بسماللهالرحمنالرحيم
به همهي آقايان محترم و علماي اعلام و اساتيد و مدرسان محترم حوزهي علميهي مشهد كه در حركت عظيم اسلامي مردم حقيقتا صادق و ثابتقدم بودند و سابقهي درخشاني داشتند و انشاءالله در آينده هم همين خصوصيات برجسته را حفظ خواهند كرد، خير مقدم عرض ميكنم و متقابلا اين مصيبت جانكاه و فقدان بزرگ براي عالم اسلام را به همهي شما، مخصوصا علماي اعلام و اساتيد و بزرگان، تسليت ميگويم.
به مناسبت اجتماع شما آقايان محترم و اقتران اين روزها با سالگرد شهادت حضرت امام باقر (صلواتالله و سلامه عليه)، بجاست اشارهيي به مسايل خاص روحانيت و حوزههاي علميه بكنيم. وظيفهيي كه امروز در نظام جمهوري اسلامي برعهدهي علما و روحانيون است، از چند جهت وظيفهي استثنايي است: هم براي خود ما در طول تاريخ روحانيت شيعه و فقاهت اسلام استثنايي است و هرگز چنين دوراني را نداشتيم كه فقها و علما وظيفهي سنگيني مانند امروز داشته باشند، و هم نسبت به ساير علماي دين در سراسر جهان اين وظيفه استثنايي است; چون در كشور و جامعهي ما نظامي استقرار پيدا كرده است كه بر مبناي تفكر و شريعت اسلامي شكل گرفته و اداره ميشود و اين نظام پذيرفته است كه به سمت تحقق كامل شريعت و اهداف اسلامي حركت كند. علما در بلاد اسلامي، از اين جهت بار سبكتري بر دوش دارند.
اگرچه به يك معنا وظيفهي دفاع از دين عمومي است و سكوت علما در مقابل سلاطين و رؤساي ظالم و ضد دين و مماشات آنها در برابر سياستهاي استكباري ـ چه شرقي و چه غربي ـ قابل قبول نيست و خداي متعال وظيفهي دفاع از دين را برعهدهي علما و مرشدان ملت و معلمان امت گذاشته است و اين امر اختصاص به زمان و مكان خاصي ندارد و در همهي اقطار اسلامي، دفاع از اسلام و قرآن و شريعت اسلامي در درجهي اول برعهدهي علماست و در هيچ شرايطي از اين كار معاف نميشوند، منتها در آن كشورها كار علما آسانتر و سادهتر است و پيچيدگي كار در نظام اسلامي را ندارد.
در آنجا مسؤوليت دفاع از حيثيت جهاني اسلام و تنظيم سيستم و نظامي كه لزوما تمام جوانب آن براساس اسلام شكل بگيرد، بر دوش آنها نيست. آنها وظيفهي امر به معروف و نهي ازمنكر را تا حدي كه در فقه مشخص شده و به اندازهيي كه امكان اثر و يا قدرت انجام آن باشد، لازم ميدانند; اما ادارهي نظام و مردم و ساختن و پرداختن و جمع وجور كردن مجموعهي زندگي انسانها براساس اسلام، كار بسيار پيچيده و ظريف و دشواري است كه در اين زمان بر دوش ما و علما در جامعهي اسلامي است.
ممكن است آنها از لحاظ مبارزهي سياسي، بعضي از دشواريها را داشته باشند; اما آن سختيها به مراتب آسانتر و سبكتر از مسؤوليتهايي است كه براي دفاع از حيثيت جهاني اسلام در نظام ما وجود دارد. بايد باور كنيم كه اگر امروز جمهوري اسلامي بد و ضعيف عمل كند، فقط به حيثيت اين نظام صدمه نميخورد; بلكه به تمام حيثيت اسلام صدمه خواهد خورد.
درحقيقت از نظر ناظران جهاني، قبهالاسلام و علم و مظهر جامعهي نمادين اسلام اينجاست. اگر ما ضعيف و بد عمل كنيم و نتوانيم احكام اسلامي و عدالت اجتماعي را استقرار ببخشيم و استعدادها را جوشان سازيم و ازآنها استفاده كنيم و نتوانيم اخلاق اسلامي را در جامعه رواج دهيم و روابط انسانها را به صورت مطلوب تنظيم كنيم، قضاوت دنيا اين خواهد بود كه اسلام نتوانست به وعدههاي خود عمل كند. ميبينيد كه اين مسؤوليت فقط برعهدهي ماست، و علماي كشورهاي ديگر كه با نظامهاي متفاوت زندگي ميكنند، اين احساس را در خود ندارند.
داستاني را مولوي نقل كرده است كه البته نمادين (سمبليك) است; ولي هرگاه به يادم ميآيد، بر خودم ميلرزم و به خدا پناه ميبرم. او ميگويد:
در شهري كه هم مسلمانها و هم مسيحيها زندگي ميكردند، مؤذن بدصدايي وارد محلهي مسلمانها شد و چند وعده اذان گفت. روزي يك مرد نصراني از محلهي خود به محلهي مسلمانها آمد و سراغ مؤذن را گرفت; او را راهنمايي كردند، تا بالاخره مؤذن را پيدا كرد و بعد از ديدنش تشكر فراواني از او كرد! مؤذن گفت: چرا از من تشكر ميكني؟ مرد نصراني پاسخ داد: تو حق بزرگي بر گردن من داري كه هيچكس ندارد; زيرا من دختر جواني در خانه دارم كه مدتي است محبت اسلام به دلش افتاده است و تمايل به مسلماني دارد. هر كار ميكردم، به كليسا نميآمد و در مراسم ما شركت نميكرد و به عقايد ما بياعتنا بود. ما در كار اين دختر، عاجز و درمانده شده بوديم. دو، سه روز پيش كه تو اذان گفتي و اين دختر صدايت را شنيد، گفت: اين صداي كريه از كجاست؟! گفتم: اذان مسلمانهاست. از آن لحظه بود كه ما راحت شديم و بكلي محبت اسلام از دل اين دختر رفت و در حال حاضر مثل زمان عادي گذشته، به زندگي خود مشغول است و در كليسا حاضر ميشود و مراسم را انجام ميدهد! بنابراين، تو بودي كه دختر ما را به ما برگرداندي!
بارها به خود و دوستانم گفتهام كه مبادا ما آن مؤذن بدصدا باشيم كه عشق به اسلام را در دلها فرو بنشانيم و استفهام عظيمي را كه در دنيا براي شناخت اسلام به وجود آمده است، با پاسخ منكر و زشتي پاسخ دهيم.
ما مبارزهي خود را براي اسلام و خدا شروع كرديم و قصد قدرتطلبي و قبضه كردن حكومت را هم نداشتيم. چندين بار از امام عزيزمان (اعليالله كلمته) پرسيده بودم كه شما از چه زماني به فكر ايجاد حكومت اسلامي افتاديد، و آيا قبل از آن چنين تصميمي داشتيد؟ (اين پرسش به خاطر آن بود كه در سال 1347، درسهاي "ولايت فقيه" ايشان در نجف شروع شده بود و 48 نوار از آن درسها نيز به ايران آمده بود). ايشان گفتند: درست يادم نيست كه از چه تاريخي مسألهي حكومت برايمان مطرح شد; اما از اول به فكر بوديم ببينيم چه چيزي تكليف ماست، به همان عمل كنيم; و آنچه كه پيش آمد، به خواست خداوند متعال بود.
امام عزيز(ره)، با ايمان و جهاد و اخلاص و عمل صالح خود، سنگ بناي حكومت اسلامي را در ايران گذاشت وخداي متعال هم نصرت خود را بر او نازل كرد. پروردگار عالم اصدقالقائلين است كه فرمود: "والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا"، "منكان لله كان الله له"، "و لينصرن الله من ينصره". اين آيات و روايات، بيان حقيقت و واقعيت است.
در كشور ما، جهاد و مبارزه و تلاش و اخلاص در ميان مردم نمود پيدا كرد و خداي متعال هم بركت داد و پيروزي به دست آمد و اسلام حاكميت يافت و قرآن عزيز شد و مسلمانها در دنيا اعتزاز معنوي پيدا كردند و رويآوري به اسلام را افتخار خود دانستند و از مسلمان بودن خويش خجالت نكشيدند.
اسلام در ايران ريشه دواند و مردم ده سال با مشكلات مبارزه كردند. اينها همه از نعمات و بركات الهي است. بايستي شكرگزار و قدرشناس اين نعمات باشيم و همچنان به تكليف حساس و دقيق و ظريف خود عمل كنيم.
اگر ما نتوانيم قضاي اسلامي به معناي واقعي را در جامعه پياده كنيم و عدل اسلامي را در دستگاه قضاوت و حكومتمان نشان دهيم و نتوانيم زمينههاي تداول ثروت بين اغنيا را كه اسلام آن را منع كرده است، با نظام اقتصادي درست در جامعهي اسلامي از بين ببريم و نتوانيم اخلاق و ارزشهاي اسلامي را در جامعه مجسم و محقق كنيم، در نتيجه نظامي با پرچم و اسم اسلام، اما با حقيقت و معناي غيراسلامي ـ و احيانا جاهلي ـ خواهيم داشت; كه هر چيز غيراسلامي باشد، جاهلي است; "فماذا بعد الحق الا الضلال". اگر خداي نكرده چنين شد، ما همان مؤذن بدصدايي خواهيم بود كه صدا و آهنگ ناخوش ما، به جاي آنكه به اسلام عزت و آبرو ببخشد، آن را دچار سرشكستگي خواهد كرد.
دراين ميان، جامعهي روحانيت و حوزههاي علميه نقش اول را دارند و مسؤولند كه اسلام را درست تبيين كنند و هرجا كه احتياج به متصديان لايق و مؤمن و عارف و آشنا به رموز اسلامي است، آنجا را پر كنند و مردم را ارشاد و حكومت را نصيحت نمايند و با قدرت معنوي خود، مسير مشكلات را هموار سازند.
حوزههاي علميه بايد بر سه مبنا تحرك خودشان را افزايش دهند و سازماندهي و نوآوري كنند:
مبناي اول، فقه سنتي و جواهري است، كه تعبير امام بزرگوارمان بود. صاحب جواهر، مظهر يك فقيه مقيد به مقررات فقاهت و قواعد اصولي و فقهي است. او يك ملاي اصولي مقيد و دقيق و منظم بود كه از موازين رايج فقهي بين اصوليين، هيچ تخطي نكرد و در بررسي هر مسأله، شهرت و اجماع و ظواهر ادله و اصول و هرچه را كه جزو ابزارهاي معمولي كار فقاهت شمرده ميشود، در اختيار گرفت و آنها را با همان دقت يك فقيه اصولي به كار ميبست. بنابراين، فقه جواهري، يعني همان فقه سنتي رايج با متد فقاهت. اين روش و متد، همان كيفيت رسيدگي يك مسأله در فقه است.
روش رايج فقها، بدين ترتيب است: اولا، استفاده از ظواهر و علاج مشكلات ظواهر و امارات; و هنگامي كه فقيه دستش از امارات كوتاه شد، مراجعه به اصول، و پيدا كردن اصلي كه اينجا مجراي آن است; و اگر معارضهيي ميان اصول وجود داشته باشد، علاج كردن آن معارضه و ديگر مشكلات باب اجراي اصول ... و بالاخره از آب در آوردن مسألهي فقهي.
اين، فقه جواهري است. ما دو فقه، يكي سنتي و ديگري پويا نداريم. فقه پويا، همان فقه سنتي ماست. پوياست، يعني علاجكنندهي مشكلات انسان و پاسخگوي حوادث واقعه است; و سنتي است، يعني داراي شيوه و متدي است كه بر طبق آن "اجتهاد" انجام ميگيرد، و اين شيوه قرنها معمول بوده و كارايي خود را نشان داده است.
بايد فقاهت تقويت شود و درسها و حوزههاي فقاهت مورد اهتمام قرار گيرند. اصولا بيمايه فطير است و بدون درس خواندن و زحمت كشيدن و ملا شدن، نميتوان مفيد واقع شد.
مبناي دوم، تزكيهي اخلاقي است، كه اگر در افراد حوزوي نباشد، همان مسألهي دزدي است كه با چراغ ميآيد و كار را مشكلتر ميكند. اين قسمت، مستغني از بيان است.
مبناي سوم، آگاهيهاي سياسي است. اگرشما اعلم علما هم باشيد، ولي زمانتان را نشناسيد، محال است بتوانيد براي جامعهي اسلامي امروز مفيد واقع شويد. اگر ندانيم كه استكبار چه كار ميخواهد بكند و دشمنان ما چه كساني هستند و از كجا نفوذ ميكنند، و اگر متوجه نباشيم كه در جامعهي ما چه ميگذرد و چه مشكلاتي وجود دارد و علاجش چيست، و اگر اطلاع نداشته باشيم كه در جبههبنديهاي امروز جهان چه جايگاهي داريم، نميتوانيم نقش واقعي خود را ايفا كنيم.
هميشه كتك و توسري را كساني ميخورند كه بين دو جناح بازيگر قرار گيرند و ندانند چه اتفاقي ميخواهد بيفتد و چه عواملي صحنهي بازي را به نفع خود تغيير ميدهند. بصيرت و علم به زمان و استفاده از موقعيتها براي هر عاملي ـ چه اعلمالعلماء باشد، و چه كسي كه در يك محله احكام دين را به چند نفر تعليم ميدهد ـ ضروري است; منتها هرچه مقام بالاتر باشد، آگاهيهاي بيشتر و وسيعتري مورد لزوم است.
ما در طول تاريخ تشيع، به خاطر عدم آگاهي علما از حقايق جريانات دنيا، خيلي ضربه خورديم; بخصوص در دويست سال اخير كه دنيا شكل جديدي پيدا كرد و استعمار پديد آمد و سياستها عوض شد و دولتهاي اروپايي وارد ميدان سياست جهاني شدند و به كشورهاي اسلامي تعرض كردند.
هرگاه ما عالم دين و تقي و باهوش و زرنگ و دقيقي مثل ميرزاي شيرازي و شيخ انصاري داشتيم، از شر دشمن محفوظ ميمانديم و برنده بوديم; ولي آنجا كه قدري غفلت و ناآگاهي در كار بوده است، ضرر ميكرديم، كه آن ضرر، به يك نفر و يك حوزه و يك مجموعه و يك شهر و يك سال و چند سال محدود نميشد; بلكه در برخي موارد اثرش تا پنجاه سال تمام، جامعهي اسلامي را تحت فشار قرار ميداد.
ديگر نبايد تسليم ناآگاهيها شويم. بايد آگاهي و بصيرت را در خودمان تقويت كنيم. بايد برآن سه مبنا، حوزهها را بازسازي كنيم و توسعه دهيم. حقا و انصافا حوزهي مشهد از استعداد بالايي برخوردار است و از نظر علمي و عملي و اخلاقي و سياسي، اساتيد خوب و علماي بزرگ وشخصيتهاي برجستهيي دارد و طلاب باسابقهي خوب و مستعدي در آنجا مشغول تحصيل هستند. انشاءالله حوزهي مشهد بتواند در اين زمينه نقشي داشته باشد و اقدام مهمي بكند.
امروز دشمنها منتظرند تا به ما ضربه زنند; ما بايد حواسمان جمع باشد. خوشبختانه امروز طوري است كه توطئههاي استكبار جهاني از نظر ملتها افشا شده است و اين جملهي منسوب به امام سجاد(ع): "الحمدلله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء"، واقعا در مواردي صدق ميكند. همين توطئهي اخير حكام سعودي براي متهم كردن ملت بزرگ ايران و مسؤولان آن، از همان قبيل توطئههايي است كه تاكنون افشا شده است. همه ميدانند و ميفهمند كه اين بغضها و حقدها از كجا سرچشمه ميگيرد.
مجددا به همهي آقايان خيرمقدم و تسليت ميگويم و از اينكه راهي طولاني را طي فرموديد و تشريف آورديد، تشكر ميكنم. اميدوارم كه لطف و فضل الهي شامل حال شما باشد و روزبهروز انشاءالله وضعي بهتر از گذشته داشته باشيد و قلب مقدس حضرت وليعصر (ارواحنا فداه و عجلالله تعالي فرجه) از ما راضي باشد و دعايش شامل حالمان گردد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
به همهي آقايان محترم و علماي اعلام و اساتيد و مدرسان محترم حوزهي علميهي مشهد كه در حركت عظيم اسلامي مردم حقيقتا صادق و ثابتقدم بودند و سابقهي درخشاني داشتند و انشاءالله در آينده هم همين خصوصيات برجسته را حفظ خواهند كرد، خير مقدم عرض ميكنم و متقابلا اين مصيبت جانكاه و فقدان بزرگ براي عالم اسلام را به همهي شما، مخصوصا علماي اعلام و اساتيد و بزرگان، تسليت ميگويم.
به مناسبت اجتماع شما آقايان محترم و اقتران اين روزها با سالگرد شهادت حضرت امام باقر (صلواتالله و سلامه عليه)، بجاست اشارهيي به مسايل خاص روحانيت و حوزههاي علميه بكنيم. وظيفهيي كه امروز در نظام جمهوري اسلامي برعهدهي علما و روحانيون است، از چند جهت وظيفهي استثنايي است: هم براي خود ما در طول تاريخ روحانيت شيعه و فقاهت اسلام استثنايي است و هرگز چنين دوراني را نداشتيم كه فقها و علما وظيفهي سنگيني مانند امروز داشته باشند، و هم نسبت به ساير علماي دين در سراسر جهان اين وظيفه استثنايي است; چون در كشور و جامعهي ما نظامي استقرار پيدا كرده است كه بر مبناي تفكر و شريعت اسلامي شكل گرفته و اداره ميشود و اين نظام پذيرفته است كه به سمت تحقق كامل شريعت و اهداف اسلامي حركت كند. علما در بلاد اسلامي، از اين جهت بار سبكتري بر دوش دارند.
اگرچه به يك معنا وظيفهي دفاع از دين عمومي است و سكوت علما در مقابل سلاطين و رؤساي ظالم و ضد دين و مماشات آنها در برابر سياستهاي استكباري ـ چه شرقي و چه غربي ـ قابل قبول نيست و خداي متعال وظيفهي دفاع از دين را برعهدهي علما و مرشدان ملت و معلمان امت گذاشته است و اين امر اختصاص به زمان و مكان خاصي ندارد و در همهي اقطار اسلامي، دفاع از اسلام و قرآن و شريعت اسلامي در درجهي اول برعهدهي علماست و در هيچ شرايطي از اين كار معاف نميشوند، منتها در آن كشورها كار علما آسانتر و سادهتر است و پيچيدگي كار در نظام اسلامي را ندارد.
در آنجا مسؤوليت دفاع از حيثيت جهاني اسلام و تنظيم سيستم و نظامي كه لزوما تمام جوانب آن براساس اسلام شكل بگيرد، بر دوش آنها نيست. آنها وظيفهي امر به معروف و نهي ازمنكر را تا حدي كه در فقه مشخص شده و به اندازهيي كه امكان اثر و يا قدرت انجام آن باشد، لازم ميدانند; اما ادارهي نظام و مردم و ساختن و پرداختن و جمع وجور كردن مجموعهي زندگي انسانها براساس اسلام، كار بسيار پيچيده و ظريف و دشواري است كه در اين زمان بر دوش ما و علما در جامعهي اسلامي است.
ممكن است آنها از لحاظ مبارزهي سياسي، بعضي از دشواريها را داشته باشند; اما آن سختيها به مراتب آسانتر و سبكتر از مسؤوليتهايي است كه براي دفاع از حيثيت جهاني اسلام در نظام ما وجود دارد. بايد باور كنيم كه اگر امروز جمهوري اسلامي بد و ضعيف عمل كند، فقط به حيثيت اين نظام صدمه نميخورد; بلكه به تمام حيثيت اسلام صدمه خواهد خورد.
درحقيقت از نظر ناظران جهاني، قبهالاسلام و علم و مظهر جامعهي نمادين اسلام اينجاست. اگر ما ضعيف و بد عمل كنيم و نتوانيم احكام اسلامي و عدالت اجتماعي را استقرار ببخشيم و استعدادها را جوشان سازيم و ازآنها استفاده كنيم و نتوانيم اخلاق اسلامي را در جامعه رواج دهيم و روابط انسانها را به صورت مطلوب تنظيم كنيم، قضاوت دنيا اين خواهد بود كه اسلام نتوانست به وعدههاي خود عمل كند. ميبينيد كه اين مسؤوليت فقط برعهدهي ماست، و علماي كشورهاي ديگر كه با نظامهاي متفاوت زندگي ميكنند، اين احساس را در خود ندارند.
داستاني را مولوي نقل كرده است كه البته نمادين (سمبليك) است; ولي هرگاه به يادم ميآيد، بر خودم ميلرزم و به خدا پناه ميبرم. او ميگويد:
در شهري كه هم مسلمانها و هم مسيحيها زندگي ميكردند، مؤذن بدصدايي وارد محلهي مسلمانها شد و چند وعده اذان گفت. روزي يك مرد نصراني از محلهي خود به محلهي مسلمانها آمد و سراغ مؤذن را گرفت; او را راهنمايي كردند، تا بالاخره مؤذن را پيدا كرد و بعد از ديدنش تشكر فراواني از او كرد! مؤذن گفت: چرا از من تشكر ميكني؟ مرد نصراني پاسخ داد: تو حق بزرگي بر گردن من داري كه هيچكس ندارد; زيرا من دختر جواني در خانه دارم كه مدتي است محبت اسلام به دلش افتاده است و تمايل به مسلماني دارد. هر كار ميكردم، به كليسا نميآمد و در مراسم ما شركت نميكرد و به عقايد ما بياعتنا بود. ما در كار اين دختر، عاجز و درمانده شده بوديم. دو، سه روز پيش كه تو اذان گفتي و اين دختر صدايت را شنيد، گفت: اين صداي كريه از كجاست؟! گفتم: اذان مسلمانهاست. از آن لحظه بود كه ما راحت شديم و بكلي محبت اسلام از دل اين دختر رفت و در حال حاضر مثل زمان عادي گذشته، به زندگي خود مشغول است و در كليسا حاضر ميشود و مراسم را انجام ميدهد! بنابراين، تو بودي كه دختر ما را به ما برگرداندي!
بارها به خود و دوستانم گفتهام كه مبادا ما آن مؤذن بدصدا باشيم كه عشق به اسلام را در دلها فرو بنشانيم و استفهام عظيمي را كه در دنيا براي شناخت اسلام به وجود آمده است، با پاسخ منكر و زشتي پاسخ دهيم.
ما مبارزهي خود را براي اسلام و خدا شروع كرديم و قصد قدرتطلبي و قبضه كردن حكومت را هم نداشتيم. چندين بار از امام عزيزمان (اعليالله كلمته) پرسيده بودم كه شما از چه زماني به فكر ايجاد حكومت اسلامي افتاديد، و آيا قبل از آن چنين تصميمي داشتيد؟ (اين پرسش به خاطر آن بود كه در سال 1347، درسهاي "ولايت فقيه" ايشان در نجف شروع شده بود و 48 نوار از آن درسها نيز به ايران آمده بود). ايشان گفتند: درست يادم نيست كه از چه تاريخي مسألهي حكومت برايمان مطرح شد; اما از اول به فكر بوديم ببينيم چه چيزي تكليف ماست، به همان عمل كنيم; و آنچه كه پيش آمد، به خواست خداوند متعال بود.
امام عزيز(ره)، با ايمان و جهاد و اخلاص و عمل صالح خود، سنگ بناي حكومت اسلامي را در ايران گذاشت وخداي متعال هم نصرت خود را بر او نازل كرد. پروردگار عالم اصدقالقائلين است كه فرمود: "والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا"، "منكان لله كان الله له"، "و لينصرن الله من ينصره". اين آيات و روايات، بيان حقيقت و واقعيت است.
در كشور ما، جهاد و مبارزه و تلاش و اخلاص در ميان مردم نمود پيدا كرد و خداي متعال هم بركت داد و پيروزي به دست آمد و اسلام حاكميت يافت و قرآن عزيز شد و مسلمانها در دنيا اعتزاز معنوي پيدا كردند و رويآوري به اسلام را افتخار خود دانستند و از مسلمان بودن خويش خجالت نكشيدند.
اسلام در ايران ريشه دواند و مردم ده سال با مشكلات مبارزه كردند. اينها همه از نعمات و بركات الهي است. بايستي شكرگزار و قدرشناس اين نعمات باشيم و همچنان به تكليف حساس و دقيق و ظريف خود عمل كنيم.
اگر ما نتوانيم قضاي اسلامي به معناي واقعي را در جامعه پياده كنيم و عدل اسلامي را در دستگاه قضاوت و حكومتمان نشان دهيم و نتوانيم زمينههاي تداول ثروت بين اغنيا را كه اسلام آن را منع كرده است، با نظام اقتصادي درست در جامعهي اسلامي از بين ببريم و نتوانيم اخلاق و ارزشهاي اسلامي را در جامعه مجسم و محقق كنيم، در نتيجه نظامي با پرچم و اسم اسلام، اما با حقيقت و معناي غيراسلامي ـ و احيانا جاهلي ـ خواهيم داشت; كه هر چيز غيراسلامي باشد، جاهلي است; "فماذا بعد الحق الا الضلال". اگر خداي نكرده چنين شد، ما همان مؤذن بدصدايي خواهيم بود كه صدا و آهنگ ناخوش ما، به جاي آنكه به اسلام عزت و آبرو ببخشد، آن را دچار سرشكستگي خواهد كرد.
دراين ميان، جامعهي روحانيت و حوزههاي علميه نقش اول را دارند و مسؤولند كه اسلام را درست تبيين كنند و هرجا كه احتياج به متصديان لايق و مؤمن و عارف و آشنا به رموز اسلامي است، آنجا را پر كنند و مردم را ارشاد و حكومت را نصيحت نمايند و با قدرت معنوي خود، مسير مشكلات را هموار سازند.
حوزههاي علميه بايد بر سه مبنا تحرك خودشان را افزايش دهند و سازماندهي و نوآوري كنند:
مبناي اول، فقه سنتي و جواهري است، كه تعبير امام بزرگوارمان بود. صاحب جواهر، مظهر يك فقيه مقيد به مقررات فقاهت و قواعد اصولي و فقهي است. او يك ملاي اصولي مقيد و دقيق و منظم بود كه از موازين رايج فقهي بين اصوليين، هيچ تخطي نكرد و در بررسي هر مسأله، شهرت و اجماع و ظواهر ادله و اصول و هرچه را كه جزو ابزارهاي معمولي كار فقاهت شمرده ميشود، در اختيار گرفت و آنها را با همان دقت يك فقيه اصولي به كار ميبست. بنابراين، فقه جواهري، يعني همان فقه سنتي رايج با متد فقاهت. اين روش و متد، همان كيفيت رسيدگي يك مسأله در فقه است.
روش رايج فقها، بدين ترتيب است: اولا، استفاده از ظواهر و علاج مشكلات ظواهر و امارات; و هنگامي كه فقيه دستش از امارات كوتاه شد، مراجعه به اصول، و پيدا كردن اصلي كه اينجا مجراي آن است; و اگر معارضهيي ميان اصول وجود داشته باشد، علاج كردن آن معارضه و ديگر مشكلات باب اجراي اصول ... و بالاخره از آب در آوردن مسألهي فقهي.
اين، فقه جواهري است. ما دو فقه، يكي سنتي و ديگري پويا نداريم. فقه پويا، همان فقه سنتي ماست. پوياست، يعني علاجكنندهي مشكلات انسان و پاسخگوي حوادث واقعه است; و سنتي است، يعني داراي شيوه و متدي است كه بر طبق آن "اجتهاد" انجام ميگيرد، و اين شيوه قرنها معمول بوده و كارايي خود را نشان داده است.
بايد فقاهت تقويت شود و درسها و حوزههاي فقاهت مورد اهتمام قرار گيرند. اصولا بيمايه فطير است و بدون درس خواندن و زحمت كشيدن و ملا شدن، نميتوان مفيد واقع شد.
مبناي دوم، تزكيهي اخلاقي است، كه اگر در افراد حوزوي نباشد، همان مسألهي دزدي است كه با چراغ ميآيد و كار را مشكلتر ميكند. اين قسمت، مستغني از بيان است.
مبناي سوم، آگاهيهاي سياسي است. اگرشما اعلم علما هم باشيد، ولي زمانتان را نشناسيد، محال است بتوانيد براي جامعهي اسلامي امروز مفيد واقع شويد. اگر ندانيم كه استكبار چه كار ميخواهد بكند و دشمنان ما چه كساني هستند و از كجا نفوذ ميكنند، و اگر متوجه نباشيم كه در جامعهي ما چه ميگذرد و چه مشكلاتي وجود دارد و علاجش چيست، و اگر اطلاع نداشته باشيم كه در جبههبنديهاي امروز جهان چه جايگاهي داريم، نميتوانيم نقش واقعي خود را ايفا كنيم.
هميشه كتك و توسري را كساني ميخورند كه بين دو جناح بازيگر قرار گيرند و ندانند چه اتفاقي ميخواهد بيفتد و چه عواملي صحنهي بازي را به نفع خود تغيير ميدهند. بصيرت و علم به زمان و استفاده از موقعيتها براي هر عاملي ـ چه اعلمالعلماء باشد، و چه كسي كه در يك محله احكام دين را به چند نفر تعليم ميدهد ـ ضروري است; منتها هرچه مقام بالاتر باشد، آگاهيهاي بيشتر و وسيعتري مورد لزوم است.
ما در طول تاريخ تشيع، به خاطر عدم آگاهي علما از حقايق جريانات دنيا، خيلي ضربه خورديم; بخصوص در دويست سال اخير كه دنيا شكل جديدي پيدا كرد و استعمار پديد آمد و سياستها عوض شد و دولتهاي اروپايي وارد ميدان سياست جهاني شدند و به كشورهاي اسلامي تعرض كردند.
هرگاه ما عالم دين و تقي و باهوش و زرنگ و دقيقي مثل ميرزاي شيرازي و شيخ انصاري داشتيم، از شر دشمن محفوظ ميمانديم و برنده بوديم; ولي آنجا كه قدري غفلت و ناآگاهي در كار بوده است، ضرر ميكرديم، كه آن ضرر، به يك نفر و يك حوزه و يك مجموعه و يك شهر و يك سال و چند سال محدود نميشد; بلكه در برخي موارد اثرش تا پنجاه سال تمام، جامعهي اسلامي را تحت فشار قرار ميداد.
ديگر نبايد تسليم ناآگاهيها شويم. بايد آگاهي و بصيرت را در خودمان تقويت كنيم. بايد برآن سه مبنا، حوزهها را بازسازي كنيم و توسعه دهيم. حقا و انصافا حوزهي مشهد از استعداد بالايي برخوردار است و از نظر علمي و عملي و اخلاقي و سياسي، اساتيد خوب و علماي بزرگ وشخصيتهاي برجستهيي دارد و طلاب باسابقهي خوب و مستعدي در آنجا مشغول تحصيل هستند. انشاءالله حوزهي مشهد بتواند در اين زمينه نقشي داشته باشد و اقدام مهمي بكند.
امروز دشمنها منتظرند تا به ما ضربه زنند; ما بايد حواسمان جمع باشد. خوشبختانه امروز طوري است كه توطئههاي استكبار جهاني از نظر ملتها افشا شده است و اين جملهي منسوب به امام سجاد(ع): "الحمدلله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء"، واقعا در مواردي صدق ميكند. همين توطئهي اخير حكام سعودي براي متهم كردن ملت بزرگ ايران و مسؤولان آن، از همان قبيل توطئههايي است كه تاكنون افشا شده است. همه ميدانند و ميفهمند كه اين بغضها و حقدها از كجا سرچشمه ميگيرد.
مجددا به همهي آقايان خيرمقدم و تسليت ميگويم و از اينكه راهي طولاني را طي فرموديد و تشريف آورديد، تشكر ميكنم. اميدوارم كه لطف و فضل الهي شامل حال شما باشد و روزبهروز انشاءالله وضعي بهتر از گذشته داشته باشيد و قلب مقدس حضرت وليعصر (ارواحنا فداه و عجلالله تعالي فرجه) از ما راضي باشد و دعايش شامل حالمان گردد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته