بسماللهالرّحمنالرّحيم
عيد سعيد ولادت سيّدهى طاهرهى معصومه (سلاماللهعليها) و ولادت رهبر بزرگ و عظيمالقدر انقلاب بر همهى شما برادران عزيز، بلبلان گوينده و غزلخوان بوستان محبّت اهلبيت و ولايت خاندان پيغمبر مبارك باد.
خدا را شكر ميكنيم؛ اين يكى از نعمتهاى بزرگ خدا در حقّ ما است كه منبع الهام براى جامعهى اسلامى و شيعى، با ولادتها، با زندگىنامهها، با دوران شهادتها، پىدرپى و بهطور متواتر به جامعهى ما الهام ميدهد؛ اين را خيلى بايد قدر دانست. در ولادت اميرالمؤمنين، ولادت پيغمبر، ولادت امام حسن، ولادت امام حسين، ولادت فاطمهى زهرا، ياد اين ستارگان فروزان و اين عَلَمهاى رهنُماى انسان، در دلها زنده ميشود؛ اين خيلى مغتنم است. و خدا را شكر، اين جلسهى ما هم به بركت انوار فاطمى (سلاماللهالزّاكياتعليها) سالهاى متمادى است كه برقرار است و بهرهمند ميكند ما را، فضاى كار ما را، فضاى زندگى ما را، بلكه فضاى كشور را.(۱)
قطعاً ذهن محدود بشرى نميتواند ابعاد شخصيّتهاى آسمانى و افلاكى از قبيل فاطمهى زهرا (سلام الله عليها) را محاسبه و اندازهگيرى كند؛ [اين] در شعر دوستانى كه خواندند بود، عقلها توان اين را ندارند كه اين ابعاد معنوى را تقويم كنند، تقدير كنند، اندازهگيرى كنند؛ لكن ميشود از رفتارها الگو گرفت. مقامات معنوى، يك مسئله است؛ رفتارهايى كه جلوى چشم ما است، يك مسئلهى [ديگر] است. نه به اين معنا كه ما قادر باشيم نسخهى دوّم آن رفتارها را از خودمان بُروز بدهيم، اين نيست؛ امّا ميتوان دنبالهرو بود. اميرالمؤمنين فرمود: اَلا وَ اِنَّكُم لا تَقدِرونَ عَلى ذلِك وَ لكِن اَعينونى بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ؛(۲) بعد از آنكه شيوهى زندگى خود را - كه در آن مقام والا، با آن همه امكانات، با آنچنان زهدى زندگى ميكند - بيان كرد، فرمود: شما نميتوانيد مثل من رفتار كنيد؛ امّا ميتوانيد به من كمك كنيد؛ با چه چيزى؟ «بِوَرَعٍ»، با ورع خودتان، با پرهيز خودتان از گناه، با اجتهاد و كوشش و تلاش خودتان؛ اينها وظيفهى من و شما است. هدفها را براى ما ترسيم كردند، هم هدفهاى فردى و شخصى را، هم هدفهاى اجتماعى و سياسى و كلّى را. در هدف شخصى، رسيدن به اوج مقام كرامت انسانى هدف والاى ما است؛ همه هم وعده داده شدهاند كه بتوانند اين پرواز بلند و بىحد را انجام بدهند؛ توانايى شما جوانها از ماها هم بيشتر است. اين اهداف شخصى است.
اهداف بزرگ اجتماعى، ايجاد حيات طيّبهى اسلامى و جامعهى اسلامى [است]؛ جامعهاى كه افراد خود را فرصت بدهد كه بتوانند بهسوى اين هدف حركت كنند: جامعهى آباد، جامعهى آزاد، جامعهى مستقل، جامعهى داراى اخلاق والا، جامعهى متّحد، يكپارچه، جامعهى متّقى و پرهيزگار؛ اينها اهداف جامعهى اسلامى است. دنيايى كه مقدّمهى آخرت است، دنيايى كه انسان را ناگزير به بهشت ميرساند، ايجاد يك چنين دنيايى هدف كلان اجتماعى و سياسى اسلام است؛ اينها را در مقابل ما ترسيم كردند. راه آن چيست؟ چهجور ميشود به اين هدفها رسيد؟ همينطور كه فرمود: «اَعينُونى» - فرمايش، فرمايش اميرالمؤمنين است - به من كمك كنيد؛ يعنى آنچه را كه اميرالمؤمنين در زندگى خود و تلاش و جهاد خود، همه را در اين راه مصرف كرد، و آن عبارت است از ايجاد چنين دنيايى براى بشريّت در طول تاريخ؛ كمك كنيد به من كه اين هدف انجام بگيرد. چهجور «بوَرَعٍ»، با ورع؛ «وَ اجتِهادٍ»، با كوشش، با تلاش، تنبلى ممنوع است، بيكارگى ممنوع است، خسته شدن ممنوع است، مأيوس شدن ممنوع است. اين حركت عظيم وقتى انجام بگيرد، آنوقت شما دل مبارك فاطمهى زهرا (سلامالله عليها) را شاد ميكنيد، دل اميرالمؤمنين را شاد ميكنند؛ چون آنها براى همين هدف آن همه تلاش كردند، آن همه مجاهدت بهخرج دادند.
عزيزان من، جوانان عزيز! امروز اين فرصت براى ما ملّت ايران فراهم است؛ ديروز فراهم نبود، ديروز سخت بود؛ امروز در دوران جمهورى اسلامى اين فرصت براى آحاد جامعه هست كه حركت كنند، درست حركت كنند، درست زندگى كنند، مؤمنانه زندگى كنند، با عفّت زندگى كنند؛ نه اينكه راه گناه بسته است، [نه،] راه گناه هميشه باز است، امّا راه خوب زيستن، مؤمن زيستن، عفيف زيستن هم در زير سايهى اسلام باز است. البتّه اينجور زندگى كردن لذّتهاى خود را دارد، سختىهاى خود را هم دارد. كَذلِكَ جَعَلنا لِكُلِ نَبَىٍّ عَدُوًّا شَيطينَ الاِنسِ وَ الجِنِّ يوحى بَعضُهُم اِلى بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۳) هميشه در قبال خطّ پيغمبران، دشمنان بودند؛ دشمنان، چه كسانى هستند؟ شياطين انس، شياطين جن. در مقابل اين صف بظاهر عريض و طويل شياطين، صف پولادين و استوار مؤمنان قرار ميگيرد. ملّت ايران اين را تجربه كرد و معلوم شد كه ميتوان بر دشمن پيروز شد، همچنانكه بحمدالله ملّت ايران تا امروز پيش رفته. بايد تلاش كنيم، درس زندگى صدّيقهى طاهره، فاطمهى زهرا(سلاماللهعليها) اين است براى ما: تلاش، اجتهاد، كوشش، پاك زندگى كردن؛ همچنانكه آن بزرگوار يكپارچه معنويّت و نور و صفا بود: الطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقيَّةِ النَّقيَّةِ [الرَّضيَّة] الزَّكيَة؛(۴) پاكى و آراستگى و تقوا و نورانيّت آن بزرگوار، همان چيزى است كه در طول تاريخ تشيّع بر معارف ما سايهافكن بوده است.
آنچه من در اين جلسه مناسب است عرض بكنم - بيش از مطالب ديگر - مربوط ميشود به مسئوليّت سنگينى كه امروز جامعهى مدّاحان بر عهده دارد و بر دوش دارد. برادران عزيز! اين سنّت مدّاحى شيوهى مدّاحى و ستايشگرى خاندان پيغمبر - كه افتخار بزرگى است - در بين جامعهى ما خوشبختانه رواج پيدا كرده است، ريشهدار شده است، قبلها بود، امّا محدود بود؛ امروز اين سفره، گسترده شده است؛ اين ميدان، باز شده است. افراد زيادى - هزاران نفر - امروز در سرتاسر كشور با استفاده از ذوق و هنر و انواع و اقسام شيوههاى بيانى، در اين عرصه مشغول فعّاليّتند؛ خب، اين ميشود يك فرصت. هر فرصتى همراه است با يك مسئوليّت؛ وقتى شما نتوانيد با كسانى مخاطبه بكنيد، مسئوليّتتان در يك حد است؛ وقتى توانستيد مخاطبه كنيد، طبعاً فراتر از حدّ شخصى و به اندازهى حوزهى توان تَخاطُب،(۵) مسئوليّت گسترش پيدا ميكند. شما كه ميتوانيد با مردم حرف بزنيد، با هنرِ شعر و صدا و آهنگ ميتوانيد با مردم مخاطبه كنيد، اين مسئوليّتآور است. همهى اين فرصتها و امكانات، همراه خود داراى يك مسئوليّتى هستند؛ اين مسئوليّت را بايد خوب بتوانيد ادا كنيد. اگر جامعهى مدّاح كشور آنچنانكه شايستهى اين رُتبَت و اين مقام است بتواند مسئوليّت خود را ادا كند، تحوّلى در سطح كشور اتّفاق مىافتد.
من مكرّر عرض كردم، گاهى يك قطعهى شعر كه شما در يك مجلسى ميخوانيد، آن را خوب ادا ميكنيد، وقتى يك قطعهى پر مغزِ خوشمضمونِ آموزشدهنده و آموزندهاى است، گاهى از يك سخنرانى دو ساعته، سه ساعتهى ما تأثير آن بيشتر است؛ گاهى اينجور است؛ خب، اين خيلى فرصت خوبى است. اگر اين هزاران عنصر ستايشگر و مدّاح و خوانندهى مذهبى كه در سراسر كشور، در مجالس، در محافل، با مردم مخاطبه ميكنند و ميخوانند، حدود و ضوابط اين كار بزرگ را درست رعايت بكنند، شما ببينيد چه اتّفاقى مىافتد. دشمنان ما از صدها وسيله، با صدها زبان، با انواع و اقسام كارها، در صدد تخريب اعتقاد، تخريب عمل، تخريب مسير هستند؛ در نظام جمهورى اسلامى در درجهى اوّل، و در دنياى اسلام در درجهى بعد. خيلى از آحاد مردم ميفهمند، مىبينند، ميدانند كارهايى را كه دشمن دارد ميكند، كانالهاى تلويزيونى، شبكههاى راديويى، انواع و اقسام شيوههاى ارتباطى جديد الكترونيكى و غيره؛ يك چيزهايى هم هست كه ما بيشتر اطّلاع پيدا ميكنيم، آحاد مردم نميدانند چه كارهاى پيچيدهاى دارد در كشور ما انجام ميگيرد براى انحراف افكار آحاد مردم ما، براى تغيير مسير حركت اين ملّت، براى به زانو درآوردن اسلام، براى الگو نشدن جامعهى شيعه و معارف شيعه در دنياى اسلام، [خيلى] كارها دارد ميشود.
در مقابلِ اين تلاشى كه دشمن ميكند، ما امكانات منحصربهفردى داريم. بله، از راه اينترنت هم ميشود جواب آنها را داد، از راههاى مشابه آنها هم ميشود مقابله كرد - البتّه حجم كار آنها بمراتب بيشتر است - امّا ما وسيلههايى داريم كه اين وسيلهها منحصربهفرد است؛ يكى از آنها همين شما هستيد، يكى از آنها همين جامعهى مدّاحند. اين مخاطبهى چهرهبهچهره و روبهرو و استفادهى از ابزار هنر براى انتقال مفاهيم به مخاطبين در شكل انبوه آن - يعنى بحث دو نفر و سه نفر و ده نفر مدّاح نيست؛ هزاران نفر در سطح كشور اين كار را ميكنند - يكى از وسايل منحصربهفردى است كه ما داريم، آنها ندارند. اين منبرها يكى از آن وسايل منحصربهفرد است؛ اين مجالس روضهخوانى همينجور؛ اين هيئات مذهبى همينجور. اگر محتوا و مضمون منبرهاى ما، مدّاحىهاى ما، هيئتهاى ما، نوحهخوانىهاى ما، محتوا و مضمون شايستهاى باشد، هيچ وسيلهاى نميتواند با آنها مواجهه و مقابله بكند، يعنى كاملاً منحصربهفرد است؛ ببينيد، فرصت، اين است؛ اين فرصت را نبايد ضايع كرد؛ اين امكان را نبايد از دست داد.
بدتر از ازدستدادن اين فرصت، اين است كه ما آن را در راه بد مصرف كنيم. اگر جلسهى مذهبى ما و خوانندگى و مدّاحى ما يا منبر ما به اين نتيجه منتهى بشود از پاى منبر، بىاعتقاد به آينده و نااميد از آينده بلند شوند، ما اين فرصت را هدر دادهايم و كفران كردهايم اين نعمت را؛ اگر از پاى منبر ما يا مدّاحى ما مردم درحالى بلند شوند كه هيچگونه آگاهى نسبت به وضع خودشان و وظايف خودشان پيدا نكرده باشند، ما اين فرصت را از دست دادهايم؛ اگر خداىنكرده جلسات ما، جلسات وحدتشكن باشد، اين فرصت را از دست دادهايم؛ اگر كيفيّت حرف زدن ما يا مضمون حرفهاى ما جورى باشد كه دشمنان ما را در هدفهايشان موفّق بكند، ما اين نعمت الهى را - بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ كُفراً - (۶) تبديل كردهايم به نقمت؛ اين را بايد مواظب بود، بايد مراقب بود. بارها ما گفتهايم، براى آدمهاى آگاه و مطّلع از اوضاع جهان و جهان اسلام هم اين مثل روز روشن است كه امروز اختلافات مذهبى در ميان مسلمانان، يك وسيله و برگهاى است در دست دشمنان ما. يك شمشير در دست دشمنان ما، همين اختلافات مذهبى است. علنى كردن اختلافات، صريح كردن مخالفتهاى اعتقادى، به زبان آوردن مطالبى كه كينهها را برمىافروزد، يكى از وسايلى است كه دشمن ما از آن بيشترين استفاده را دارد ميكند. حالا [اگر] ما جورى عمل بكنيم كه اين مقصود دشمن برآورده بشود، اين «بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ كُفراً» است. در جلسات نبايد كينهورزىهاى مذهبى را زياد كرد؛ اين را چقدر بايد تكرار كرد؟ بارها تكرار كردهايم؛ بعضى حاضر نيستند [گوش كنند]. شما اگر بخواهيد آن كسى را كه موافق مذهب شما نيست و عقيدهى حقّ شما را قبول ندارد هدايت كنيد، چه كار ميكنيد؟ اوّل شروع ميكنيد به مقدّسات او بدگويى كردن و دشنام دادن؟ اينكه بكلّى او را از شما دور خواهد كرد و اميد هدايت او را به صفر خواهد رساند. راه اين كار اين نيست. امروز شما مىبينيد، دنياى تشيّع مورد مهاجمه است؛ كسانى كه اسم شيعه و سنّى به گوششان نخورده بوده است - ايادى استكبار - حالا در تبليغات رسمىشان مدام تكيه ميكنند كه بله، ايرانِ شيعه، گروه شيعه در عراق، گروه شيعه در فلان كشور! مدام روى مسئلهىشيعه و سنّى تكيه ميكنند؛ چرا؟ چون اين را وسيلهى خوبى پيدا كردهاند براى ايجاد نِقار(۷) بين مسلمانان. خب بله، ما افتخارمان به اين است كه شيعهى علوى هستيم، ما افتخارمان به اين است كه معرفت به مقام ولايت پيدا كردهايم؛ امام بزرگوار ما پرچم ولايت اميرالمؤمنين را سرِ دست گرفت، لكن اين وسيلهاى شد براى اينكه دنياى اسلام - شيعه و غيرشيعه - احساس افتخار كنند به اسلاميّت؛ حالا كارى بكنيم كه اين احساس افتخار، اين احساس علاقهمندى دنياى اسلام نسبت به جامعهى شيعه و افتخار شيعه، تبديل بشود به دشمنى و بغض و كينه؟ اين همان چيزى است كه دشمن ميخواهد؛ نبايد بگذاريم. اين يك نكتهى بسيار مهم است؛ اين را مراقب باشيد؛ اينها را شما بيش از ديگران بايد مراقب باشيد. كارى نكنيم كه دشمن را در مقصودى كه دارد، موفّق بكند؛ شمشير دشمن را تيز بكند. بزرگان ما، علماى ما، مراجع ما، شخصيّتهاى بزرگ دنياى اسلام هميشه ما را توصيه كردند به همين معنا. اين يك نكته است؛ نكتهى بسيار اساسى است.
نكتهى دوّم: در محيطهاى مراسم مذهبى، مراقب باشيد هيچ كارى كه از حدود ضوابط شرع ممكن است بيرون برود، رخ ندهد؛ اين را مراقبت كنيد. محيط مدّاحى و خوانندگى دينى، يك محيط پاك و مطهّرى است؛ نگذاريم آلودگىهايى كه متأسّفانه در دنياى هنر در بين مردمان بىقيد و بىمبالات رواج پيدا كرده است، به محيط هنر اسلامى و مذهبى در محيطهاى مذهبى رسوخ كند و نفوذ كند؛ اين را مراقب باشيد. محيط، محيط پاكيزه، طيّب، طاهر، [همراه با] عفّت؛ اينجور محيطى بايد باشد محيطى كه ما در آنجا معارف اسلامى را ميخواهيم با زبان شعر بيان كنيم.
سعى كنيم آنچه را بهعنوان مضمون و محتوا در شعر خودمان ميگنجانيم، هر كلمهى آن آموزنده باشد. فرق نميكند؛ گاهى مصيبت است، گاهى مدح است؛ همهى اينها ميتواند جورى انتخاب بشود كه آموزنده باشد. در دوران شور انقلاب و هيجان انقلاب، در محرّمى كه آخرين محرّم دوران طاغوت بود و محرّمى بود كه بلافاصله بعد از محرّم و صفر، پيروزى انقلاب اتّفاق افتاد، هيئات مذهبى در شهرهاى مختلف، نوحههايى را ميخواندند كه هر يك از اين نوحهها بهقدر يك خطابهى بلند و بليغ، مردم را روشن ميكرد و آگاه ميكرد و بصيرت ميداد. بايد هميشه همينجور باشد؛ نوحهها را [پرمحتوا كنيد]. اين كارى كه نوحهخوان انجام ميدهد، كار بسيار جذّاب و جالبى است. اين سنّت نوحهخوانى و رفتارهايى كه در نوحهخوانى انجام ميگيرد، كارهاى بسيار مهمّى است؛ اينها استثنائىِ جامعهى شيعه است، يعنى مخصوص ما است؛ در جاهاى ديگر، به اين شكل در مراسم مذهبى وجود ندارد؛ اين از امتيازات ما است؛ اين را بايد پرمحتوا كرد، پرمضمون كرد. به اين چيزها اگر انشاءالله توجّه بشود، جامعهى مدّاح يكى از اثرگذارترين پيشروان اصلاح در نظام فكرى و عملى جامعهى ايران خواهد بود، و اين ميتواند تحقّق پيدا كند، كما اينكه الان هم در هر جايى كه انسان مشاهده ميكند كه مدّاح بامسئوليّتى، متعهّدى، شعر درست را، شعر خوب را، با شيوهى درست اجرا ميكند، واقعاً اثر ميگذارد، مخاطبين خودش را بيدار ميكند، آگاه ميكند؛ و اين از آن كارهايى است كه هيچ صدقهى جاريهاى معلوم نيست به اين اندازه بتواند ارزش پيدا كند در پيشبرد جامعه؛ پيش خداى متعال كمتر كارى است كه اينهمه بتواند انسان براى آن ارزشگذارى بكند؛ خيلى كار مهمّى است. شما بحمدالله اين نعمت را داريد: صداى خوش، توانايى اجراى خوب، با آهنگ خوب؛ اگر چنانچه اين را همراه كنيد با همين خصوصيّاتى كه اشاره شد، به نظر ميرسد كه يكى از كارهاى بزرگ در پيشبرد اهداف نظام اسلامى و جمهورى اسلامى تحقّق پيدا خواهد كرد.
خوشبختانه امروز، شعر خوب هم كم نداريم؛ شعراى خوب، شاعران دينى و آيينى، شعرايى كه دربارهى مسائل گوناگون شعر ميگويند و شعرهاى خوب ميگويند، كه امروز هم بحمدالله از بعضى از اينها بهرهمند شديم، استفاده كرديم و خيلى خوب بود. در گذشته مدّاحها مجبور بودند شعر را حفظ كنند؛ امروز شماها اين سنّت را هم به هم زدهايد؛ خودتان را راحت كردهايد، كاغذ در مىآوريد؛ خب، شعرهاى خوب را ميشود نوشت و خواند و اين امكان بحمدالله هست. يكى از بزرگترين نعمتهاى خدا اين است كه امروز در اختيار ما است.
و جامعهى مدّاح، با اين توان وسيع، با اين امكان بزرگ، به اعتقاد بنده يكى از نعمتهاى الهى است براى كشور ما و براى مردم ما؛ و شعرايى كه شعر ميگويند و اين مدّاحان را آماده ميكنند براى اينكه بتوانند اين مسئوليّت را انجام بدهند، حقّاً و انصافاً كار بزرگى انجام ميدهند. از خداى متعال توفيق همهى شما عزيزان را، مخصوصاً جوانها را - كه ميدان كارىِ وسيعى در مقابل داريد - خواهانيم و اميدواريم انشاءالله همهى شما مأجور و منظور نظر حضرت بقيّةالله اعظم (ارواحنا فداه) باشيد.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
۱) اين جلسات از سال ۱۳۶۳ برگزار ميشود.
۲) نهجالبلاغه، نامهى ۴۵
۳) سورهى انعام، بخشى از آيهى۱۱۲
۴) كامل الزيارات، ص۳۱۰
۵) طرف صحبت قرار دادن
۶) سورهى ابراهيم، بخشى از آيهى ۲۸
۷) كينه
عيد سعيد ولادت سيّدهى طاهرهى معصومه (سلاماللهعليها) و ولادت رهبر بزرگ و عظيمالقدر انقلاب بر همهى شما برادران عزيز، بلبلان گوينده و غزلخوان بوستان محبّت اهلبيت و ولايت خاندان پيغمبر مبارك باد.
خدا را شكر ميكنيم؛ اين يكى از نعمتهاى بزرگ خدا در حقّ ما است كه منبع الهام براى جامعهى اسلامى و شيعى، با ولادتها، با زندگىنامهها، با دوران شهادتها، پىدرپى و بهطور متواتر به جامعهى ما الهام ميدهد؛ اين را خيلى بايد قدر دانست. در ولادت اميرالمؤمنين، ولادت پيغمبر، ولادت امام حسن، ولادت امام حسين، ولادت فاطمهى زهرا، ياد اين ستارگان فروزان و اين عَلَمهاى رهنُماى انسان، در دلها زنده ميشود؛ اين خيلى مغتنم است. و خدا را شكر، اين جلسهى ما هم به بركت انوار فاطمى (سلاماللهالزّاكياتعليها) سالهاى متمادى است كه برقرار است و بهرهمند ميكند ما را، فضاى كار ما را، فضاى زندگى ما را، بلكه فضاى كشور را.(۱)
قطعاً ذهن محدود بشرى نميتواند ابعاد شخصيّتهاى آسمانى و افلاكى از قبيل فاطمهى زهرا (سلام الله عليها) را محاسبه و اندازهگيرى كند؛ [اين] در شعر دوستانى كه خواندند بود، عقلها توان اين را ندارند كه اين ابعاد معنوى را تقويم كنند، تقدير كنند، اندازهگيرى كنند؛ لكن ميشود از رفتارها الگو گرفت. مقامات معنوى، يك مسئله است؛ رفتارهايى كه جلوى چشم ما است، يك مسئلهى [ديگر] است. نه به اين معنا كه ما قادر باشيم نسخهى دوّم آن رفتارها را از خودمان بُروز بدهيم، اين نيست؛ امّا ميتوان دنبالهرو بود. اميرالمؤمنين فرمود: اَلا وَ اِنَّكُم لا تَقدِرونَ عَلى ذلِك وَ لكِن اَعينونى بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ؛(۲) بعد از آنكه شيوهى زندگى خود را - كه در آن مقام والا، با آن همه امكانات، با آنچنان زهدى زندگى ميكند - بيان كرد، فرمود: شما نميتوانيد مثل من رفتار كنيد؛ امّا ميتوانيد به من كمك كنيد؛ با چه چيزى؟ «بِوَرَعٍ»، با ورع خودتان، با پرهيز خودتان از گناه، با اجتهاد و كوشش و تلاش خودتان؛ اينها وظيفهى من و شما است. هدفها را براى ما ترسيم كردند، هم هدفهاى فردى و شخصى را، هم هدفهاى اجتماعى و سياسى و كلّى را. در هدف شخصى، رسيدن به اوج مقام كرامت انسانى هدف والاى ما است؛ همه هم وعده داده شدهاند كه بتوانند اين پرواز بلند و بىحد را انجام بدهند؛ توانايى شما جوانها از ماها هم بيشتر است. اين اهداف شخصى است.
اهداف بزرگ اجتماعى، ايجاد حيات طيّبهى اسلامى و جامعهى اسلامى [است]؛ جامعهاى كه افراد خود را فرصت بدهد كه بتوانند بهسوى اين هدف حركت كنند: جامعهى آباد، جامعهى آزاد، جامعهى مستقل، جامعهى داراى اخلاق والا، جامعهى متّحد، يكپارچه، جامعهى متّقى و پرهيزگار؛ اينها اهداف جامعهى اسلامى است. دنيايى كه مقدّمهى آخرت است، دنيايى كه انسان را ناگزير به بهشت ميرساند، ايجاد يك چنين دنيايى هدف كلان اجتماعى و سياسى اسلام است؛ اينها را در مقابل ما ترسيم كردند. راه آن چيست؟ چهجور ميشود به اين هدفها رسيد؟ همينطور كه فرمود: «اَعينُونى» - فرمايش، فرمايش اميرالمؤمنين است - به من كمك كنيد؛ يعنى آنچه را كه اميرالمؤمنين در زندگى خود و تلاش و جهاد خود، همه را در اين راه مصرف كرد، و آن عبارت است از ايجاد چنين دنيايى براى بشريّت در طول تاريخ؛ كمك كنيد به من كه اين هدف انجام بگيرد. چهجور «بوَرَعٍ»، با ورع؛ «وَ اجتِهادٍ»، با كوشش، با تلاش، تنبلى ممنوع است، بيكارگى ممنوع است، خسته شدن ممنوع است، مأيوس شدن ممنوع است. اين حركت عظيم وقتى انجام بگيرد، آنوقت شما دل مبارك فاطمهى زهرا (سلامالله عليها) را شاد ميكنيد، دل اميرالمؤمنين را شاد ميكنند؛ چون آنها براى همين هدف آن همه تلاش كردند، آن همه مجاهدت بهخرج دادند.
عزيزان من، جوانان عزيز! امروز اين فرصت براى ما ملّت ايران فراهم است؛ ديروز فراهم نبود، ديروز سخت بود؛ امروز در دوران جمهورى اسلامى اين فرصت براى آحاد جامعه هست كه حركت كنند، درست حركت كنند، درست زندگى كنند، مؤمنانه زندگى كنند، با عفّت زندگى كنند؛ نه اينكه راه گناه بسته است، [نه،] راه گناه هميشه باز است، امّا راه خوب زيستن، مؤمن زيستن، عفيف زيستن هم در زير سايهى اسلام باز است. البتّه اينجور زندگى كردن لذّتهاى خود را دارد، سختىهاى خود را هم دارد. كَذلِكَ جَعَلنا لِكُلِ نَبَىٍّ عَدُوًّا شَيطينَ الاِنسِ وَ الجِنِّ يوحى بَعضُهُم اِلى بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۳) هميشه در قبال خطّ پيغمبران، دشمنان بودند؛ دشمنان، چه كسانى هستند؟ شياطين انس، شياطين جن. در مقابل اين صف بظاهر عريض و طويل شياطين، صف پولادين و استوار مؤمنان قرار ميگيرد. ملّت ايران اين را تجربه كرد و معلوم شد كه ميتوان بر دشمن پيروز شد، همچنانكه بحمدالله ملّت ايران تا امروز پيش رفته. بايد تلاش كنيم، درس زندگى صدّيقهى طاهره، فاطمهى زهرا(سلاماللهعليها) اين است براى ما: تلاش، اجتهاد، كوشش، پاك زندگى كردن؛ همچنانكه آن بزرگوار يكپارچه معنويّت و نور و صفا بود: الطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقيَّةِ النَّقيَّةِ [الرَّضيَّة] الزَّكيَة؛(۴) پاكى و آراستگى و تقوا و نورانيّت آن بزرگوار، همان چيزى است كه در طول تاريخ تشيّع بر معارف ما سايهافكن بوده است.
آنچه من در اين جلسه مناسب است عرض بكنم - بيش از مطالب ديگر - مربوط ميشود به مسئوليّت سنگينى كه امروز جامعهى مدّاحان بر عهده دارد و بر دوش دارد. برادران عزيز! اين سنّت مدّاحى شيوهى مدّاحى و ستايشگرى خاندان پيغمبر - كه افتخار بزرگى است - در بين جامعهى ما خوشبختانه رواج پيدا كرده است، ريشهدار شده است، قبلها بود، امّا محدود بود؛ امروز اين سفره، گسترده شده است؛ اين ميدان، باز شده است. افراد زيادى - هزاران نفر - امروز در سرتاسر كشور با استفاده از ذوق و هنر و انواع و اقسام شيوههاى بيانى، در اين عرصه مشغول فعّاليّتند؛ خب، اين ميشود يك فرصت. هر فرصتى همراه است با يك مسئوليّت؛ وقتى شما نتوانيد با كسانى مخاطبه بكنيد، مسئوليّتتان در يك حد است؛ وقتى توانستيد مخاطبه كنيد، طبعاً فراتر از حدّ شخصى و به اندازهى حوزهى توان تَخاطُب،(۵) مسئوليّت گسترش پيدا ميكند. شما كه ميتوانيد با مردم حرف بزنيد، با هنرِ شعر و صدا و آهنگ ميتوانيد با مردم مخاطبه كنيد، اين مسئوليّتآور است. همهى اين فرصتها و امكانات، همراه خود داراى يك مسئوليّتى هستند؛ اين مسئوليّت را بايد خوب بتوانيد ادا كنيد. اگر جامعهى مدّاح كشور آنچنانكه شايستهى اين رُتبَت و اين مقام است بتواند مسئوليّت خود را ادا كند، تحوّلى در سطح كشور اتّفاق مىافتد.
من مكرّر عرض كردم، گاهى يك قطعهى شعر كه شما در يك مجلسى ميخوانيد، آن را خوب ادا ميكنيد، وقتى يك قطعهى پر مغزِ خوشمضمونِ آموزشدهنده و آموزندهاى است، گاهى از يك سخنرانى دو ساعته، سه ساعتهى ما تأثير آن بيشتر است؛ گاهى اينجور است؛ خب، اين خيلى فرصت خوبى است. اگر اين هزاران عنصر ستايشگر و مدّاح و خوانندهى مذهبى كه در سراسر كشور، در مجالس، در محافل، با مردم مخاطبه ميكنند و ميخوانند، حدود و ضوابط اين كار بزرگ را درست رعايت بكنند، شما ببينيد چه اتّفاقى مىافتد. دشمنان ما از صدها وسيله، با صدها زبان، با انواع و اقسام كارها، در صدد تخريب اعتقاد، تخريب عمل، تخريب مسير هستند؛ در نظام جمهورى اسلامى در درجهى اوّل، و در دنياى اسلام در درجهى بعد. خيلى از آحاد مردم ميفهمند، مىبينند، ميدانند كارهايى را كه دشمن دارد ميكند، كانالهاى تلويزيونى، شبكههاى راديويى، انواع و اقسام شيوههاى ارتباطى جديد الكترونيكى و غيره؛ يك چيزهايى هم هست كه ما بيشتر اطّلاع پيدا ميكنيم، آحاد مردم نميدانند چه كارهاى پيچيدهاى دارد در كشور ما انجام ميگيرد براى انحراف افكار آحاد مردم ما، براى تغيير مسير حركت اين ملّت، براى به زانو درآوردن اسلام، براى الگو نشدن جامعهى شيعه و معارف شيعه در دنياى اسلام، [خيلى] كارها دارد ميشود.
در مقابلِ اين تلاشى كه دشمن ميكند، ما امكانات منحصربهفردى داريم. بله، از راه اينترنت هم ميشود جواب آنها را داد، از راههاى مشابه آنها هم ميشود مقابله كرد - البتّه حجم كار آنها بمراتب بيشتر است - امّا ما وسيلههايى داريم كه اين وسيلهها منحصربهفرد است؛ يكى از آنها همين شما هستيد، يكى از آنها همين جامعهى مدّاحند. اين مخاطبهى چهرهبهچهره و روبهرو و استفادهى از ابزار هنر براى انتقال مفاهيم به مخاطبين در شكل انبوه آن - يعنى بحث دو نفر و سه نفر و ده نفر مدّاح نيست؛ هزاران نفر در سطح كشور اين كار را ميكنند - يكى از وسايل منحصربهفردى است كه ما داريم، آنها ندارند. اين منبرها يكى از آن وسايل منحصربهفرد است؛ اين مجالس روضهخوانى همينجور؛ اين هيئات مذهبى همينجور. اگر محتوا و مضمون منبرهاى ما، مدّاحىهاى ما، هيئتهاى ما، نوحهخوانىهاى ما، محتوا و مضمون شايستهاى باشد، هيچ وسيلهاى نميتواند با آنها مواجهه و مقابله بكند، يعنى كاملاً منحصربهفرد است؛ ببينيد، فرصت، اين است؛ اين فرصت را نبايد ضايع كرد؛ اين امكان را نبايد از دست داد.
بدتر از ازدستدادن اين فرصت، اين است كه ما آن را در راه بد مصرف كنيم. اگر جلسهى مذهبى ما و خوانندگى و مدّاحى ما يا منبر ما به اين نتيجه منتهى بشود از پاى منبر، بىاعتقاد به آينده و نااميد از آينده بلند شوند، ما اين فرصت را هدر دادهايم و كفران كردهايم اين نعمت را؛ اگر از پاى منبر ما يا مدّاحى ما مردم درحالى بلند شوند كه هيچگونه آگاهى نسبت به وضع خودشان و وظايف خودشان پيدا نكرده باشند، ما اين فرصت را از دست دادهايم؛ اگر خداىنكرده جلسات ما، جلسات وحدتشكن باشد، اين فرصت را از دست دادهايم؛ اگر كيفيّت حرف زدن ما يا مضمون حرفهاى ما جورى باشد كه دشمنان ما را در هدفهايشان موفّق بكند، ما اين نعمت الهى را - بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ كُفراً - (۶) تبديل كردهايم به نقمت؛ اين را بايد مواظب بود، بايد مراقب بود. بارها ما گفتهايم، براى آدمهاى آگاه و مطّلع از اوضاع جهان و جهان اسلام هم اين مثل روز روشن است كه امروز اختلافات مذهبى در ميان مسلمانان، يك وسيله و برگهاى است در دست دشمنان ما. يك شمشير در دست دشمنان ما، همين اختلافات مذهبى است. علنى كردن اختلافات، صريح كردن مخالفتهاى اعتقادى، به زبان آوردن مطالبى كه كينهها را برمىافروزد، يكى از وسايلى است كه دشمن ما از آن بيشترين استفاده را دارد ميكند. حالا [اگر] ما جورى عمل بكنيم كه اين مقصود دشمن برآورده بشود، اين «بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ كُفراً» است. در جلسات نبايد كينهورزىهاى مذهبى را زياد كرد؛ اين را چقدر بايد تكرار كرد؟ بارها تكرار كردهايم؛ بعضى حاضر نيستند [گوش كنند]. شما اگر بخواهيد آن كسى را كه موافق مذهب شما نيست و عقيدهى حقّ شما را قبول ندارد هدايت كنيد، چه كار ميكنيد؟ اوّل شروع ميكنيد به مقدّسات او بدگويى كردن و دشنام دادن؟ اينكه بكلّى او را از شما دور خواهد كرد و اميد هدايت او را به صفر خواهد رساند. راه اين كار اين نيست. امروز شما مىبينيد، دنياى تشيّع مورد مهاجمه است؛ كسانى كه اسم شيعه و سنّى به گوششان نخورده بوده است - ايادى استكبار - حالا در تبليغات رسمىشان مدام تكيه ميكنند كه بله، ايرانِ شيعه، گروه شيعه در عراق، گروه شيعه در فلان كشور! مدام روى مسئلهىشيعه و سنّى تكيه ميكنند؛ چرا؟ چون اين را وسيلهى خوبى پيدا كردهاند براى ايجاد نِقار(۷) بين مسلمانان. خب بله، ما افتخارمان به اين است كه شيعهى علوى هستيم، ما افتخارمان به اين است كه معرفت به مقام ولايت پيدا كردهايم؛ امام بزرگوار ما پرچم ولايت اميرالمؤمنين را سرِ دست گرفت، لكن اين وسيلهاى شد براى اينكه دنياى اسلام - شيعه و غيرشيعه - احساس افتخار كنند به اسلاميّت؛ حالا كارى بكنيم كه اين احساس افتخار، اين احساس علاقهمندى دنياى اسلام نسبت به جامعهى شيعه و افتخار شيعه، تبديل بشود به دشمنى و بغض و كينه؟ اين همان چيزى است كه دشمن ميخواهد؛ نبايد بگذاريم. اين يك نكتهى بسيار مهم است؛ اين را مراقب باشيد؛ اينها را شما بيش از ديگران بايد مراقب باشيد. كارى نكنيم كه دشمن را در مقصودى كه دارد، موفّق بكند؛ شمشير دشمن را تيز بكند. بزرگان ما، علماى ما، مراجع ما، شخصيّتهاى بزرگ دنياى اسلام هميشه ما را توصيه كردند به همين معنا. اين يك نكته است؛ نكتهى بسيار اساسى است.
نكتهى دوّم: در محيطهاى مراسم مذهبى، مراقب باشيد هيچ كارى كه از حدود ضوابط شرع ممكن است بيرون برود، رخ ندهد؛ اين را مراقبت كنيد. محيط مدّاحى و خوانندگى دينى، يك محيط پاك و مطهّرى است؛ نگذاريم آلودگىهايى كه متأسّفانه در دنياى هنر در بين مردمان بىقيد و بىمبالات رواج پيدا كرده است، به محيط هنر اسلامى و مذهبى در محيطهاى مذهبى رسوخ كند و نفوذ كند؛ اين را مراقب باشيد. محيط، محيط پاكيزه، طيّب، طاهر، [همراه با] عفّت؛ اينجور محيطى بايد باشد محيطى كه ما در آنجا معارف اسلامى را ميخواهيم با زبان شعر بيان كنيم.
سعى كنيم آنچه را بهعنوان مضمون و محتوا در شعر خودمان ميگنجانيم، هر كلمهى آن آموزنده باشد. فرق نميكند؛ گاهى مصيبت است، گاهى مدح است؛ همهى اينها ميتواند جورى انتخاب بشود كه آموزنده باشد. در دوران شور انقلاب و هيجان انقلاب، در محرّمى كه آخرين محرّم دوران طاغوت بود و محرّمى بود كه بلافاصله بعد از محرّم و صفر، پيروزى انقلاب اتّفاق افتاد، هيئات مذهبى در شهرهاى مختلف، نوحههايى را ميخواندند كه هر يك از اين نوحهها بهقدر يك خطابهى بلند و بليغ، مردم را روشن ميكرد و آگاه ميكرد و بصيرت ميداد. بايد هميشه همينجور باشد؛ نوحهها را [پرمحتوا كنيد]. اين كارى كه نوحهخوان انجام ميدهد، كار بسيار جذّاب و جالبى است. اين سنّت نوحهخوانى و رفتارهايى كه در نوحهخوانى انجام ميگيرد، كارهاى بسيار مهمّى است؛ اينها استثنائىِ جامعهى شيعه است، يعنى مخصوص ما است؛ در جاهاى ديگر، به اين شكل در مراسم مذهبى وجود ندارد؛ اين از امتيازات ما است؛ اين را بايد پرمحتوا كرد، پرمضمون كرد. به اين چيزها اگر انشاءالله توجّه بشود، جامعهى مدّاح يكى از اثرگذارترين پيشروان اصلاح در نظام فكرى و عملى جامعهى ايران خواهد بود، و اين ميتواند تحقّق پيدا كند، كما اينكه الان هم در هر جايى كه انسان مشاهده ميكند كه مدّاح بامسئوليّتى، متعهّدى، شعر درست را، شعر خوب را، با شيوهى درست اجرا ميكند، واقعاً اثر ميگذارد، مخاطبين خودش را بيدار ميكند، آگاه ميكند؛ و اين از آن كارهايى است كه هيچ صدقهى جاريهاى معلوم نيست به اين اندازه بتواند ارزش پيدا كند در پيشبرد جامعه؛ پيش خداى متعال كمتر كارى است كه اينهمه بتواند انسان براى آن ارزشگذارى بكند؛ خيلى كار مهمّى است. شما بحمدالله اين نعمت را داريد: صداى خوش، توانايى اجراى خوب، با آهنگ خوب؛ اگر چنانچه اين را همراه كنيد با همين خصوصيّاتى كه اشاره شد، به نظر ميرسد كه يكى از كارهاى بزرگ در پيشبرد اهداف نظام اسلامى و جمهورى اسلامى تحقّق پيدا خواهد كرد.
خوشبختانه امروز، شعر خوب هم كم نداريم؛ شعراى خوب، شاعران دينى و آيينى، شعرايى كه دربارهى مسائل گوناگون شعر ميگويند و شعرهاى خوب ميگويند، كه امروز هم بحمدالله از بعضى از اينها بهرهمند شديم، استفاده كرديم و خيلى خوب بود. در گذشته مدّاحها مجبور بودند شعر را حفظ كنند؛ امروز شماها اين سنّت را هم به هم زدهايد؛ خودتان را راحت كردهايد، كاغذ در مىآوريد؛ خب، شعرهاى خوب را ميشود نوشت و خواند و اين امكان بحمدالله هست. يكى از بزرگترين نعمتهاى خدا اين است كه امروز در اختيار ما است.
و جامعهى مدّاح، با اين توان وسيع، با اين امكان بزرگ، به اعتقاد بنده يكى از نعمتهاى الهى است براى كشور ما و براى مردم ما؛ و شعرايى كه شعر ميگويند و اين مدّاحان را آماده ميكنند براى اينكه بتوانند اين مسئوليّت را انجام بدهند، حقّاً و انصافاً كار بزرگى انجام ميدهند. از خداى متعال توفيق همهى شما عزيزان را، مخصوصاً جوانها را - كه ميدان كارىِ وسيعى در مقابل داريد - خواهانيم و اميدواريم انشاءالله همهى شما مأجور و منظور نظر حضرت بقيّةالله اعظم (ارواحنا فداه) باشيد.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
۱) اين جلسات از سال ۱۳۶۳ برگزار ميشود.
۲) نهجالبلاغه، نامهى ۴۵
۳) سورهى انعام، بخشى از آيهى۱۱۲
۴) كامل الزيارات، ص۳۱۰
۵) طرف صحبت قرار دادن
۶) سورهى ابراهيم، بخشى از آيهى ۲۸
۷) كينه