي حركت كرد. آن بزرگوار، براي همين قيام كرد كه رژيمهاي فاسد و مخرب انسان و دين و ويرانگر صلاح، در جامعه نباشند و نظام اسلامي و الهي و انساني و مبني بر صلاح، در جامعه استقرار پيدا كند. البته، اگر آن نظام در زمان آن بزرگوار و يا در زمان ائمهي بعدي(عليهمالسلام) ـ كه معصومند و به منبع وحي متصلند ـ تحقق پيدا ميكرد و آنها در رأس آن نظام قرار ميگرفتند، طبيعي است كه وضعشان با ما متفاوت بود. در عين حال، هيكل و هندسهي قضيه، يكي است و آنها هم براي همينطور نظامي، حركت ميكردند. حالا اين يك بحث طولاني است كه نميخواهم در اينجا وارد آن بشوم كه آيا ائمه(عليهمالسلام) براي ايجاد نظام اسلامي، عزم جدي داشتند يا كار آنها صرفا به عنوان سرمشق بود.
آنچه كه از روايات مربوط به زندگي ائمه(عليهمالسلام) بهدست ميآيد و شواهد زيادي بر آن وجود دارد، اين است كه ائمه(عليهمالسلام) جدا ميخواستند نظام اسلامي به وجود آورند. اين كار ـ آن طور كه تصور ميشود ـ با علم و معرفت امام منافات ندارد. آنها واقعا ميخواستند نظام الهي برقرار كنند. اگر برقرار ميكردند، تقدير الهي همان بود. تقدير الهي و اندازهگيريها در علم پروردگار، با شرايط گوناگون اختلاف پيدا ميكند كه حالا اين موضوع را بحث نميكنيم. اجمالا، در اينكه حركت آنها براي اين مقصود بوده است، شكي نيست. ما امروز، به بركت آن نهضت و حفظ فرهنگ و روحيهي آن نهضت، در جامعهي خودمان اين نظام را بهوجود آوردهايم. اگر در جامعهي ما، عشق به امام حسين(ع) و ياد او و ذكر مصايب و حوادث عاشورا معمول و رايج نبود، معلوم نبود كه نهضت با اين فاصلهي زماني و با اين كيفيتي كه پيروز شد، به پيروزي ميرسيد. اين، عامل فوقالعاده مؤثري در پيروزي نهضت بود و امام بزرگوار ما، در راه همان هدفي كه حسينبن علي(عليهالسلام) قيام كرده بودند، از اين عامل حداكثر استفاده را كردند.
امام(ره) با ظرافت، آن تصور غلط روشنفكرمابانهي قبل از پيروزي انقلاب را كه در برههيي از زمان رايج بود، از بين بردند. ايشان، جهتگيري سياسي مترقي انقلابي را با جهتگيري عاطفي در قضيهي عاشورا پيوند و گره زدند و روضهخواني و ذكر مصيبت را احيا كردند و فهماندند كه اين، يك كار زايد و تجملاتي و قديمي و منسوخ در جامعهي ما نيست; بلكه لازم است و ياد امام حسين و ذكر مصيبت و بيان فضايل آن بزرگوار ـ چه به صورت روضهخواني و چه به شكل مراسم عزاداري گوناگون ـ بايد به شكل رايج و معمول و گريهآور و عاطفهبرانگيز و تكاندهندهي دلها، در بين مردم ما باشد و از آنچه كه هست، قويتر هم بشود. ايشان، بارها بر اين مطلب تأكيد ميكردند و عملا هم خودشان وارد ميشدند.
ما در آستانهي محرم انقلاب و محرم امام حسين(ع) كه يكي از محصولات آن نهضت، نظام جمهوري اسلامي است، قرار داريم. محرم دوران انقلاب، با محرمهاي قبل از انقلاب و دوران عمر ما و قبل از ما، متفاوت است. اين محرمها، محرمهايي است كه در آن، معنا و روح و جهتگيري، واضح و محسوس است. ما نتايج محرم را در زندگي خود ميبينيم. حكومت و حاكميت و اعلاي كلمهي اسلام و ايجاد اميد به بركت اسلام در دل مستضعفان عالم، آثار محرم است.
ما در دوران خود، محرم را با محصول آن، يكجا داريم. با اين محرم، بايستي چگونه رفتار كنيم؟ پاسخ اين است كه ما معممان، همهي علماي دين، همهي مبلغان و همهي ذاكران، بايد مسألهي عاشورا و مصايب حسينبن علي(عليهالسلام) را به صورت يك مسألهي جدي و اصلي و به دور از شعار، مورد توجه قرار بدهيم. واقعا اگر بخواهيم اين مسأله را جدي بگيريم، راهش چيست؟
اولين شرط اين است كه ما حادثه را از پيرايههاي مضر خالي كنيم. چيزهايي وجود دارد كه اگرچه پيرايه است، اما نه مضر و نه حتي دروغ است. همهي كساني كه بخواهند با بيان هنري، حادثهيي را ترسيم كنند، فقط متن حادثه را نميگويند. وقتي شما ميشنويد كه در شرايط خاصي، سخني از زبان كسي خارج شده، ميتوانيد احساسات آن گويندهي سخن را هم حدس بزنيد. اين، يك چيز قهري است. اگر در بياباني و در مقابل لشكرياني، انساني حرفي بر زبان جاري ميكند، بسته به اين كه آن حرف چه باشد ـ دعوت و التماس و تهديد و ... ـ قاعدتا حالاتي در روح و ذهن اين گوينده وجود دارد كه اين براي شنوندهي عاقل، قابل حدس است و براي گويندهي هنرمند نيز قابل بيان ميباشد. گفتن اينها، اشكالي ندارد.
ما وقتي بخواهيم حالات امام و اصحابش(عليهمالسلام) را در روز و شب عاشورا ـ آن مقداري كه در كتب معتبره خوانديم و يافتيم ـ بيان كنيم، قهرا خصوصيات و ملابساتي دارد. فرض كنيد سخني را كه امام(ع) با يارانش در شب عاشورا گفته است، ميتوانيد با اين خصوصيات بيان كنيد: در تاريكي شب و يا در تاريكي غمانگيز و حزنآور آن شب و از اين قبيل. اين پيرايهها، نه مضر و نه دروغ است; اما بعضي از پيرايهها دروغند و بعضي از نقلها خلاف ميباشند و حتي آنچه كه در بعضي از كتابها نوشته شده است، مناسب شأن و لايق مفهوم و معناي نهضت حسيني نيست. اينها را بايستي شناخت و جدا كرد.
بنابراين، اولين مسأله اين است كه ما حادثه را خالص كنيم و آن حادثهي خالصشده و دقيق و متقن را، به انواع بيانهاي هنري ـ از شعر و نثر و سبك روضهخواني كه خودش يك سبك هنري مخصوصي است ـ بياميزيم. اين كار، اشكالي ندارد و مهم است. ما بايد اين كار را بكنيم. كساني كه در اين رشته متصلب و واردند، بايد اين كار را انجام بدهند. اگر ما از حادثهي عاشورا، مثلا "ليستنقذ عبادك منالجهالة و حيرة الضلاله" را بيان كرديم ـ كه امروز معنا و مفهوم آن براي ما روشن است ـ ولي آن معنا و مفهوم را نقض كرد و با آن مخالف و مغاير بود; اين كار، خدمت به مرام حسيني و حادثهي عاشورا نيست. ما بايد حادثه را خالص كنيم و سپس ابعاد مختلف آن را براي مردم تشريح نماييم.
من نميخواهم به آقايان علما و مبلغان و گويندگان و ذاكران محترم و همهي جمع ما كه اهل منبر و روضه و بيان مصايب و محامد سيدالشهداء(عليهالصلاه والسلام) هستيم، مطلبي را در آن زمينهها مطرح بكنم; ولي به طور كلي بايد بگويم كه اين حادثه ـ به عنوان پشتوانهي نهضت و انقلاب ـ بايد آبرومند و پرتپش و پرقدرت باقي بماند. اگر برخورد امروز ما با اين حادثه، مثل روضهخواني باشد كه در پنجاه سال قبل برخورد ميكرد ـ يعني چيزي را در جايي ميديد و مثلا بر حسب احتمال ذهني، آن را ترجيح ميداد و نقل ميكرد و مؤمنين را ميگرياند و هم آنها و هم خود او به ثواب ميرسيدند ـ ممكن است به حادثه ضرر بزنيم.
امروز اين حادثه، پشتوانهي يك نهضت است. اگر امروز به ما بگويند ريشهي اين نهضتي كه به وجود آوردهايد، كجاست؟ ما ميگوييم: ريشهاش پيامبر و اميرالمؤمنين و امام حسين(عليهمالسلام) است. امام حسين كيست؟ كسي است كه اين حادثه را به وجود آورده و در تاريخ از او نقل شده است. پس اين حادثه، پشتوانهي اين نهضت است. اگر ما ندانسته و بيتوجه و از روي سهلانگاري، حادثه را با چيزهايي كه جزو آن نيست، مشوب كرديم، به آن حادثه و نيز به انقلابي كه ناشي از آن حادثه است، خدمت نكردهايم.
شايد بتوان گفت كه امسال در مجالس و محافل ماه محرم، آقايان حتي از سالهاي قبل، وظايف بيشتري دارند. ما امسال، مصيبت امام بزرگوارمان را هم كه هنوز داغ آن تازه است، داريم. نبايد دستگاه تبليغي اسلامي كشور بگذارد كه ياد امام(ره) ـ حتي اندكي ـ كهنه بشود; كه البته كهنه هم نخواهد شد. امام، با شخصيت و عظمت خود و با خصوصياتي كه در او بود و بعد از معصومين(ع) در هيچ كس جز او نديدهايم و نشنيدهايم، پايهي اصلي و ريشهي اين شجرهي طيبه است. اين ريشه، بايد هميشه محكم و زنده و تازه بماند. ياد امام را با ابعاد حقيقي شخصيت و بيان افكار و بخشهايي از وصيتنامه و محكمات و مسلمات فرمايشها و جهتگيريهاي او، زنده كنيم و زنده بداريم.
امسال، با توجه به اين كه يك دورهي جديد ادارهي كشور را شروع ميكنيم، انتظارات زياد است. از همه سؤال شد كه شما از رئيس جمهوري كه انتخاب خواهد شد، انتظار داريد كه چه كاري براي شما انجام بدهد؟ در كنار اين پرسش، بايد اين سؤال هم ميشد و بايد بشود كه به رئيس جمهور و دولت جديد، چه كمكي ميخواهيد بكنيد؟ انتظارات بجاست; اما وظايف هم در كنار انتظارات است.
اين نظام، مردمي است. نظام مردمي، به معناي تأثير نه فقط اراده، بلكه عمل آحاد مردم در اقامهي اين نظام و بپاداشتن آن است. مردم بايد كمك كنند. البته، زمام ادارهي كشور، دست مسؤول اجرايي است; اما اگر كمك و حمايت و همكاري و محبت و صبر مردم و منطقي نگريستن به قضايا از سوي آنها وجود نداشته باشد، هيچ دست معجزهگري قادر به هيچكاري نيست. اين، نكتهيي است كه بايد شما آقايان در اين مجالس به مردم بگوييد.
سخني كه شما در جلسه، روي منبر به مردم ميگوييد، با حرفي كه در راديو به مردم گفته خواهد شد، فرق ميكند; ولو خود شما آن حرف را بزنيد. من بارها اين نكته را گفتهام كه در نشستن و در چشم هم نگاه كردن و نفس و صداي همديگر را شنيدن و حضور و گرماي وجود يكديگر را لمس كردن ميان مستمع و گوينده، اثري است كه در پيام از راه دور، آن اثر نيست. ما معممان، اين را قدر بدانيم. بارها در جلسات اهل علم و وعاظ، اين مطلب را تكرار كردهام و گفتهام اين امتياز كه در جلسات مردم، چشم به چشم و روبهرويشان، با آنها حرف ميزنيم و نه فقط امواج صداي ما، بلكه وجودمان را حس ميكنند، متعلق به ماست. اين، چيز خيلي مغتنمي است و تأثير مضاعفي دارد. بايد در اين دوره و فصل جديد كه به حق، اميدهاي زيادي هم نسبت به آن وجود دارد و ميبايست آن اميدها و انتظارات برآورده شوند، مردم به وظايف اساسيشان تذكر و توجه داده شوند.
نكتهي بعدي كه بايد در اين مجالس مورد توجه قرار بگيرد، همين مسألهي وحدت كلمهي آحاد مردم است. تقريبا در اين دو ماهه ديديم كه اتحاد مردم و وحدت كلمهي آنها، چه تأثير معجزآسايي در سياست جهاني و در فضاي بينالمللي به وجود ميآورد. ما بعد از ده سال، يك بار ديگر اين معجزه را لمس كرديم. وقتي مردم با صدا و نفس و ارادهي واحد، اقدامي ميكنند و حرفي ميزنند و راهي را ميروند، نفس دنيا در سينهاش حبس ميشود و خيره ميماند و قدرتهاي قويپنجه، زبون و كوچك ميشوند و از كار ميمانند.
انتظار و توقع و طمع دشمن در دوران بعد از امام، چيز كوچكي نيست. قضيه، خيلي جدي بود. آنها، سالها منتظر اين ساعت بودند. ما ـ بيننا و بينالله ـ براي اين ساعت هيچ برنامهريزييي نكرده بوديم; اما تمام دشمنان ما ـ هر كس به نحوي ـ براي آن ساعتها و آن روزها، برنامهريزي كرده بودند و خودشان را آماده ساخته بودند. "انهم يكيدون كيدا و اكيد كيدا"; اما خداي متعال به بركت وحدت كلمهي مردم، كيد و مكر الهي خودش را نشان داد. البته، خود آن وحدت كلمه هم كار خدا بود: "ولكنالله الف بينهم". كار هيچكس نبود، فقط كار او بود.
حالا كه خدا اين نعمت را به ما داده است، بايد حفظش كنيم. اولا، در جلساتي كه تشكيل ميشود، از طرف خود گويندگان، سخن و اشاره و حركتي كه به اختلافي اشاره كند، مطلقا نبايد وجود داشته باشد. هيچ بهانهيي مجوز اين نميشود كه ما در جلسهيي، چيزي را كه ممكن است بين دو دسته از مردم، اختلافي به وجود آورد، مطرح كنيم. در قضاياي سياسي و ديني و در مسايل مربوط به دولت و روحانيت و مرجعيت و رهبري و ديگر مسايلي كه ميتواند بين مردم، اختلاف و شكاف و دودستگي و بگومگو ايجاد كند، نبايد سخني از گويندگان مذهبي صادر شود كه وحدت كلمهي مردم را خدشهدار كند; بلكه به عكس، گويندگان مذهبي كوشش كنند كه فضا، فضاي محبتآميز باقي بماند و همكاري بين مسؤولان و مردم و نيز وحدت كلمه، توصيه بشود.
اين نكته را هم بايستي در اين مجالس و محافل تذكر داد كه اگر چه ما امروز بحمدالله از لحاظ سياسي، در موضع قوتيم و دشمن ـ يعني استكبار ـ در موضع انفعال قرار دارد; اما اين به معناي تمام شدن كيد و مكر دشمن نيست. "ولن ترضي عنك اليهود ولا النصاري حتي تتبع ملتهم". البته بر مبناي: "قل ان هديالله هو الهدي"، جناح حق به خواست دشمن تسليم نميشود; ولي به هر حال، طبيعت دشمن را بايد شناخت. ما نبايد هيچ لحظهيي از كيد دشمن غافل باشيم. اين نكته را بايد به مردم گفت. ما امروز در قوتيم و دشمن و استكبار جهاني، در انفعال است.
استكبار جهاني در طول اين چند وقت، همواره نسبت به انقلاب و نظام جمهوري اسلامي، تهديدهايي صريح و غيرصريح و مستقيم و غيرمستقيم داشته است. ملتي در مقابل تهديدهاي دشمن، مطلقا تحت تأثير قرار نميگيرد كه با خدا ارتباط دارد و خودش را وابستهي به خدا ميداند. امروز، مصداق آن به صورت سياسي و جمعي، نظام جمهوري اسلامي و ملت مسلمان ايران است. بنابراين، ما از تهديد دشمن به هيچ وجه دچار رعب نميشويم و از هيچ دشمني نميترسيم و از هيچ قدرتي در دنيا هراس نداريم.
دشمنان ما، عملا نشان دادند كه قادر نيستند به صورت جدي و قاطع به ما ضربه بزنند; به خاطر اينكه در اين ده سال، هر كاري كه ميتوانستند، كردند و ما امروز بحمدالله از هميشه قويتر و پابرجاتر و در بين خود، اميدوارتريم. امروز، آينده براي ما از هميشه روشنتر است. ما از دشمن نميترسيم و دشمن هم قادر به ضربه زدن به ما نيست; اما همهي اينها مشروط به حفظ هوشياري و حضور آحاد مردم در صحنه است. اين طور نباشد كه مردم احساس كنند كه حالا ديگر بحمدالله كارها تمام شد و هر كسي سراغ كار خود برود. نه، صحنه را نبايد خالي كرد. ملت، نبايد حمايت از نظام و مسؤولان و مجريان و مديران كشور را، يك لحظه فراموش كند. البته، مسؤولان و مديران هم، در قبال اين ملت وظايف زيادي دارند كه بيان و ذكرش، جاي خود را دارد و مسلم است.
در مـورد فصـل بعدي هـم، فقط يك جملهي كوتـاه مطـرح كنم: مـن دو سه سال پيش، به مناسبتي خدمت حضرت امام (رضوانالله تعالي عليه) رسيدم تا پيشنهادي را در ميان بگذارم. به ايشان عرض كردم كه به اعتقاد من، پيروزي اين نظام، فقط به آبروي روحانيت زمان ما انجام نگرفت; بلكه آن سرمايهيي كه ما خرج كرديم تا اين انقلاب ـ كه واقعا معجزه بود ـ به پيروزي برسد، عبارت از آبروي ذخيره و نقد روحانيت شيعه، از زمان شيخ كليني و شيخ طوسي تا زمان ما بود. امام هم در آن روزي كه اين مطلب را عرض كردم، مطلب را تلقي به قبول كردند، معلوم بود كه نظر شريف خود ايشان هم همين ميباشد و اين واقعيتي است.
ما اگر آن ريشهي تاريخي را نداشتيم، مردم آن محبت و اعتماد را به ما نداشتند و به اشارهي روحانيت حركت نميكردند; به طوري كه بيايند و جان و فرزندانشان را در راهي قرباني كنند. مگر آسان است؟ آن پشتوانه و ذخيره وجود داشت و حالا هم در نظام جمهوري اسلامي تبلور پيدا كرده است. اين نظام، نظام اسلامي است و من و شما هم كه معمم هستيم، مظاهر اسلاميم.
اگر امروز كه دين و روحانيت، قدرت پيدا كرده است، عملي انجام بدهيم كه ـ خداي نكرده ـ اندك اختلال و خدشهيي در آن سرمايه و ذخيرهي قرنها به وجود بيايد، ضايعهيي خواهد بود كه ديگـر جبران آن، با يك نسل و دو نسل ممكن نخواهد بود. سرمايهي يك نسل مصرف نشد تا اگر ـ خداي نكرده ـ از بين رفت، يك نسل ديگر بيايند و اين سرمايه را دوباره تجديد كنند. ايمان مردم به روحانيت، ناشي از سابقهي طولاني روحانيت شيعه و نفوذ و تأثير آنها در ذهن و ايمان مردم است. ما بايد اين ايمان را حفظ كنيم.
امروز، اگر روحانيت از زي خود خارج بشود و قدرتطلبي و قدرتنمايي و سوء استفاده بكند و اگر عملي از او سر بزند كه حاكي از ضعف تقوا و ورعي باشد كه مردم در او سراغ كردند و به او اعتماد دارند، هر كدام از اينها لطمهاش غيرقابل جبران است. از اين جهت هم، امروز وضع ما روحانيون استثنايي است; يعني با دورهي قبل از انقلاب فرق ميكند. البته، در دورهي قبل از انقلاب هم، اگر از يك روحاني كاري سر ميزد، ضايعه بود و به همهي روحانيت سرايت ميكرد; اما امروز چون نظام، نظام اسلامي است و روحانيون مظهر اسلام هستند، ضايعه فقط متوجه جمعي از روحانيون ـ يا حتي جمع روحانيت ـ نميشود; بلكه ضايعه متوجه اسلام ميشود و به اين زودي هم قابل جبران نخواهد بود.
در اين زمينه، امام بزرگوارمان خيلي توصيههاي آموزنده كردند. بايد حفظ زي روحانيت و همان رابطههاي قديمي و معمولي با مردم و همان اعمال و حركاتي كه انتزاع تقوا و ورع و ايمان و پايبندي شديد به دين از آن ميشد و اجتناب از هر چيزي كه اين اصل را مخدوش بكند، مورد تأكيد و توجه قرار بگيرد. البته اين خطاب، به جمع حاضر نيست; متعلق به همهي ما روحانيون در سراسر كشور و هر جا كه هستيم، ميباشد.
امروز، انتزاعي كه از كار ما خواهد شد و معنايي كه هر حركت و سكون ما خواهد داشت، يك چيز تعيينكننده است. اگر در گوشه و كنار، از معممان كساني پيدا بشوند كه امتياز عظيمي را كه امروز نظام اسلامي به مسلمين و مؤمنين و روحانيون و علما داده است، درك نكنند و خداي نكرده در اظهاراتشان حرفي باشد كه مردم را نسبت به اين نظام، يا بدبيـن كند و يا مردد نمـايد ـ اگر چه مردم با حرفهاي خناسان متزلزل و مردد نميشوند، اما به هر حال در يك دايرهي محدودي تأثير ميگذارد ـ اين افراد بلاشك عملشان، خيانت به اسلام و قرآن و مسلمين است و بايد با برخورد خود جامعهي روحانيت، مواجه بشود. مساجد و حسينيهها و مجالس عزاداري را بايستي خوب اداره كرد. بايد از سوي خود علما و مسؤولان روحاني، نظمي براي اين مراكز بهوجود آيد.
اميدواريم خداي متعال به بركات سيدالشهداء (صلواتالله و سلامه عليه) ما را هدايت كند، نهضت را پابرجا بدارد، روحانيت را ـ كه قوام دستگاه و نظام به قوام اوست ـ روزبهروز در اين جامعه عزيز كند و به همهي ما روحانيون توفيق دهد كه بتوانيم اسلام و دين و معارف اسلامي و قرآني و حسيني را به بهترين شكل و وجه، براي اذهان عمومي مردم بيان كنيم.
مجددا از همهي آقايان محترم، بهخاطر تشكيل اين جلسهي خوب، تشكر ميكنم. اميدوارم كه محرم آينده، يكي از بهترين محرمها در جهت ترويج مباني اسلامي و انقلابي براي همهي ما و مؤمنين باشد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته