پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات معظم‌له در ديدار و بيعت دست‌اندركاران احداث مرقد مطهر حضرت امام خميني(ره)

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
اولا لازم‌ مي‌دانم‌ كه‌ اين‌ مصيبت‌ عظيم‌ و فراموش‌نشدني‌ و جبران‌ناپذير را به‌ شما عزيزان‌ و نيروهاي‌ مخلص‌ و وفادار به‌ امام‌ بزرگوار و انقلاب‌، تسليت‌عرض‌ كنم‌.
هر كس‌ كه‌ در مجموعه‌ي‌ ملت‌ بزرگ‌ ما، براي‌ انقلاب‌ و اسلام‌ و امام‌ فداكاري‌ و اخلاص‌ بيشتري‌ بخرج‌ داده‌ است‌ و مي‌دهد، در مصيبت‌ امام‌(ره‌) صاحب‌عزاتر است‌. با اين‌ حساب‌، شما جانبازان‌ و جهادگران‌ و سپاهيان‌ عزيز و نيروهاي‌ بسيجي‌ دستگاههاي‌ مختلف‌، حقيقتا صاحب‌عزا هستيد. امام‌ به‌ معناي‌ حقيقي‌ كلمه‌ متعلق‌ به‌ شما بود.
ثانيا مي‌بايست‌ از زحمات‌ تحسين‌برانگيز و تلاش‌ نمونه‌ و سرمشقي‌ كه‌ در ساختن‌ و پرداختن‌ و آماده‌كردن‌ قبله‌ي‌ دلهاي‌ همه‌ي‌ ما ـ يعني‌ مزار منور امام‌ عزيزمان‌ ـ بخرج‌ داديد، با همه‌ي‌ وجود تشكر كنم‌. البته‌ زبان‌ از تشكر نسبت‌ به‌ اخلاصها و زحمات‌ همه‌ي‌ افرادي‌ كه‌ مثل‌ شما مخلصانه‌ و دلسوزانه‌ كار مي‌كنند، قاصر است‌; اما به‌ هرحال‌ وظيفه‌ دارم‌ تشكر قلبي‌ خودم‌ را به‌ شما ابراز كنم‌.
زحمت‌ كشيديد، تلاش‌ كرديد، ساعات‌ مستمر و طولاني‌يي‌ را بدون‌ استراحت‌ و بدون‌ انديشيدن‌ به‌ چيزي‌ غير از كار و زحمت‌ صرف‌ كرديد; اما آنچه‌ محصول‌ مبارك‌ اين‌ تلاشها شد، بايد مايه‌ي‌ روشني‌ چشم‌ شما باشد و هست‌. حركت‌ و تلاشي‌ كه‌ براي‌ احترام‌ به‌ امام‌ و تعظيم‌ و تكريم‌ نسبت‌ به‌ مقام‌ والاي‌ آن‌ بزرگمرد انجام‌ مي‌گيرد، همان‌ صدقه‌ي‌ جاريه‌يي‌ است‌ كه‌ تا دنيا هست‌ و اسلام‌ باقي‌ است‌، اثر و نتيجه‌ي‌ آن‌ هرگز كهنه‌ و مندرس‌ نخواهد شد.
درباره‌ي‌ شخصيت‌ حضرت‌ امام‌(ره‌) واقعا نمي‌شود حرف‌ زد. وقتي‌ بخواهيم‌ راجع‌ به‌ ابعاد شخصيت‌ اين‌ عزيز دوران‌ و يادگار پيامبران‌ حرف‌ بزنيم‌، مي‌دانيم‌ كه‌ ناقص‌ خواهد ماند. زمان‌ زيادي‌ لازم‌ است‌ تا زبانهاي‌ گويا بتوانند عظمت‌ اين‌ شخصيت‌ را حيطه‌بندي‌ كنند; لذا من‌ نمي‌خواهم‌ در آن‌باره‌ واقعا صحبت‌ كنم‌; زيرا ما كوچكتر از آن‌ هستيم‌ كه‌ بتوانيم‌ در اين‌ زمينه‌ به‌ بررسي‌ ابعاد شخصيت‌ آن‌ بزرگوار بپردازيم‌.
اما اين‌ نكته‌ را مي‌خواهم‌ بگويم‌ كه‌ اگر نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ و اين‌ انقلاب‌ بزرگ‌ و جهاني‌ را، و رستاخيز عظيمي‌ كه‌ در دنيا به‌ وجود آمده‌، و رستاخيز عظيمتري‌ كه‌ در درون‌ انسانها پديد آمده‌، و اين‌ تحولي‌ كه‌ مسها را طلا كرده‌ است‌، كلمه‌ي‌ طيبه‌ و شجره‌ي‌ طيبه‌ بدانيم‌ ـ كه‌ هست‌ ـ ريشه‌ي‌ اين‌ شجره‌ي‌ طيبه‌، همين‌شخصيت‌ عظيمي‌ است‌ كه‌ همه‌ چيز از او روييد. او بود كه‌ اين‌ درخت‌ مبارك‌ را روياند. او همه‌ چيز بود، و اگر نبود، ما هيچ‌ چيز نداشتيم‌.
در گذشته‌، همين‌ ايران‌ و ملت‌ و موقعيت‌ جغرافيايي‌ و همين‌ فقه‌ و قرآن‌ و نهج‌البلاغه‌ بود; اما در واقع‌ چيزي‌ نداشتيم‌ و روزبه‌روز عقبتر مي‌رفتيم‌ و بيشتر بر سرمان‌ مي‌خورد وشخصيت‌ ما هضم‌ مي‌شد. بعد كه‌ او پديد آمد و قدم‌ در صحنه‌ گذاشت‌، مثل‌ وجودي‌ كه‌ ماهيات‌ را هستي‌ و تحقق‌ مي‌بخشد، و مثل‌ خورشيدي‌ كه‌ مي‌تابد و اشيا را آشكار مي‌كند، و مانند روحي‌ كه‌ به‌ كالبدي‌ دميده‌ مي‌شود و اجزاي‌ آن‌ را زنده‌ مي‌سازد، ما را زنده‌ و نمايان‌ كرد و به‌ حركت‌ درآورد; آن‌وقت‌ ارزش‌ جغرافيايي‌ و تاريخي‌ و فرهنگ‌ گذشته‌ و قرآن‌ و نهج‌البلاغه‌ و ملت‌ ما احيا شد و به‌ كارمان‌ آمد.
او كليد بود. او ريشه‌ي‌ اين‌ درخت‌ محسوب‌ مي‌شد. اين‌ ريشه‌ بايد محفوظ بماند. اگر اين‌ نظام‌ از ريشه‌ي‌ خود ـ يعني‌ از امام‌ عزيز(ره‌) ـ جدا شود، مثل‌ درختي‌ است‌ كه‌ "اجتثت‌ من‌ فوق‌ الارض‌"; يعني‌ از روي‌ زمين‌ آن‌ را اره‌ كرده‌ باشند و بين‌ تنه‌ و ريشه‌ي‌ آن‌ فاصله‌ انداخته‌ باشند. ممكن‌ است‌ چهار روزي‌ هم‌ نمود و هيكلي‌ داشته‌ باشد، اما سرنوشتش‌ معلوم‌ است‌: ديگر رابطه‌ي‌ حياتي‌ و تغذيه‌يي‌ بين‌ اين‌ دو نيست‌.
ما نبايد بگذاريم‌ نظام‌ اسلامي‌ از ريشه‌ي‌ خودش‌ ـ يعني‌ امام‌(ره‌) ـ جدا شود. ممكن‌ است‌ بگوييد امام‌ از ما جدا شد و در عالم‌ ملكوت‌ بسر مي‌برد و ما با او مرتبط نيستيم‌. ولي‌ بايد بگويم‌ شخصيت‌ امام‌(ره‌) مثل‌شخصيت‌ پيامبران‌، فقط به‌ وجود خارجي‌ او نبود. آن‌ روزي‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌(ع‌) از مردم‌ خودش‌ گرفته‌ شد، آيا بني‌اسرائيل‌ و امت‌ موسي‌(ع‌) بكلي‌ از منبع‌ خودشان‌ جدا شدند؟ خير، ارتباط و اتصال‌ درشخصيتهاي‌ معنوي‌ و روحي‌ كه‌ به‌ وجود خارجي‌ آنها وابسته‌ نيست‌. آن‌ روزي‌ كه‌ رسول‌ اسلام‌، حضرت‌ محمدبن‌عبدالله‌(ص‌) رحلت‌ فرمود، آيا امت‌ اسلام‌ بي‌پيامبر شد؟ ما كه‌ در قرنها و نسلهاي‌ بعد آمديم‌، آيا ديگر پيامبر نداشتيم‌؟ چرا، ما هم‌ پيامبر داشتيم‌; در حالي‌ كه‌ جسم‌ او نزد ما نبود و در عالم‌ ملكوت‌ و بالاتر از آن‌ بسر مي‌برد.
هويت‌شخصيتهاي‌ معنوي‌، به‌ جسم‌ و حضور دنيويشان‌ نيست‌; بلكه‌ به‌ فكر و راه‌ و رهنمود و سرانگشت‌ اشاره‌شان‌ ـ كه‌ همواره‌ باقي‌ است‌ ـ وابسته‌ است‌. پيامبر و اوليا و همين‌ امام‌ بزرگوار ما با انگشتشان‌ به‌ يك‌ طرف‌ اشاره‌ مي‌كردند و راه‌ را نشان‌ مي‌دادند. البته‌ خودشان‌ هم‌ جلوتر از همه‌ حركت‌ مي‌كردند; نه‌ اين‌كه‌ بايستند و بگويند شما برويد. در حال‌ حاضر، اين‌ انگشت‌ اشاره‌ همچنان‌ موجود است‌. اينها تعيين‌كننده‌ي‌ هويت‌ امام‌ و منبع‌ و ريشه‌ي‌ حياتي‌ يك‌ جامعه‌ است‌ كه‌ دايما مي‌شود از آن‌ تغذيه‌ كرد; زيرا ديگر وابسته‌ به‌ جسم‌ او نيست‌.
اگر ما بخواهيم‌ اين‌ فكر را نگهداريم‌، اما شخصيت‌ امام‌ و ياد و خاطره‌ي‌ او مورد اهتمام‌ نباشد، مطمئنا دچار اشتباه‌ خواهيم‌ شد. لذا مي‌بينيد كه‌ به‌ ما گفته‌اند هرسال‌ براي‌ امام‌ حسين‌(ع‌) گريه‌ كنيد. گريه‌ كردن‌، به‌ معناي‌ زنده‌ بودن‌ يك‌ مصيبت‌ است‌; گويي‌ همين‌ ديروز اتفاق‌ افتاده‌ است‌. انساني‌ هزاروچندصدسال‌ قبل‌ به‌ شهادت‌ رسيده‌ است‌، چرا بايد امروز براي‌ او گريه‌ كرد؟ گريه‌ي‌ ما به‌ خاطر اين‌ است‌ كه‌ اگر ياد او با همه‌ي‌ ابعادش‌ در ذهن‌ و زندگي‌ و بساط هستي‌ ما زنده‌ نماند، بتدريج‌ فكر و سرانگشت‌ اشاره‌ي‌ او كمرنگ‌ خواهد شد; چه‌ ما بخواهيم‌ و چه‌ نخواهيم‌.
اگر ساخت‌ گنبد و بقعه‌ و مرقد و صحن‌ و سراي‌ امام‌(ره‌) مورد اهتمام‌ شما قرار بگيرد و براي‌ آن‌ نيرو و پول‌ و عمر و ابتكار خرج‌ كنيد، به‌ معناي‌ كار براي‌ يك‌ شخص‌ نيست‌; بلكه‌ به‌ معناي‌ فعاليت‌ براي‌ هويت‌ فكري‌ امام‌ است‌. اين‌ كار در بقاي‌ آن‌ فكر تأثير دارد. عمل‌ شما، صدقه‌ي‌ جاريه‌ و به‌ معناي‌ زنده‌ نگهداشتن‌ ياد امام‌(ره‌) است‌.
ايجاد گنبد و بارگاه‌ و بقعه‌ و مقبره‌ براي‌ بزرگان‌، از چند قرن‌ پيش‌ مورد اعتراض‌ و انتقاد عده‌يي‌ از خشك‌مغزهاي‌ عالم‌ اسلام‌ قرار گرفت‌. بعدها دست‌ سياست‌ انگليس‌، اينها را به‌ شكل‌ حكومت‌ و دولت‌ و سياست‌ درآورد و آنها هم‌ با اين‌گونه‌ بزرگداشت‌ بشدت‌ مبارزه‌ كردند. تئوريسينهاي‌ خشك‌مغز و سياسيون‌ خيانت‌پيشه‌ اصرار داشتند كه‌ مقبره‌يي‌ ساخته‌ نشود! ديديد كه‌ بر سر مقبره‌ي‌ ائمه‌ي‌ هدي‌(ع‌) و اصحاب‌ پيامبر(ص‌) و ياران‌ و نزديكان‌ رسول‌ خدا و شهداي‌ احد چه‌ بلايي‌ آوردند. اگر از مسلمانها نمي‌ترسيدند، مقبره‌ي‌ پيامبر(ص‌) را هم‌ به‌ همان‌ روز درمي‌آورند و با خاك‌ يكسان‌ مي‌كردند!
آدمهاي‌ خشك‌مغز و جاهل‌ بدبخت‌ حرفش‌ را زدند و مطلبش‌ را در كتابها نوشتند; زيرا از حقايق‌ اسلام‌ بي‌خبر بودند; اما اينهايي‌ كه‌ عملش‌ را كردند، جاسوسهاي‌ صهيونيست‌ استعمارزده‌ي‌ مزدور بدبختي‌ بودند كه‌ همه‌ي‌ وجودشان‌ با يادگارهاي‌ اسلامي‌ دشمن‌ بود و حاضر نبودند آنها را تحمل‌ كنند; الان‌ هم‌ حاضر نيستند تحمل‌ كنند، و اگر اين‌ اماكن‌ وسيله‌ي‌ پول‌ و اعتبار دنيوي‌ نبود، شايد همين‌ الان‌ آن‌ نقاط را مي‌زدند و با خاك‌ يكسان‌ مي‌كردند!
طبق‌ بينش‌ ما، يادگارهاي‌ اسلامي‌ عزيزند. مي‌شد اسلام‌ به‌ مردم‌ بگويد برويد در زمين‌ صافي‌ بايستيد و نماز بخوانيد و عبادت‌ كنيد; در صورتي‌ كه‌ به‌ عمارت‌ مسجد دستور داده‌ است‌; "انما يعمر مساجد الله‌". آباد كردن‌ مسجد ملاك‌ است‌ و تجسم‌ و تجسد خارجي‌ اين‌ كار مورد نظر اسلام‌ مي‌باشد; چون‌ تأثير بسزايي‌ دارد. در مورد شخصيتها هم‌ همين‌طور است‌.
ان‌شاءالله‌ اين‌ مزار و بقعه‌ي‌ مبارك‌، مركز بركات‌ و نورانيت‌ و گسترش‌ تفكرات‌ و الهامات‌ الهي‌ و حال‌ و روح‌ عرفاني‌ و توجه‌ مردم‌ عاشق‌ و اهل‌ بصيرت‌ و محبت‌ خواهد بود و هر كسي‌ از شعبه‌ي‌ خودش‌ از اين‌ مكان‌ استفاده‌ خواهد كرد. بنابراين‌، كاري‌ كه‌ كرديد، باارزش‌ است‌.
به‌ جانبازان‌ عزيزي‌ كه‌ در اين‌ محفل‌ حضور دارند، اين‌ نكته‌ را يادآوري‌ مي‌كنم‌ كه‌ هرچه‌ در راه‌ خدا مي‌دهيم‌، براي‌ ما مي‌ماند و درحقيقت‌ براي‌ "من‌" واقعي‌ خودمان‌ خرج‌ كرده‌ايم‌. هرچه‌ براي‌ خودمان‌ نگه‌ مي‌داريم‌، درحقيقت‌ براي‌ ما نمي‌ماند و مثل‌ همه‌ چيز ديگر دنيا از بين‌ خواهد رفت‌. من‌ در اين‌ خصوص‌ اعتقاد راسخ‌ دارم‌ و هيچ‌ نقطه‌ي‌ غباري‌ در ذهنم‌ نيست‌.
در زمان‌ پيامبر اكرم‌(ص‌) بزغاله‌يي‌ را خدمت‌ ايشان‌ آوردند و حضرت‌ آن‌ را ذبح‌ كردند. فقرا و مستحقان‌ نزد ايشان‌ آمدند و طلب‌ گوشت‌ كردند. پيامبر(ص‌) مرتب‌ از گوشت‌ آن‌ بزغاله‌يي‌ كه‌ براي‌ خودشان‌ ذبح‌ كرده‌ بودند، مي‌بريدند و به‌ فقرا مي‌دادند. نهايتا از تمام‌ گوشتها، فقط كتف‌ آن‌ باقي‌ ماند. چون‌ ديگر كسي‌ نبود، آن‌ را به‌ خانه‌ي‌ خود بردند، تا بپزند و بخورند. يكي‌ از همسران‌ حضرت‌ عرض‌ كرد: يا رسول‌الله‌ !همه‌ي‌ بزغاله‌ي‌ ما رفت‌ و فقط همين‌ كتفش‌ برايمان‌ ماند. پيامبر(ص‌) فرمودند: خير، همه‌اش‌ ماند و همين‌ كتفش‌ است‌ كه‌ از دست‌ ما خواهد رفت‌; چون‌ اين‌ كتف‌ را مي‌خوريم‌ و تمام‌ مي‌شود، اما آنهايي‌ را كه‌ انفاق‌ كرده‌ايم‌، براي‌ ما مي‌ماند.
بنابراين‌، هرچه‌ از مال‌ و ثروت‌ دنيا داديد، براي‌ شما خواهد ماند; و هرچه‌ خرج‌ كرديد يا براي‌ ديگران‌ گذاشتيد تا بعد از شما بخورند، از دست‌ شما خواهد رفت‌.
جسم‌ هم‌ همين‌ حالت‌ را دارد. هرچه‌ شما از جسمتان‌ در راه‌ خدا استفاده‌ كرديد و مثلا دست‌ و پا و چشم‌ و ساير اعضا را در راه‌ جبهه‌ و سازندگي‌ و خدمت‌ به‌ خلق‌ خدا و تلاش‌ براي‌ ديگران‌ و ساير كارهاي‌ خير صرف‌ كرديد و با فكر و حرف‌ و عمل‌ خود خدمتي‌ را انجام‌ داديد، بدانيد كه‌ هرمقدار بيشتر از اين‌ كارها كرديد، ثوابش‌ بيشتر است‌.
نقطه‌ي‌ اوج‌ آن‌جاست‌ كه‌ انسان‌ عضوي‌ را در راه‌ خدا مي‌دهد. بالاتر از اين‌ كار چيزي‌ نيست‌. اگر شما صدسال‌ ديگر هم‌ چشم‌ مي‌داشتيد و در اين‌ مدت‌ از چشم‌ خود هزاران‌ استفاده‌ را در راه‌ خدا مي‌كرديد، فضيلتش‌ به‌ قدر حالا كه‌ اين‌ چشم‌ را در ميدان‌ جنگ‌ و در راه‌ خدا از دست‌ داديد، نيست‌. و اگر دست‌ و پايي‌ كه‌ از شما قطع‌ شده‌ است‌، تا صدسال‌ ديگر هم‌ با آن‌ كار وتلاش‌ مي‌كرديد و براي‌ خدا مي‌دويديد و گرههاي‌ مردم‌ را مي‌گشوديد ـ كه‌ همه‌ي‌ اين‌ كارها فضيلت‌ دارد ـ اما به‌قدر اين‌ نيست‌ كه‌ اعضاي‌ بدن‌ خود را در راه‌ خدا تقديم‌ كرده‌ باشيد.
آنها كه‌ شهيد شدند، به‌ حد اعلي‌ و اوفي‌ رسيدند; اما شما كه‌ شهيد نشديد، درحقيقت‌ اعضاي‌ قطع‌شده‌ و آسيب‌خورده‌ي‌ شما شهيد شده‌اند. قدر اين‌ ايثار را بدانيد; چون‌ شما را به‌ سلسله‌ي‌ طيبه‌ي‌ شهداي‌ في‌سبيل‌الله‌ ملحق‌ مي‌كند.
يك‌وقت‌ در مورد جانبازها فكر مي‌كردم‌، كه‌ به‌ نظرم‌ رسيد گاهي‌ فضيلت‌ آنها از شهدا هم‌ بيشتر است‌. جانباز كسي‌ است‌ كه‌ بعد از آن‌كه‌ قسمتي‌ از بدنش‌ را در راه‌ خدا داد و عضو يا اعضاي‌ شهيدي‌ را با خودش‌ همراه‌ كرد و در بقيه‌ي‌ مدت‌ زندگي‌ و عمرش‌ هم‌ متقي‌ و شكرگزار بود و عمل‌ صالح‌ انجام‌ داد، خداي‌ متعال‌ در مورد اين‌گونه‌ از مجروحين‌ جنگ‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد: "الذين‌ استجابوا لله‌ و الرسول‌ من‌ بعد ما اصابهم‌ القرح‌ للذين‌ احسنوا منهم‌ و اتقوا اجر عظيم‌". كلمه‌ي‌ "عظيم‌" در پايان‌ اين‌ آيه‌ي‌ شريفه‌، قابل‌ تأمل‌ است‌.
يك‌وقت‌ من‌ و شما اين‌ كلمه‌ را به‌ كار مي‌بريم‌ و مثلا مي‌گوييم‌ كوه‌ عظيمي‌ است‌، و يك‌وقت‌ هم‌ هست‌ كه‌ خداوند تبارك‌ و تعالي‌ آن‌ را بيان‌ مي‌فرمايد; خدايي‌ كه‌ تمام‌ عظمتها ناشي‌ از اوست‌ و با اراده‌اش‌ همه‌ي‌ كون‌ و مكان‌ به‌ وجود مي‌آيد و از بين‌ مي‌رود; خدايي‌ كه‌ بزرگتر از آن‌ است‌ كه‌ بشود او را توصيف‌ كرد. چنين‌ خدايي‌، با اين‌ عظمت‌ غيرقابل‌ تصور مي‌فرمايد: اگر تقوا و احسان‌ پيشه‌ كرديد، اجر عظيمي‌ خواهيد داشت‌. اين‌ عظمت‌، فوق‌ تصور من‌ و شماست‌.
جانبازان‌ عزيز بايد قدر اين‌ موقعيت‌ را ـ اگرچه‌ با سختي‌ مواجهند ـ بدانند. من‌ مي‌دانم‌ كه‌ شما سختي‌ مي‌كشيد. محروميت‌ از پا و دست‌ و نخاع‌ و چشم‌ و سلامتي‌، براي‌ شما كه‌ در دوران‌ جواني‌ بسر مي‌بريد و مي‌توانستيد سالم‌ باشيد، سخت‌ است‌. هيچ‌ پاداش‌ بزرگ‌ و خوبي‌ را بدون‌ سختي‌ به‌ انسان‌ نمي‌دهند. شما خيال‌ نكنيد كه‌ انسان‌ بدون‌ تحمل‌ سختيها ممكن‌ است‌ به‌ اجرهاي‌ عظيم‌ برسد; خير، چنين‌ چيزي‌ نيست‌; "افضل‌ الاعمال‌ احمزها": بافضيلت‌ترين‌ كارها، سخت‌ترين‌ و دشوارترين‌ آنهاست‌. در مقابل‌ اين‌ سختي‌يي‌ كه‌ تحمل‌ مي‌كنيد، آن‌ اجر عظيم‌ را به‌ شما مي‌دهند.
شما، هم‌ عضو شهيدي‌ را با خود همراه‌ داريد، و هم‌ زنده‌ايد و از تنعمات‌ زندگي‌ در حد زيادي‌ برخوردار مي‌شويد. وقتي‌ انسان‌ بين‌ مرگ‌ و زندگي‌ قرار مي‌گيرد، اگر به‌ او بگويند زنده‌ بمان‌، اما فلان‌ عضو را نداشته‌ باش‌ و يا اين‌كه‌ مرگ‌ را انتخاب‌ كن‌، مي‌گويد زنده‌ بمانم‌، آن‌ عضو را هم‌ بگيريد. زندگي‌ شيرين‌ است‌ و هر انساني‌ آن‌ را مي‌خواهد. بنابراين‌، جانبازان‌ ما، هم‌ از نعمت‌ زندگي‌ برخوردارند، و هم‌ عضو شهيدي‌ را با خود همراه‌ دارند، و هم‌ ـ اگر تقوا و احسان‌ را در عمل‌ رعايت‌ كنند ـ به‌ آن‌ اجر عظيم‌ و باورنكردني‌ مي‌رسند. قدر اين‌ نعمات‌ را بدانيد.
فعلا به‌ جنبه‌ي‌ عملي‌ وظايف‌ مسؤولان‌ كه‌ چه‌ مسؤوليتهايي‌ را برعهده‌ دارند، كاري‌ ندارم‌; چون‌ حدود آن‌ واضح‌ است‌ و توصيه‌ هم‌ نمي‌خواهم‌ بكنم‌; چون‌ توصيه‌ي‌ در سخنراني‌، بر توصيه‌ي‌ خصوصي‌ ترجيح‌ ندارد. بحمدالله‌ تشكيلاتي‌ براي‌ كار جانبازان‌ وجود دارد كه‌ اميدواريم‌ روزبه‌روز كارهايش‌ بهتر شود. من‌ مي‌خواهم‌ جنبه‌ي‌ معنوي‌ قضيه‌ برايتان‌ روشن‌ باشد. شما جانبازان‌ عزيز توجه‌ داشته‌ باشيد كه‌ فرصت‌ و موقعيت‌ خوبي‌ در اختيار داريد. ان‌شاءالله‌ خداوند به‌ شما صبر و اجر و عوض‌ خير بدهد و آنچه‌ را كه‌ از شما گرفته‌ شده‌ است‌، در معنا به‌ صورت‌ اضعاف‌ مضاعف‌ برگرداند.
آرزو مي‌كنيم‌ كه‌ خداوند به‌ شما شفا عنايت‌ كند، كه‌ شفا هم‌ چيزي‌ است‌ كه‌ كاملا مورد اميد مي‌باشد. اميدواريم‌ ان‌شاءالله‌ پيشرفتها و امكانات‌ روزافزون‌ موجب‌ شود كه‌ همه‌ي‌ شما عزيزان‌ بتوانيد كمبودها را جبران‌ كنيد.
مجددا از همه‌ي‌ شما برادران‌ عزيز تشكر مي‌كنم‌ و روز ولادت‌ حضرت‌ هادي‌(ع‌) را به‌ شما و ملت‌ بزرگ‌ ايران‌ تبريك‌ مي‌گويم‌.
والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌الله‌ و بركاته‌