بسماللّهالرّحمنالرّحيم
خوشامد عرض ميكنم به همهى برادران و خواهران، جوانان عزيز قم، روحانيون، طلاب محترم، علماى بزرگوار، كه به اين مناسبت بسيار مهم، بار ديگر فضاى حسينيهى ما را سرشار كرديد از شور و عاطفه و احساس و تعقل. ياد آن خاطرهى فراموشنشدنى را، نوزدهم دى ماهِ ماندگار در تاريخ را، بار ديگر زنده كرديد. و تشكر ميكنيم از برنامهاى كه اجرا شد؛ سرود خوشمضمونى كه برادران و خواهران تكرار كرديد و خوانديد.
مسئلهى نوزدهم دى و به ياد نگهداشتن اين خاطره، يك مسئلهى صرفاً تكرارى يا برخاستهى از عادت نيست؛ يك مسئلهى اساسى و اصولى است. همهى مناسبتهاى بزرگ تاريخى ما همين طور است. اولاً نسل جوان و جديد كه مسئوليت جوانانِ آن روز را امروز بر دوش گرفتهاند، ريشهى تاريخى و سابقهى تاريخى حركت خودشان را با اين يادآورىها ميشناسند، آن را احساس ميكنند؛ ثانياً قدر مجاهدتهائى كه براى رسيدن ملت ايران به امروز تحمل شده است، سختىهائى كه تحمل شده، خطرهائى كه مردم با آن سينه به سينه مواجه شدهاند، دانسته ميشود؛ اينها بيان ميشود، روشن ميشود كه آنچه امروز ملت ايران در اختيار دارند، يك نعمتِ آسان به دست آمده نيست؛ يك حادثهى تصادفى نيست. «رو خطر كن ز كام شير - بايد گفت ز كام گرگ - بجوى». ملت ايران خطر كردند، زحمت كشيدند، جان دادند، در مقابل پليس شقىِ جبارِ رژيم طاغوت ايستادگى كردند، كشته دادند، شهيد دادند، مجروح دادند، تا توانستند اين كاروان عظيمِ مصممِ بااراده را به راه بيندازند و به اينجا برسانند. اين هم نكتهى دوم.
نكتهى سوم، درسى است كه ما امروز ميگيريم. جوانهاى عزيز ما آن روز را نديدند؛ نميدانند آن روز چه خبر بود. آنهائى كه درك كردند، ميدانند؛ آن روز ايستادگى در مقابل قدرت ظاهرىِ پر كبكبه و دبدبهى رژيم طاغوت، كار آسانى به نظر نمىآمد. اگر به خيلى از اين مصلحتانديشانِ اسير ظواهر گفته ميشد كه ملت ايران - به نمونهى مردم قم - ميخواهند در مقابل نظام طاغوت پهلوى بايستند و آن را از بين ببرند، پوزخند ميزدند؛ ميگفتند مگر ميشود؟ اما شد. آن چيزى كه به نظر محال مىآمد، هم ممكن شد، هم محقق شد، هم ماندگار شد. اين، درس است.
امروز هم ملت ايران آرمانهائى دارد، داعيههائى دارد، حرفهاى بزرگى دارد؛ هم براى كشور خودش، هم براى دنياى اسلام، هم براى عالم بشريت. در مقابل ملت ايران هم گرگهاى گرسنه، سبعهاى افسارگسيخته، اين كمپانىهاى زر و زور، اين مجموعههاى دنياطلبِ دنياپرست صف كشيدهاند؛ اسلحه ميسازند، اسلحه صادر ميكنند، جنگ مىافروزند، سازمان ملل را با ميل و ارادهى خودشان ميچرخانند؛ هر جا ميخواهند، افراد نظامى ميبرند؛ جنايت ميكنند، از ظلم حمايت ميكنند، از صهيونيستهاى غاصب حمايت ميكنند؛ ظلم ميكنند در جامعهى بشرى، با قدرت ظاهرى، با كبكبه و دبدبهى ظاهرى؛ از قبيل همانى كه نمونهاش را در دوران طاغوت در ايران ميديديم. امروز هم يك عدهاى ميگويند: آقا مگر ميشود در مقابل اين صفِ بههمپيوستهى دشمنان مسلح به پول و زور و رسانه و اقتصاد و سياست و همه چيز ايستاد؟ مگر ميشود پيش برد؟ امروز هم همان حرف است. اين يك تجربه است.
بله، اين حرف ما نيست؛ اين حرف قرآن است: اگر براى خدا پا در ميدان گذاشتيد و ايستادگى كرديد، پيروزى قطعى است؛ «و لو قاتلكم الّذين كفروا لولّوا الأدبار ثمّ لا يجدون وليّا و لا نصيرا. سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة اللّه تبديلا».(1) اين فقط مربوط به ماجراى جنگ صدر اسلام نيست كه «و لو قاتلكم الّذين كفروا لولّوا الأدبار»؛ سنّت اللّه است.
بله، آن وقتى كه ما حرف حساب خودمان را بلد نباشيم، ندانيم، يا بلد نباشيم بگوئيم و طرح كنيم، يا پاى آن حرف نايستيم، يا وسط راه با وسوسههاى شيطانى يا وسوسههاى نفس يا تنبلىها پا سست كنيم، مجاهدت به جائى نخواهد رسيد؛ معلوم است. بحث بر سر آنجائى است كه: «لينصرنّ اللّه من ينصره».(2) ديگر از اين تأكيد، بالاتر نميشود. اگر نصرت خدا بكنيم - نصرت خدا با فكر كردن، اندوختن انديشههاى ناب، مطرح كردن درست آن در عالم، پاى آن ايستادن، تدبير براى پيشبرد آن به كار بردن، در مقابل خطرات آن سينه سپر كردن - «لينصرنّ اللّه»؛ خداى متعال حتماً و قطعاً نصرت خواهد كرد. معناى «لينصرنّ» اين است؛ يعنى خدا حتماً و قطعاً نصرت ميكند. «و من اصدق من اللّه قيلا»؛(3) از خدا راستگوتر كيست؟
ملت ايران اينها را در عمل تجربه هم كرده است. اگر شما ملت عزيز ما، شما جوانهاى خوشروحيه و پرتوان و عازم، در اين راهى كه داريد ميرويد، ايستادگى كنيد، شك نكنيد كه در زمان خود، در زمان متناسب، تمام آمال و آرزوها و داعيهها و شعارهاى ملت ايران نه فقط نسبت به خود اين كشور، بلكه نسبت به دنياى اسلام و امت اسلامى و جامعهى بشرى تحقق پيدا خواهد كرد. هر كارى دورهاى دارد، زمانى دارد؛ در زمان متناسب خود، اين آرزوها تحقق پيدا خواهد كرد. ملت ايران به آن نقطهاى كه مورد نظر اوست، به دنبال آن حركت كرده است، اهتمام ورزيده است، خواهد رسيد؛ راهش مقاومت كردن است.
آن وقت چه اتفاقى مىافتد؟ مسير تاريخ دنيا تغيير پيدا خواهد كرد؛ مسير تاريخ عوض خواهد شد. امروز مسير تاريخ، مسير ظلم است؛ مسير سلطهگرى و سلطهپذيرى است؛ يك عده در دنيا سلطهگرند، يك عده در دنيا سلطهپذيرند. اگر حرف شما ملت ايران پيش رفت، اگر شما توانستيد پيروز شويد، به آن نقطهى موعود برسيد، آن وقت مسير تاريخ عوض خواهد شد؛ زمينهى ظهور ولىّامر و ولىّعصر (ارواحنا له الفداء) آماده خواهد شد؛ دنيا وارد يك مرحلهى جديدى خواهد شد. اين بسته به عزم امروز من و شماست، اين بسته به معرفت امروز من و شماست.
خداى متعال براى اينكه دلها را به تحقق وعدههاى آينده قرص كند، برخى از اين وعدهها را در كوتاهمدت اجرا ميكند. خداى متعال به مادر حضرت موسى وحى كرد: «فألقيه فى اليمّ». بعد فرمود: «انّا رادّوه اليك و جاعلوه من المرسلين».(4) دو تا وعده داد: بچه را در دريا بينداز - نگران نباش - هم به تو برميگردانيم، هم او را به مقام نبوت و ارسال ميرسانيم. آن نبوت هم همان نبوتى بود كه سالهاى متمادى - شايد چند قرن - بنىاسرائيل در انتظارش بودند. بعد كه حضرت موسى در قصر فرعونى به آغوش مادر برگشت، خداى متعال ميفرمايد: «فرددناه الى امّه كى تقرّ عينها و لا تحزن و لتعلم انّ وعد اللّه حقّ»؛(5) اين وعدهى اوّلى را برايش تحقق داديم، برگردانديم تا بداند وعدهى خدا درست است؛ آن وعدهى دوم هم محقق خواهد شد.
خداى متعال با ملت ايران اينجورى رفتار كرده است؛ وعدههاى بسيارى را محقق كرده است، كارهاى بزرگى انجام گرفته است. جوانهاى عزيز! بدانيد آن روز هيچ كس باور نميكرد بشود نظام طاغوتىِ سلطنتى را تكان داد، چه برسد به اين كه انسان بخواهد آن را از بين ببرد. امروز شما مىبينيد كه نظام طاغوتى منفورترين نظامها در دنياى اسلام است؛ از ايران كه بكلى ازاله شد و - به قول معروف - به زبالهدانى تاريخ انداخته شد. آن روز اگر ميگفتند كه ممكن است ايران از زير چنبرهى سلطهى آمريكا خارج شود، آنهائى كه مسائل كشور را ميدانستند، به طور قطع و يقين ميگفتند چنين چيزى ممكن نيست. همهى امور كشور، همهى سياستهاى كلان كشور در اختيار آمريكائىها بود؛ گاهى حتّى در جزئيات دخالت ميكردند: چه كسى وزير فلان وزارتخانه باشد، چه كسى نباشد؛ قيمت نفت اين مقدار بالا برود يا نرود. با اين تسلطى كه آمريكائىها و در حاشيهى آمريكائىها بقيهى ارذال و اوباش جهانى بر كشور ما، بر ملت ما، بر منابع ما، بر آبروى ما داشتند، چه كسى باور ميكرد كه اين از بين برود؟ امروز شما مىبينيد در دنيا اگر يك ملت را بخواهند نام بياورند كه مستقل از سياستهاى استكبارى آمريكا و امثال آمريكاست، اسم ايران را مىآورند. ملتهاى ديگر به ايران نگاه ميكنند، هيجان پيدا ميكنند از اين ايستادگى، از اين صراحت، از اين شجاعت، از اين استقامتى كه ملت ايران به خرج دادند.
همهى دنياى استكبار و دولتهاى مستكبر دست روى دست هم گذاشتند، بلكه ملت ايران را تحريم كنند؛ با اين تحريم، ملت ايران را خسته كنند و به ستوه بياورند. خودشان هم ميگويند كه ما خواستيم ملت را در مقابل نظام جمهورى اسلامى به ايستاگى وادار كنيم تا مسئولان نظام جمهورى اسلامى محاسباتشان عوض شود! اين را حالا صريح ميگويند. آن اوائل كه ما تحليل ميكرديم، به اين صراحت نميگفتند؛ اما حالا ميگويند. نتيجه اين شده است كه شما ملاحظه ميكنيد ملت ايران روزبهروز گرايشش به مبانى اسلام، به مبانى انقلاب، به ايستاگى، به اين عزتى كه خداى متعال به اين كشور داده، بيشتر ميشود؛ درست نقطهى مقابلِ آنچه كه آنها خواستهاند، تحقق پيدا كرده است.
اينها درسهاى بزرگى است كه خداى متعال به ما داده است؛ و يكى از اين نقاط درس، همين نوزدهم دى است كه شما قمىها افتخارش را داريد. البته قم فقط اين افتخار را ندارد؛ افتخارهاى زيادى در تاريخ قم هست. در اين نود سال، صد سال اخير، چشمههاى جوشانِ گواراى زيادى از قم سرازير شد. قمىها بودند كه مرحوم حاج شيخ (رضوان اللّه عليه) را با آغوش باز پذيرائى كردند، او را آوردند و اين حوزهى عظيم تشكيل شد. اين تربيت الهى و غير منتظَرى كه در اين حوزه انجام گرفت، از بركت همت مردم قم بود؛ حوزهاى كه كسى مثل امام بزرگوار ما از اين حوزه درآمد و اين حادثهى عظيم دنيا - نبايد گفت حادثهى عظيم اين كشور - به وجود آمد. در قضاياى سال 42، در قضاياى سال 41، در قضاياى انقلاب، در قضاياى جنگ تحميلى، قم يك چهرهى برجستهى بزرگى دارد كه اميدواريم هميشه همين جور بماند.
يك نقطهى مهم - براى شما جوانان عزيز قمى عرض ميكنم - در اين حركت اين است كه انسان با هوشيارى و زيركى، حركتهاى دشمن را تفرّس كند، زير نظر بگيرد و هدفهاى دشمن را كشف كند؛ اين خيلى مهم است. اگر شما در يك مبارزهى شخصى، در يك دفاع شخصى كه در مقابل يك حريف قرار ميگيريد، بتوانيد حركت او را پيشبينى كنيد، هيچ ضربهاى نخواهيد خورد. اگر حواستان پرت شد، غافل شديد، تمركز را از دست داديد، به چيز ديگرى سرگرم شديد، نتوانستيد پيشبينى كنيد كه او چه كار ميخواهد بكند، حتماً ضربه ميخوريد. دشمن كه نخوابيده؛ او بيدار است: «و انّ اخا الحرب الأرق و من نام لمينم عنه».(6) شما اگر حواست پرت شد، شما اگر از موقعيت خودت غافل شدى، دليل اين نميشود كه دشمنى هم كه در مقابل توست، حواسش پرت شده باشد؛ او ممكن است حواسش جمع باشد، بزند. پس بايد حواسها جمع باشد. اينكه ما اين همه عرض ميكنيم، توصيه ميكنيم، تأكيد ميكنيم، هم به مسئولين، هم به مردم، كه خودتان را به مسائل فرعى سرگرم نكنيد، براى خاطر اين است. اينكه به مطبوعات، به رسانهها، به روزنامهها، به پايگاههاى اينترنتى كه امروز رواج پيدا كرده است، هى سفارش ميكنيم كه از وارد كردن حرفها و مطالب نادرست - كه ذهن مردم را مشغول ميكند - به فضاى ذهنى مردم پرهيز كنيد، به خاطر اين است.
يك ملت بايد درست حواسش را جمع كند، بداند پا كجا ميگذارد - تقواى جمعى يعنى همين - بداند چه كار ميخواهد بكند، مراقب باشد كه از كجا ضربه متوجه او ميشود. در عمل فردى هم اگر ما تقوا داشته باشيم، اعمال خودمان را مراقبت خواهيم كرد، خودمان را مراقبت خواهيم كرد؛ جائى كه پاى انسان ميلغزد، انسان پا نميگذارد؛ جائى كه خوف سقوط هست، انسان مراقبت ميكند. اين چيزى است كه لازم است.
امروز آنچه بنده تشخيص ميدهم - كه بررسى حركات دشمن نشان ميدهد - اين است: با اينكه ما حدود پنج ماه به انتخابات داريم، ذهن دشمن متوجه انتخابات ماست. انتخاباتى كه در خرداد آينده در پيش داريم، از نظر ما مهم است، از نظر دشمن هم مهم است؛ حواسش به آن انتخابات است. اگر ميتوانستند كارى ميكردند كه اصلاً انتخابات انجام نگيرد، اين كار را ميكردند. خب، اين كار براى آنها ميسور نيست، مقدور نيست؛ مأيوسند از اين كه بتوانند اين كار را انجام دهند. يك بار بعضىها تلاش كردند كه انتخابات مجلس را عقب بيندازند؛ حتّى به ما گفتند اگر ميشود، دو هفته عقب بيندازيد. گفتيم نميشود؛ انتخابات بايد در همان روزِ خودش انجام بگيرد؛ يك روز هم نبايد عقب بيفتد. نتوانستند، دستشان به جائى نرسيد. آنها اين را تجربه كردهاند، ميدانند انتخابات عقبافتادنى نيست؛ لذا دنبال راههاى ديگرند.
يكى از هدفها اين است كه كارى كنند كه انتخابات بدون حضور پرشور و همگانى مردم برگزار شود. اين را از حالا همه بدانند: آن كسانى كه ممكن است از سر دلسوزى، راجع به انتخابات يك توصيههاى عمومى بكنند كه آقا انتخابات اينجورى باشد، آنجورى نباشد، حواسشان باشد به اين مقصود دشمن كمك نكنند؛ مردم را از انتخابات مأيوس نكنند، هى نگويند انتخابات بايد آزاد باشد. خب، معلوم است كه انتخابات بايد آزاد باشد. ما از اول انقلاب تا حالا سى و چند تا انتخابات داشتهايم؛ كدامش آزاد نبوده است؟ در كدام كشور ديگر، انتخابات از آنچه كه در ايران ميگذرد، آزادتر است؟ كجا صلاحيتها ملاحظه نميشود، كه اينجا روى اين مسائل هى تكيه بكنند، هى تكيه بكنند، هى بگويند، هى تكرار كنند و يواش يواش اين ذهنيت را به خيال خودشان در مردم به وجود بياورند كه خب، اين انتخابات فايدهاى ندارد؟ اين يكى از خواستههاى دشمن است. آن كسانى كه در داخل، اين حرفها را ميزنند، ممكن است غفلت كنند. من ميگويم غفلت نكنيد، حواستان باشد، كار شما جدول مورد نظر دشمن را پر نكند؛ مقصود او را تكميل و تتميم نكند. اين يكى از راههاى از شور و هيجان انداختنِ انتخابات است.
يك مسئلهى ديگر اين است كه به مردم گفته شود، تلقين شود كه انتخابات سلامت لازم را ندارد. البته بنده هم تأكيد ميكنم كه انتخابات بايد سالم برگزار شود؛ منتها اين، راه دارد. در جمهورى اسلامى، در قوانين ما، راههاى قانونىِ بسيار خوبى براى حفظ سلامت انتخابات پيشبينى شده است. البته كسانى بخواهند از طرق غير قانونى عمل كنند، خب به ضرر كشور ميكنند؛ كمااينكه در سال 88 از راههاى غير قانونى وارد شدند، كشور را دچار هزينه كردند، براى مردم اسباب زحمت درست كردند، براى خودشان هم اسباب بدبختى و سرشكستگى در زمين و در ملأ اعلى شدند. راههاى قانونىِ خوبى وجود دارد. بله، بنده هم اصرار دارم كه انتخابات بايد با سلامت كامل، با رعايت امانتِ كامل انجام بگيرد. مسئولين دولتى و مسئولين غير دولتى كه در كار انتخابات دستاندركارند و مسئول هستند، همه بايد طبق قانون، با دقت كامل، با رعايت كمال تقوا و پاكدستى عمل كنند تا انتخابات سالمى پيش بيايد؛ و مطمئناً هم چنين خواهد شد.
يكى از راهها هم اين است كه سعى كنند در ايام انتخابات، سر مردم را به يك چيز ديگرى گرم كنند؛ يك حادثهاى پيش بياورند، يك ماجرائى درست كنند؛ يك ماجراى سياسى، يك ماجراى اقتصادى، يك ماجراى امنيتى. البته اين هم جزو نقشههاى دشمن است، اما بنده مطمئنم كه ملت ايران بسيار بصيرتر و باهوشتر از اين است كه با يك چنين ترفندهاى خصمانهى دشمنان يا عوامل دشمنان فريب بخورد؛ نه، انشاءاللّه انتخابات به اذناللّه، به حول و قوهى الهى، به فضل پروردگار، انتخابات خوب و پرشورى خواهد شد.
البته در باب انتخابات، بنده زياد حرف دارم. اگر عمرى بود، در آينده راجع به انتخابات باز صحبت خواهم كرد. توصيهها، حرفها و نكاتى وجود دارد، اما حالا به همين اندازه اكتفاء ميكنم. توجه داشته باشيد؛ انتخابات يك حق است و يك وظيفه است. ما هر كداممان به عنوان يك فرد از افراد اين ملت، هم حق داريم در انتخابات شركت كنيم، هم وظيفه داريم. آن كسانى كه به نظام جمهورى اسلامى معتقدند، قانون اساسى را قبول دارند، هم از اين حق ميخواهند استفاده كنند، هم اين وظيفه را ميخواهند انجام دهند. همه بايد اين وظيفه را انجام دهند. يكى وظيفهاش اين است كه بيايد صلاحيتهاى خودش را در معرض انتخاب مردم قرار دهد. هر كسى كه در خود صلاحيتى احساس ميكند و كار اجرائى بلد است، مىآيد و خود را در معرض انتخاب مردم ميگذارد. ادارهى مملكت و كار اجرائى، كار كوچكى نيست. كارهاى بزرگ و بارهاى سنگينى بر دوش مجريان سطوح بالاست. ممكن است كسانى كه در سطوح ديگرى كار ميكنند، ابعاد اين سنگينى را هم بعضاً تشخيص ندهند كه چقدر اين بار سنگين است. آن كسانى كه وارد ميدان ميشوند، بايد كسانى باشند كه در خود توانائىِ كشيدن اين بار را بيابند؛ صلاحيتهائى را هم كه در قانون اساسى است و شوراى محترم نگهبان بر روى آنها تكيه خواهد كرد، در خودشان ملاحظه كنند و واقعاً وابسته و دلبستهى به نظام و قانون اساسى باشند؛ بخواهند قانون اساسى را اجرا كنند؛ چون رئيس جمهور سوگند ميخورد كه قانون اساسى را اجرا كند؛ قسم دروغ كه نميشود خورد. كسانى كه اين را احساس ميكنند، در آن ميدان مىآيند؛ كسانى هم كه نه، قصد ندارند در اين صحنه حاضر شوند، در صحنهى انتخاب كردن و كمك به پرشور شدن انتخابات شركت خواهند كرد.
من به شما عرض ميكنم؛ با اعتمادى كه ما به وعدهى الهى داريم - و وعدهى الهى حق است و صدق است - بدون ترديد خداى متعال اين ملت را، هم در اين مرحله، هم در همهى مراحل آينده، بر دشمنانش پيروز خواهد كرد. خدا را شكر ميكنيم كه ما را دچار سوءظن به خودش نكرد؛ «الظّانّين باللّه ظنّ السّوء»؛(7) ما را از اينها قرار نداد. ما به وعدهى الهى حسن ظن داريم، به وعدهى الهى اعتماد داريم. از طرفى مىبينيم كه خداى متعال وعدهى نصرت داده است، از طرفى هم انسان اين مردم را مشاهده ميكند؛ حضورشان، علاقهشان، همتشان، اخلاص اين جوانها، پاكى اين جوانها، پدر و مادرهاى مؤمن و علاقهمند در سطح كشور، در همهى قشرها، با همهى شكلها و ظواهر. انسان مشاهده ميكند كه اين ملت، ملتى است كه بحمداللّه در صحنه است.
از خداوند متعال درخواست ميكنيم به شما مردم عزيز قم، به حوزهى علميهى معظّم قم، رحمت و لطف و توفيق و عافيت خودش را نصيب بفرمايد. روح مطهر امام بزرگوار ما را كه اين راه را به روى ما گشود، با اوليائش محشور كند. ارواح طيبهى شهيدان عزيز ما را كه در اين راه فداكارى كردند، و همچنين همهى مجاهدان راه حق را مشمول رحمت و بركت و فيض خود قرار دهد و ما را در اين راه ثابتقدم بدارد.
والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
1) فتح: 22 و 23
2) حج: 40
3) نساء: 122
4) قصص: 7
5) قصص: 13
6) نهج البلاغه، نامهى 62
7) فتح: 6
خوشامد عرض ميكنم به همهى برادران و خواهران، جوانان عزيز قم، روحانيون، طلاب محترم، علماى بزرگوار، كه به اين مناسبت بسيار مهم، بار ديگر فضاى حسينيهى ما را سرشار كرديد از شور و عاطفه و احساس و تعقل. ياد آن خاطرهى فراموشنشدنى را، نوزدهم دى ماهِ ماندگار در تاريخ را، بار ديگر زنده كرديد. و تشكر ميكنيم از برنامهاى كه اجرا شد؛ سرود خوشمضمونى كه برادران و خواهران تكرار كرديد و خوانديد.
مسئلهى نوزدهم دى و به ياد نگهداشتن اين خاطره، يك مسئلهى صرفاً تكرارى يا برخاستهى از عادت نيست؛ يك مسئلهى اساسى و اصولى است. همهى مناسبتهاى بزرگ تاريخى ما همين طور است. اولاً نسل جوان و جديد كه مسئوليت جوانانِ آن روز را امروز بر دوش گرفتهاند، ريشهى تاريخى و سابقهى تاريخى حركت خودشان را با اين يادآورىها ميشناسند، آن را احساس ميكنند؛ ثانياً قدر مجاهدتهائى كه براى رسيدن ملت ايران به امروز تحمل شده است، سختىهائى كه تحمل شده، خطرهائى كه مردم با آن سينه به سينه مواجه شدهاند، دانسته ميشود؛ اينها بيان ميشود، روشن ميشود كه آنچه امروز ملت ايران در اختيار دارند، يك نعمتِ آسان به دست آمده نيست؛ يك حادثهى تصادفى نيست. «رو خطر كن ز كام شير - بايد گفت ز كام گرگ - بجوى». ملت ايران خطر كردند، زحمت كشيدند، جان دادند، در مقابل پليس شقىِ جبارِ رژيم طاغوت ايستادگى كردند، كشته دادند، شهيد دادند، مجروح دادند، تا توانستند اين كاروان عظيمِ مصممِ بااراده را به راه بيندازند و به اينجا برسانند. اين هم نكتهى دوم.
نكتهى سوم، درسى است كه ما امروز ميگيريم. جوانهاى عزيز ما آن روز را نديدند؛ نميدانند آن روز چه خبر بود. آنهائى كه درك كردند، ميدانند؛ آن روز ايستادگى در مقابل قدرت ظاهرىِ پر كبكبه و دبدبهى رژيم طاغوت، كار آسانى به نظر نمىآمد. اگر به خيلى از اين مصلحتانديشانِ اسير ظواهر گفته ميشد كه ملت ايران - به نمونهى مردم قم - ميخواهند در مقابل نظام طاغوت پهلوى بايستند و آن را از بين ببرند، پوزخند ميزدند؛ ميگفتند مگر ميشود؟ اما شد. آن چيزى كه به نظر محال مىآمد، هم ممكن شد، هم محقق شد، هم ماندگار شد. اين، درس است.
امروز هم ملت ايران آرمانهائى دارد، داعيههائى دارد، حرفهاى بزرگى دارد؛ هم براى كشور خودش، هم براى دنياى اسلام، هم براى عالم بشريت. در مقابل ملت ايران هم گرگهاى گرسنه، سبعهاى افسارگسيخته، اين كمپانىهاى زر و زور، اين مجموعههاى دنياطلبِ دنياپرست صف كشيدهاند؛ اسلحه ميسازند، اسلحه صادر ميكنند، جنگ مىافروزند، سازمان ملل را با ميل و ارادهى خودشان ميچرخانند؛ هر جا ميخواهند، افراد نظامى ميبرند؛ جنايت ميكنند، از ظلم حمايت ميكنند، از صهيونيستهاى غاصب حمايت ميكنند؛ ظلم ميكنند در جامعهى بشرى، با قدرت ظاهرى، با كبكبه و دبدبهى ظاهرى؛ از قبيل همانى كه نمونهاش را در دوران طاغوت در ايران ميديديم. امروز هم يك عدهاى ميگويند: آقا مگر ميشود در مقابل اين صفِ بههمپيوستهى دشمنان مسلح به پول و زور و رسانه و اقتصاد و سياست و همه چيز ايستاد؟ مگر ميشود پيش برد؟ امروز هم همان حرف است. اين يك تجربه است.
بله، اين حرف ما نيست؛ اين حرف قرآن است: اگر براى خدا پا در ميدان گذاشتيد و ايستادگى كرديد، پيروزى قطعى است؛ «و لو قاتلكم الّذين كفروا لولّوا الأدبار ثمّ لا يجدون وليّا و لا نصيرا. سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة اللّه تبديلا».(1) اين فقط مربوط به ماجراى جنگ صدر اسلام نيست كه «و لو قاتلكم الّذين كفروا لولّوا الأدبار»؛ سنّت اللّه است.
بله، آن وقتى كه ما حرف حساب خودمان را بلد نباشيم، ندانيم، يا بلد نباشيم بگوئيم و طرح كنيم، يا پاى آن حرف نايستيم، يا وسط راه با وسوسههاى شيطانى يا وسوسههاى نفس يا تنبلىها پا سست كنيم، مجاهدت به جائى نخواهد رسيد؛ معلوم است. بحث بر سر آنجائى است كه: «لينصرنّ اللّه من ينصره».(2) ديگر از اين تأكيد، بالاتر نميشود. اگر نصرت خدا بكنيم - نصرت خدا با فكر كردن، اندوختن انديشههاى ناب، مطرح كردن درست آن در عالم، پاى آن ايستادن، تدبير براى پيشبرد آن به كار بردن، در مقابل خطرات آن سينه سپر كردن - «لينصرنّ اللّه»؛ خداى متعال حتماً و قطعاً نصرت خواهد كرد. معناى «لينصرنّ» اين است؛ يعنى خدا حتماً و قطعاً نصرت ميكند. «و من اصدق من اللّه قيلا»؛(3) از خدا راستگوتر كيست؟
ملت ايران اينها را در عمل تجربه هم كرده است. اگر شما ملت عزيز ما، شما جوانهاى خوشروحيه و پرتوان و عازم، در اين راهى كه داريد ميرويد، ايستادگى كنيد، شك نكنيد كه در زمان خود، در زمان متناسب، تمام آمال و آرزوها و داعيهها و شعارهاى ملت ايران نه فقط نسبت به خود اين كشور، بلكه نسبت به دنياى اسلام و امت اسلامى و جامعهى بشرى تحقق پيدا خواهد كرد. هر كارى دورهاى دارد، زمانى دارد؛ در زمان متناسب خود، اين آرزوها تحقق پيدا خواهد كرد. ملت ايران به آن نقطهاى كه مورد نظر اوست، به دنبال آن حركت كرده است، اهتمام ورزيده است، خواهد رسيد؛ راهش مقاومت كردن است.
آن وقت چه اتفاقى مىافتد؟ مسير تاريخ دنيا تغيير پيدا خواهد كرد؛ مسير تاريخ عوض خواهد شد. امروز مسير تاريخ، مسير ظلم است؛ مسير سلطهگرى و سلطهپذيرى است؛ يك عده در دنيا سلطهگرند، يك عده در دنيا سلطهپذيرند. اگر حرف شما ملت ايران پيش رفت، اگر شما توانستيد پيروز شويد، به آن نقطهى موعود برسيد، آن وقت مسير تاريخ عوض خواهد شد؛ زمينهى ظهور ولىّامر و ولىّعصر (ارواحنا له الفداء) آماده خواهد شد؛ دنيا وارد يك مرحلهى جديدى خواهد شد. اين بسته به عزم امروز من و شماست، اين بسته به معرفت امروز من و شماست.
خداى متعال براى اينكه دلها را به تحقق وعدههاى آينده قرص كند، برخى از اين وعدهها را در كوتاهمدت اجرا ميكند. خداى متعال به مادر حضرت موسى وحى كرد: «فألقيه فى اليمّ». بعد فرمود: «انّا رادّوه اليك و جاعلوه من المرسلين».(4) دو تا وعده داد: بچه را در دريا بينداز - نگران نباش - هم به تو برميگردانيم، هم او را به مقام نبوت و ارسال ميرسانيم. آن نبوت هم همان نبوتى بود كه سالهاى متمادى - شايد چند قرن - بنىاسرائيل در انتظارش بودند. بعد كه حضرت موسى در قصر فرعونى به آغوش مادر برگشت، خداى متعال ميفرمايد: «فرددناه الى امّه كى تقرّ عينها و لا تحزن و لتعلم انّ وعد اللّه حقّ»؛(5) اين وعدهى اوّلى را برايش تحقق داديم، برگردانديم تا بداند وعدهى خدا درست است؛ آن وعدهى دوم هم محقق خواهد شد.
خداى متعال با ملت ايران اينجورى رفتار كرده است؛ وعدههاى بسيارى را محقق كرده است، كارهاى بزرگى انجام گرفته است. جوانهاى عزيز! بدانيد آن روز هيچ كس باور نميكرد بشود نظام طاغوتىِ سلطنتى را تكان داد، چه برسد به اين كه انسان بخواهد آن را از بين ببرد. امروز شما مىبينيد كه نظام طاغوتى منفورترين نظامها در دنياى اسلام است؛ از ايران كه بكلى ازاله شد و - به قول معروف - به زبالهدانى تاريخ انداخته شد. آن روز اگر ميگفتند كه ممكن است ايران از زير چنبرهى سلطهى آمريكا خارج شود، آنهائى كه مسائل كشور را ميدانستند، به طور قطع و يقين ميگفتند چنين چيزى ممكن نيست. همهى امور كشور، همهى سياستهاى كلان كشور در اختيار آمريكائىها بود؛ گاهى حتّى در جزئيات دخالت ميكردند: چه كسى وزير فلان وزارتخانه باشد، چه كسى نباشد؛ قيمت نفت اين مقدار بالا برود يا نرود. با اين تسلطى كه آمريكائىها و در حاشيهى آمريكائىها بقيهى ارذال و اوباش جهانى بر كشور ما، بر ملت ما، بر منابع ما، بر آبروى ما داشتند، چه كسى باور ميكرد كه اين از بين برود؟ امروز شما مىبينيد در دنيا اگر يك ملت را بخواهند نام بياورند كه مستقل از سياستهاى استكبارى آمريكا و امثال آمريكاست، اسم ايران را مىآورند. ملتهاى ديگر به ايران نگاه ميكنند، هيجان پيدا ميكنند از اين ايستادگى، از اين صراحت، از اين شجاعت، از اين استقامتى كه ملت ايران به خرج دادند.
همهى دنياى استكبار و دولتهاى مستكبر دست روى دست هم گذاشتند، بلكه ملت ايران را تحريم كنند؛ با اين تحريم، ملت ايران را خسته كنند و به ستوه بياورند. خودشان هم ميگويند كه ما خواستيم ملت را در مقابل نظام جمهورى اسلامى به ايستاگى وادار كنيم تا مسئولان نظام جمهورى اسلامى محاسباتشان عوض شود! اين را حالا صريح ميگويند. آن اوائل كه ما تحليل ميكرديم، به اين صراحت نميگفتند؛ اما حالا ميگويند. نتيجه اين شده است كه شما ملاحظه ميكنيد ملت ايران روزبهروز گرايشش به مبانى اسلام، به مبانى انقلاب، به ايستاگى، به اين عزتى كه خداى متعال به اين كشور داده، بيشتر ميشود؛ درست نقطهى مقابلِ آنچه كه آنها خواستهاند، تحقق پيدا كرده است.
اينها درسهاى بزرگى است كه خداى متعال به ما داده است؛ و يكى از اين نقاط درس، همين نوزدهم دى است كه شما قمىها افتخارش را داريد. البته قم فقط اين افتخار را ندارد؛ افتخارهاى زيادى در تاريخ قم هست. در اين نود سال، صد سال اخير، چشمههاى جوشانِ گواراى زيادى از قم سرازير شد. قمىها بودند كه مرحوم حاج شيخ (رضوان اللّه عليه) را با آغوش باز پذيرائى كردند، او را آوردند و اين حوزهى عظيم تشكيل شد. اين تربيت الهى و غير منتظَرى كه در اين حوزه انجام گرفت، از بركت همت مردم قم بود؛ حوزهاى كه كسى مثل امام بزرگوار ما از اين حوزه درآمد و اين حادثهى عظيم دنيا - نبايد گفت حادثهى عظيم اين كشور - به وجود آمد. در قضاياى سال 42، در قضاياى سال 41، در قضاياى انقلاب، در قضاياى جنگ تحميلى، قم يك چهرهى برجستهى بزرگى دارد كه اميدواريم هميشه همين جور بماند.
يك نقطهى مهم - براى شما جوانان عزيز قمى عرض ميكنم - در اين حركت اين است كه انسان با هوشيارى و زيركى، حركتهاى دشمن را تفرّس كند، زير نظر بگيرد و هدفهاى دشمن را كشف كند؛ اين خيلى مهم است. اگر شما در يك مبارزهى شخصى، در يك دفاع شخصى كه در مقابل يك حريف قرار ميگيريد، بتوانيد حركت او را پيشبينى كنيد، هيچ ضربهاى نخواهيد خورد. اگر حواستان پرت شد، غافل شديد، تمركز را از دست داديد، به چيز ديگرى سرگرم شديد، نتوانستيد پيشبينى كنيد كه او چه كار ميخواهد بكند، حتماً ضربه ميخوريد. دشمن كه نخوابيده؛ او بيدار است: «و انّ اخا الحرب الأرق و من نام لمينم عنه».(6) شما اگر حواست پرت شد، شما اگر از موقعيت خودت غافل شدى، دليل اين نميشود كه دشمنى هم كه در مقابل توست، حواسش پرت شده باشد؛ او ممكن است حواسش جمع باشد، بزند. پس بايد حواسها جمع باشد. اينكه ما اين همه عرض ميكنيم، توصيه ميكنيم، تأكيد ميكنيم، هم به مسئولين، هم به مردم، كه خودتان را به مسائل فرعى سرگرم نكنيد، براى خاطر اين است. اينكه به مطبوعات، به رسانهها، به روزنامهها، به پايگاههاى اينترنتى كه امروز رواج پيدا كرده است، هى سفارش ميكنيم كه از وارد كردن حرفها و مطالب نادرست - كه ذهن مردم را مشغول ميكند - به فضاى ذهنى مردم پرهيز كنيد، به خاطر اين است.
يك ملت بايد درست حواسش را جمع كند، بداند پا كجا ميگذارد - تقواى جمعى يعنى همين - بداند چه كار ميخواهد بكند، مراقب باشد كه از كجا ضربه متوجه او ميشود. در عمل فردى هم اگر ما تقوا داشته باشيم، اعمال خودمان را مراقبت خواهيم كرد، خودمان را مراقبت خواهيم كرد؛ جائى كه پاى انسان ميلغزد، انسان پا نميگذارد؛ جائى كه خوف سقوط هست، انسان مراقبت ميكند. اين چيزى است كه لازم است.
امروز آنچه بنده تشخيص ميدهم - كه بررسى حركات دشمن نشان ميدهد - اين است: با اينكه ما حدود پنج ماه به انتخابات داريم، ذهن دشمن متوجه انتخابات ماست. انتخاباتى كه در خرداد آينده در پيش داريم، از نظر ما مهم است، از نظر دشمن هم مهم است؛ حواسش به آن انتخابات است. اگر ميتوانستند كارى ميكردند كه اصلاً انتخابات انجام نگيرد، اين كار را ميكردند. خب، اين كار براى آنها ميسور نيست، مقدور نيست؛ مأيوسند از اين كه بتوانند اين كار را انجام دهند. يك بار بعضىها تلاش كردند كه انتخابات مجلس را عقب بيندازند؛ حتّى به ما گفتند اگر ميشود، دو هفته عقب بيندازيد. گفتيم نميشود؛ انتخابات بايد در همان روزِ خودش انجام بگيرد؛ يك روز هم نبايد عقب بيفتد. نتوانستند، دستشان به جائى نرسيد. آنها اين را تجربه كردهاند، ميدانند انتخابات عقبافتادنى نيست؛ لذا دنبال راههاى ديگرند.
يكى از هدفها اين است كه كارى كنند كه انتخابات بدون حضور پرشور و همگانى مردم برگزار شود. اين را از حالا همه بدانند: آن كسانى كه ممكن است از سر دلسوزى، راجع به انتخابات يك توصيههاى عمومى بكنند كه آقا انتخابات اينجورى باشد، آنجورى نباشد، حواسشان باشد به اين مقصود دشمن كمك نكنند؛ مردم را از انتخابات مأيوس نكنند، هى نگويند انتخابات بايد آزاد باشد. خب، معلوم است كه انتخابات بايد آزاد باشد. ما از اول انقلاب تا حالا سى و چند تا انتخابات داشتهايم؛ كدامش آزاد نبوده است؟ در كدام كشور ديگر، انتخابات از آنچه كه در ايران ميگذرد، آزادتر است؟ كجا صلاحيتها ملاحظه نميشود، كه اينجا روى اين مسائل هى تكيه بكنند، هى تكيه بكنند، هى بگويند، هى تكرار كنند و يواش يواش اين ذهنيت را به خيال خودشان در مردم به وجود بياورند كه خب، اين انتخابات فايدهاى ندارد؟ اين يكى از خواستههاى دشمن است. آن كسانى كه در داخل، اين حرفها را ميزنند، ممكن است غفلت كنند. من ميگويم غفلت نكنيد، حواستان باشد، كار شما جدول مورد نظر دشمن را پر نكند؛ مقصود او را تكميل و تتميم نكند. اين يكى از راههاى از شور و هيجان انداختنِ انتخابات است.
يك مسئلهى ديگر اين است كه به مردم گفته شود، تلقين شود كه انتخابات سلامت لازم را ندارد. البته بنده هم تأكيد ميكنم كه انتخابات بايد سالم برگزار شود؛ منتها اين، راه دارد. در جمهورى اسلامى، در قوانين ما، راههاى قانونىِ بسيار خوبى براى حفظ سلامت انتخابات پيشبينى شده است. البته كسانى بخواهند از طرق غير قانونى عمل كنند، خب به ضرر كشور ميكنند؛ كمااينكه در سال 88 از راههاى غير قانونى وارد شدند، كشور را دچار هزينه كردند، براى مردم اسباب زحمت درست كردند، براى خودشان هم اسباب بدبختى و سرشكستگى در زمين و در ملأ اعلى شدند. راههاى قانونىِ خوبى وجود دارد. بله، بنده هم اصرار دارم كه انتخابات بايد با سلامت كامل، با رعايت امانتِ كامل انجام بگيرد. مسئولين دولتى و مسئولين غير دولتى كه در كار انتخابات دستاندركارند و مسئول هستند، همه بايد طبق قانون، با دقت كامل، با رعايت كمال تقوا و پاكدستى عمل كنند تا انتخابات سالمى پيش بيايد؛ و مطمئناً هم چنين خواهد شد.
يكى از راهها هم اين است كه سعى كنند در ايام انتخابات، سر مردم را به يك چيز ديگرى گرم كنند؛ يك حادثهاى پيش بياورند، يك ماجرائى درست كنند؛ يك ماجراى سياسى، يك ماجراى اقتصادى، يك ماجراى امنيتى. البته اين هم جزو نقشههاى دشمن است، اما بنده مطمئنم كه ملت ايران بسيار بصيرتر و باهوشتر از اين است كه با يك چنين ترفندهاى خصمانهى دشمنان يا عوامل دشمنان فريب بخورد؛ نه، انشاءاللّه انتخابات به اذناللّه، به حول و قوهى الهى، به فضل پروردگار، انتخابات خوب و پرشورى خواهد شد.
البته در باب انتخابات، بنده زياد حرف دارم. اگر عمرى بود، در آينده راجع به انتخابات باز صحبت خواهم كرد. توصيهها، حرفها و نكاتى وجود دارد، اما حالا به همين اندازه اكتفاء ميكنم. توجه داشته باشيد؛ انتخابات يك حق است و يك وظيفه است. ما هر كداممان به عنوان يك فرد از افراد اين ملت، هم حق داريم در انتخابات شركت كنيم، هم وظيفه داريم. آن كسانى كه به نظام جمهورى اسلامى معتقدند، قانون اساسى را قبول دارند، هم از اين حق ميخواهند استفاده كنند، هم اين وظيفه را ميخواهند انجام دهند. همه بايد اين وظيفه را انجام دهند. يكى وظيفهاش اين است كه بيايد صلاحيتهاى خودش را در معرض انتخاب مردم قرار دهد. هر كسى كه در خود صلاحيتى احساس ميكند و كار اجرائى بلد است، مىآيد و خود را در معرض انتخاب مردم ميگذارد. ادارهى مملكت و كار اجرائى، كار كوچكى نيست. كارهاى بزرگ و بارهاى سنگينى بر دوش مجريان سطوح بالاست. ممكن است كسانى كه در سطوح ديگرى كار ميكنند، ابعاد اين سنگينى را هم بعضاً تشخيص ندهند كه چقدر اين بار سنگين است. آن كسانى كه وارد ميدان ميشوند، بايد كسانى باشند كه در خود توانائىِ كشيدن اين بار را بيابند؛ صلاحيتهائى را هم كه در قانون اساسى است و شوراى محترم نگهبان بر روى آنها تكيه خواهد كرد، در خودشان ملاحظه كنند و واقعاً وابسته و دلبستهى به نظام و قانون اساسى باشند؛ بخواهند قانون اساسى را اجرا كنند؛ چون رئيس جمهور سوگند ميخورد كه قانون اساسى را اجرا كند؛ قسم دروغ كه نميشود خورد. كسانى كه اين را احساس ميكنند، در آن ميدان مىآيند؛ كسانى هم كه نه، قصد ندارند در اين صحنه حاضر شوند، در صحنهى انتخاب كردن و كمك به پرشور شدن انتخابات شركت خواهند كرد.
من به شما عرض ميكنم؛ با اعتمادى كه ما به وعدهى الهى داريم - و وعدهى الهى حق است و صدق است - بدون ترديد خداى متعال اين ملت را، هم در اين مرحله، هم در همهى مراحل آينده، بر دشمنانش پيروز خواهد كرد. خدا را شكر ميكنيم كه ما را دچار سوءظن به خودش نكرد؛ «الظّانّين باللّه ظنّ السّوء»؛(7) ما را از اينها قرار نداد. ما به وعدهى الهى حسن ظن داريم، به وعدهى الهى اعتماد داريم. از طرفى مىبينيم كه خداى متعال وعدهى نصرت داده است، از طرفى هم انسان اين مردم را مشاهده ميكند؛ حضورشان، علاقهشان، همتشان، اخلاص اين جوانها، پاكى اين جوانها، پدر و مادرهاى مؤمن و علاقهمند در سطح كشور، در همهى قشرها، با همهى شكلها و ظواهر. انسان مشاهده ميكند كه اين ملت، ملتى است كه بحمداللّه در صحنه است.
از خداوند متعال درخواست ميكنيم به شما مردم عزيز قم، به حوزهى علميهى معظّم قم، رحمت و لطف و توفيق و عافيت خودش را نصيب بفرمايد. روح مطهر امام بزرگوار ما را كه اين راه را به روى ما گشود، با اوليائش محشور كند. ارواح طيبهى شهيدان عزيز ما را كه در اين راه فداكارى كردند، و همچنين همهى مجاهدان راه حق را مشمول رحمت و بركت و فيض خود قرار دهد و ما را در اين راه ثابتقدم بدارد.
والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
1) فتح: 22 و 23
2) حج: 40
3) نساء: 122
4) قصص: 7
5) قصص: 13
6) نهج البلاغه، نامهى 62
7) فتح: 6