پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات مقام معظم رهبرى و فرمانده كلّ قوادر ديدار با فرماندهان و مسؤولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

بسم الله الرحمن الرحيم
به همه برادران و خواهران - عزيزاني که در حسّاسترين اوقات تاريخ اين کشور، يکي از مهمترين وظايف را بر دوش گرفتيد و مردانه و سرافراز اين وظيفه را به پايان رسانديد - خوشامد مي گويم.
برادران عزيز! مسؤوليت در مجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را يک موهبت الهي بدانيد. توفيق بزرگي است که انسان در هنگامي که دينِ خدا و متديّنينِ به اين دين، نياز و موقعيّتِ حساسي دارند، از امکان و استعداد خود به بهترين وجه استفاده کند. اين توفيق را از خدا بدانيد؛ او را شکر بگوييد و آن را براي خودتان حفظ کنيد. هر کدام از شما در هر جا که هستيد، همان جا را مقامِ کسب رضاي الهي به حساب آوريد و اين چيزي است که بندگان صالح خدا هميشه دنبال آن بوده اند.
درباره هفته دفاع مقدّس - که در آستانه آن هستيم - لازم مي دانم مطلبي را مطرح کنم و آن اين است که اسلام پيروان خود را به عبرت گرفتن عادت مي دهد. در قرآن آيات متعدّدي اين نکته را متذکر مي شوند: «انّ في ذلک لعبرة» ، «فاعتبروا يا اولي الابصار»  و ... اين يک درس زندگي است و فقط به معناي اين نيست که انسان بتواند با اين درس، معاش خود و حيات چند روزه را اصلاح کند و سامان بخشد. درس زندگي يعني انسان بتواند با اين درس هم حياتِ اين نشئه و هم - بالاتر از آن - حيات نشئه بعد را آباد کند؛ چون اصل آن جاست. تا چشم بر هم بزنيد، همه چيز تمام شده است. مهم آن نشئه است که از لحظه وفات و خروج از اين عالم تا قيام قيامت، انسان دچار آن است و زندگي توأم با سعادت يا شقاوت و خوشي يا ناخوشي را مشاهده مي کند. انسان براي خوشي يک لحظه اين دنيا چقدر زحمت مي کشد؟ بايد براي خوشي ابد خيلي تلاش کند. همه اينها با «عبرت» قابل تأمين است و به همين خاطر در قرآن اين همه تأکيد شده است که عبرت بگيريد.
اين جمله نهج البلاغه خيلي مهمّ است که: «انّ من صرّحت له العبُر عمّا بين يديه من المَثُلات»؛ هر که بتواند رنجها و بلاها و حوادث و سختيها را به چشم عبرت ببيند: «حجزته التّقوي عن تقحم الشُّبهات» ؛ آن قدر از بدي و زشتي و چيزهايي که انسان را دچار بدبختي و نابساماني مي کند، رويگردان مي شود که حتّي از شبهه هاي آن هم اجتناب خواهد کرد؛ چه رسد به خود آن.
 اين جنگ هشت ساله با مقدّمات و مؤخّراتش که تا امروز هم ادامه دارد، يکي از آن صحنه هاي عبرت است. به اين صحنه عبرت نگاه کنيم. قبل از انقلاب، زندگي مردم ايران هم خودش يک صحنه عبرت بود که آن صحنه امروز هم در نقاطي از دنيا وجود دارد: حکومتهايي فاسد، مردمي گرفتار، دنيا و آخرتي فنا شده، دستي گشاده از سوي دشمنان و بدخواهان و لاشخورهاي بين المللي در زندگي يک ملت و آفاقي بسته و تيره و تار براي انسانهايي که در آن جا زندگي مي کنند و نه دنيا دارند و نه آخرت! قبل از انقلاب وضعيت ما اين گونه بود و امروز هم در دنيا بعضي از کشورها اين طورند. از آن عبرت، ملت ايران خوب استفاده کرد. يکي از اين استفاده ها، همان ايستادگي در ميدان جنگ هشت ساله بود.
امام بزرگوار ما - که تا ابدالآباد نور و رحمت الهي بر روح مطّهر او در حال فيضان باشد - مکرر در طول اين سالها مي فرمود: » دشمن مي خواهد ايران را به قهقرا برگرداند و همان جايي ببرد که ملت ما حرکت خود را آغاز کرده است و او را در همان حصار گذشته نگه دارد و به منابع و معادن و خيرات و برکات و نيروهاي انساني کشور دست باز کند و براي خود و نوکرانش پول و لذّت و ثروت جمع آوري کند و ملت ايران را در سياهچال بدبختي اي که زندگي مي کرد، رها کند». مردم سخنان ارزشمند امام را باور کردند و جوانان هم حقيقت را فهميدند؛ لذا حماسه آن هشت سال پديد آمد. امروز شما و همه مردم ايران - و بلکه ملتهاي ديگر - بايستي از آن حماسه درس بگيريد.
در اين هشت سال خيلي کارها شد که هنوز عشري از اعشار تلاشهاي دهساله جوانان و ملت ما و مادران و پداران و خيرخواهان اين امّت به سلک نگارش در نيامده است و هنوز از آن تلاشهاي بسيار، عدّه اي خبر ندارند. من به جوانان امروز - بخصوص نوجوانان - مؤکداً توصيه مي کنم کتابهايي را که شرح و گزارش گوشه اي از جنگ هشت ساله است، قدر بدانند و آنها را بخوانند؛ زيرا حقايق زيادي در آن کتابها بازگو شده است. همين خاطراتي که جوانان مي نويسند و گزارشهايي که از آن روزها مي دهند؛ خواندني و عبرت آموز است.
آنچه که هنوز بيان نشده، به مراتب بيشتر از آن چيزي است که تاکنون بيان شده است. خيلي کارها انجام گرفت؛ ليکن يک جمعبندي وجود دارد که جلوِ چشم همه و مايه عبرت است. يکي از اين جمعبنديها - که بارها هم گفته شده ولي هر چه بيشتر تکرار شود بهتر است - اين است که در برهه اي از زمان، تمام قدرتهاي سرپاي دنيا تقريباً عليه ايران اسلامي دست به هم دادند. هر چند در ظاهر فقط يک ارتش عراق بود که با ما مي جنگيد؛ اما کارشناسان و جاسوسان و ماهواره ها و سلاحهاي امريکايي و اروپايي بلوک شرق (شوروي آن روز و کشورهاي اروپاي شرقي) و نيز پول دولتهاي اطراف خليج فارس و نيروهاي کارشناس غير عرب - که بعضي گفته اند اسرائيليها هم در ميانشان بوده اند، ولي من چون يقين ندارم نمي خواهم بگويم - دست به هم داده بودند و از عراق جانبداري مي کردند. علاوه بر اينها شما مي دانيد در جبهه قرار داشتن فقط به اين معنا نيست که انسان با دشمن گلاويز شود؛ در صورتي که فراهم کردن زمينه نبردِ آسانتر براي طرف مقابل، کمک زيادي به او مي کند. مثلاً دو نفر که با هم کشتي مي گيرند، اگر عدّه اي يک کشتي گير را تشويق کردند و برايش امکانات تدارک ديدند و کار يادش دادند و زير پايش را صاف  و لباسش را مرتّب کردند و اگر افتاد زير بغلش را گرفتند؛ همه آنها در کشتي داخلند. جنگ عراق با ما شبيه چنين صحنه اي بود.
 کساني که سرپا بودند، در جبهه ارتش عراق قرار گرفتند؛ براي اين که اگر بتوانند بخشي از ايران را جدا کنند و يا نيروهايشان را تا مرکز کشور ما برسانند - صريحاً گفتند که اين کار را خواهيم کرد! - و يا منابع نفتي ايران را در جنوب کشور و خليج فارس تصرّف کنند و يا فشار اقتصادي را طوري بر ملت ما وارد کنند که طاقت خود را از دست بدهد . خلاصه اين که با ده راه و از ده جهت کاري کنند که حکومت اسلام و قرآن سرنگون شود. اين هدف آنها بود. يک روز و دو روز هم اين کار انجام نگرفت؛ بلکه هشت سال طول کشيد و با همين شدّت و يکپارچگي جناحهاي مختلف، عليه نظام اسلامي تلاش کردند.
نتيجه همه اتّحادشان اين شد که نه يک وجب از خاک ايران را توانستند جدا کنند و نه توانستند نظام انقلابي را تضعيف نمايند و نه توانستند بخشي از منابع ايران را بگيرند و نه توانستند ايران اسلامي را دچار اضطراب فکري و عقيدتي کنند؛ بلکه به عکس، ايران مستحکم تر، حکومت ثابت تر، مردم علاقه مندتر و افکار داراي رشد بيشتر شد و همه چيز صددرصد در جهت خلاف ميل و اراده دشمن پيش رفت. اين يک عبرت و تجربه است. چه دليلي داريد که اگر در يک برهه ديگر از زمان باز هم همان امريکا و اروپا و ناتو و همان مرتجعان، دست به دست هم بدهند، نتيجه اي غير از اين به دست نيايد؟ چرا بعضي کسان دائماً سعي مي کنند دشمن را بزرگ کنند و نيروهاي عظيمِ جوشان و خروشان انقلاب را کوچک جلوه دهند؟!
مادامي که شما ايمان و تقوا و عمل صالح را براي خودتان حفظ مي کنيد؛ تمام قدرت خدا، تمام نواميس طبيعت و تمام امکانات يک گروه برگزيده در اختيار شماست. در ميدان سازندگي، در ميدان توطئه تبليغاتي، در ميدان مبارزه و تهاجم فرهنگي، در ميدان خُلقيّات مردم، در ميدان بازِ يک حرکت نظامي - که البته بسيار مستبعد است - و در هر ميدان ديگر اگر دشمن با همه حجم و قدرت و تنّوع و ابزار تبليغاتي و با همان ساز و برگ نظامي وارد شود - که البته امروز دشمن ديگر آن ساز و برگ گذشته را ندارد؛ آن روز بلوک شرق با آن طول و عرض وجود داشت که ديگر امروز نيست؛ به علاوه تغييرات فراوان سياسي و جغرافيايي در سطح عالم به وقوع پيوسته است که همه به سود اسلام و مسلمين است - در مقابل ملت و همين جوانان مؤمن و خانواده هاي جوشان از عاطفه و ايمان، هيچ غلطي نخواهد توانست بکند.
همه حرفهايي را که گفتيم، خداي متعال صد برابر آن را در يک کلمه از آيه قرآن فرموده است: «و لا تهنوا»؛ مبادا سست شويد. «و لا تحزنوا»؛ مبادا غمگين شويد. «و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنين» ؛ شما بالاتريد. در جاي ديگر مي فرمايد: «فلا تهنوا و تدعوا الي السّلم» ؛ مبادا سست شويد و دعوت به سازش کنيد يا دعوت سازش دشمنِ آشتي ناپذير را بپذيريد. سازش با انسانهاي خوب، حتّي سازش با انسانهايي که با شما کاري ندارند؛ عيبي ندارد. «لاينهيکم الله عن الذين لم يقاتلوکم في الدّين و لم يخرجوکم من ديارکم ان تبرّوهم و تقسطوا اليهم» ؛ با همه کساني که با شما کاري ندارند و اهل صلح و سلامت و اخّوت و برادري هستند، سازش کنيد: اما با کسي که با فلسفه وجودي و اساس و ايمان شما و با اصل حکومت اسلامي و ولايت الهي مخالف است؛ «لا تدعوا الي السّلم»؛ سازش نکنيد. حواستان جمع باشد. کدام صحنه عبرت و درسي بهتر و بيشتر از اين مي تواند با انسان حرف بزند؟ هفته دفاع مقدّس يعني توجّه به همين نکته.
اين ملت و همه ملتهاي ديگر، فقط از جوانان تشکيل نشده اند. جوانان نوک پيکانند. به آن مادري که جوانش را تجهيز کرد و به جبهه فرستاد، نگاه کنيد! به آن خانواده اي که فقط دو پسر جوان داشت و آنها را تقديم اسلام کرده بود و مي گفت: «وقتي دو بچه ما رفتند و شهيد شدند، باز ما مثل اوّل تنها شديم» بنگريد! مگر اين صحنه ها شوخي است؟ به اين همه ايمان و صفا و اخلاصي که در جبهه هاي جنگ خرج شد، نگاه کنيد! به آن همه ابتکار و ذوقي که براي خود کافي کردن نيروهاي مسلّح مصرف شد تا پيش ديگران دست دراز نکنيم، توجّه کنيد! در سال پنجاه و نه ما حتّي گلوله آر.پي.جي را هم بايد مي خريديم، ولي به ما نمي فروختند! پنج هزار آر.پي.جي وارد اهواز شد؛ مثل اين که همه دنيا را به کساني که آن جا بودند، دادند!
امروز همين ملت، همين جوانان، همين استعدادها، همين پاسداران و همين ارتش، قدم در ميدانهايي گذاشته اند که اگر دشمن بشنود، باور هم نخواهد کرد. دشمن تبليغات مي کند که اينها بمب اتم درست مي کنند! خودش مي داند دروغ مي گويد و همه هم مي دانند اين ادّعا دروغ است. دشمن نمي خواهد پيشرفتهاي ما را باور کند. يکي از برکات دفاع هشت ساله ما، همين پيشرفتهاي علمي و تکنولوژيکي و ساخت دقيقترين ابزارهاست که با دست خالي و بدون هيچ سابقه اي آنها را به دست آورديم و جزو موجودي ملت ايران شده است. اين مجموعه باارزش است و بايد براي اسلام و مسلمين حفظ شود؛ يعني جوان رزمنده اش که صف مقدّم است و خاکريز اوّل را نگه مي دارد و نيز عواطف و ايمان پدر و مادر و عشق و جوش و شور آن کودک و دختر و پسر جوان و نوجوان که عمق انقلاب و ميدان جنگ محسوب مي شدند، بايد حفظ شود. زمانِ جنگ، وقتي بسيجي به خانه بر مي گشت، آن جا را هم صحنه ديگري مي ديد که او را دوباره اميدوارانه بر مي گرداند. مردم، بازار مسلمانان، ادارات، بسيجهاي گوناگون دانشگاه و همه و همه مجموعاً سرمايه ملي هستند. اينها بايد حفظ شوند.
البته شما برادران عزيز سپاه پاسداران در اين مورد وظايفي داريد؛ دستگاههاي ديگر و آحاد ملت هم وظايفي دارند. کساني که سعي مي کنند نادانسته اين روح ايمان و تمسّک به اسلام را از ملت ايران بگيرند، نمي فهمند  چه مي کنند. آنها پايه هاي استقلال اين ملت را سست مي کنند. مگر ايران بدون اسلام و انقلاب اسلامي مي توانست در مقابل چنين تهاجم عظيمي مقابله کند؟! شما مي دانيد علاوه بر آن تهاجم، در داخل کشور، چقدر توطئه کردند که همين سرمايه هاي عظيم، کشور را نگه داشت. سعي کنيد وحدت ملت و پيوند دولت و ملت حفظ شود. خدا را شکر مي کنيم که اينها را براي ما نگه داشته است. پشتوانه همه اينها، روح توجّه و تضرّع به پروردگار است. اين ديگر آن نقطه ويژه اي است که شما را به مسلمين صدر اسلام وصل مي کند.
عزيزان من! در درون خودتان صحنه اي از ارتباط با خداي متعال بياراييد. اين چيزي است که در زندگي شخصي، در زندگي سياسي، در اداره کشور، در دم مرگ، در عرصه محضر پروردگار، در يوم الشّهود، در لقاء با اولياءالله و ان شاءالله در بهشت برين پروردگار به کار شما خواهد آمد. رابطه تان را با خداي متعال محکم کنيد؛ حرف بزنيد و از او بخواهيد. مخلصانه و صادقانه با او پيمان ببنديد و به آن پيمان متعهّد بمانيد. شما جوانيد. حيف است که اين دلهاي پاک و نوراني و روحهاي آماده، به چيزي غير از ياد خدا و محبّت پروردگار آلوده شود. دنيا را فقط ابزار بدانيد. مال دنيا و امکانات آن و خانه و زندگي ابزار است و لياقت دل بستن ندارد. لايق دل بستن فقط ذات مقدّس پروردگار و کساني هستند که در حوزه محبّت اويند: «اسئلک حُبَّک و حُبَّ مَنْ يُحِبُّک وَ حُبَّ کلّ عَمَلٍ يوصِلُني اِلي قُربک»  اين گوهر را رها نکنيد. اين آن چيزي است که فقط شما داريد. جوانان مسلمان در هر جاي دنيا اگر اين گوهر را داشته باشند، راه موفقّيت برايشان باز است. اين آن چيزي است که مردي مثل امام بزرگوار را از دوران جواني تا سن نود سالگي در صراط مستقيم الهي حفظ کرد و با اين همه تغييرات که در دنياي پيرامون کسي به وجود مي آيد، راهش عوض نشد.
شما زندگي امام را از دوران اختناق رضاخاني تا دوران بعد و تا تحوّلات گوناگون اجتماعي و سياسي و پيروزي انقلاب و رسيدن به يکي از بالاترين موقعيتهاي سياسي و دنيايي - که همه دنيا به او چشم دوخته بودند و نامش در همه جا منتشر بود - نگاه کنيد! اين انسان از خطّ مستقيم خود هيچ تخطّي نکرد. اين به برکت همان رابطه است: «صراط الذين أنعمت عليهم» . اين نعمت به برکت ارتباط با خدا به دست مي آيد. جبهه به شما اين نعمت را عطا کرد. بر شماست که آن را حفظ کنيد. نگوييد نمي شود. با توجّه، تضّرع، نافله، گفتگوي نيمه شب با خدا و توسّل به حضرت ولي عصر ارواحنافداه - که سيد و سالار و بزرگ ما اوست - اين نعمت را حفظ کنيد. همه چيزها به او بر مي گردد. اين جمع نوراني و مجموعه نوراني جوانان اين کشور، در هر لباس و سمتي هستند و کساني که حراست از ارزشها را عهده دار شده اند و بار سنگين را به دوش گرفته اند و بنا دارند با زشتيها و بديها و ظلمها و دروغها و کج رفتاريها و ظلمهاي بزرگ امروز دنيا مبارزه کنند؛ بايستي در خودشان رابطه با خدا را حفظ کنند.
اميداريم خداي متعال به شما توفيق دهد و کمکتان کند. ان شاءالله همه ما را به راه راست هدايت کند و دلهاي پاک و نوراني شما را محل تجلّي انوار خود قرار دهد و آن را به معرفت خود نورانيتر فرمايد.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته