بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام علي سيّدنا و نبيّنا محمّد و علي آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين، الهداة المهديّين المعصومين، سيّما بقيةالله في الارضين.
قال الله الحکيم في کتابه: «بسم الله الرّحمن الرّحيم، ومن يأته مؤمناً قد عمل الصّالحات فأولئک لهم الدّرجات العُلي، جنّاتُ وعدنٍ تجري من تحتها الانهار خالدين فيها و ذلک جزاءُ من تزکي.»
پنجمين سالگرد رحلت امام بزرگوار را به همه مسلمانان حق طلبِ عالم، بخصوص به ملت عزيز و عظيم الشّان ايران تسليت عرض مي کنم. همچنين به همه کساني که در طول اين پنج سال، راه امام را همچون خطِّ روشن زندگي خود برگزيده اند و به آن افتخار و مباهات کرده اند، و به مخلصين و شاگردان و پيروان راستين آن بزرگوار - که در ميان ملت ما و ديگر ملتها، عدّه اين قبيل اشخاص، کم هم نيست - صميمانه تسليت مي گويم. نيز لازم مي دانم به خاندان محترم ومعزّزِ امام راحل و مجموعه فداکاري که در سالهاي آخر زندگي پربرکت آن مرد بزرگ مسؤوليت بسيار بزرگ و سنگينِ خدمت به آن انسان والا را بر دوش گرفت و آن را به بهترين وجه به انجام رساند؛ مخصوصاً به فرزند برومندِ عزيزِ ايشان جناب آقاي «حاج سيد احمد» آقا صميمانه تسليت بگويم.
امروز، در اين جلسه با عظمت و پرشور، چند مطلب را به مناسبت ياد عزيز اين بزرگوار، به عنوان محورهاي اساسي براي پيگيري و مطالعه و تدبّر، مطرح مي کنم. اوّل از شخصِ امام آغاز مي کنم. اگرچه درباره امام، گويندگان گفته اند، نويسندگان نوشته اند و سرايندگان سروده اند؛ لکن من امروز در ذهنم، مضمونِ دو آيه مبارکه سوره «طه» را که قرائت شد،با شخصيت امام بزرگوار، تطبيق کردم. در امام عزيز، سه خصوصيّتِ درخشان وجود داشت که همان سه خصوصيّت، در اين دو آيه شريفه هم مطرح شده است. در آيه اوّل مي فرمايد: «و من يأته مؤمناً قد عمل الصّالحات.» ايمان، خصوصيّت اوّل و عمل صالح، خصوصيّت دوم است. در پايان آيه دوم، خصوصيّت سومي هم در عبارتِ: «وذلک جزاءُ من تزکي» ذکر شده است که خصوصيّت تزکيه و تهذيب نفس است. قرآن کريم براي کسي که داراي اين خصوصيّات است، وعده درجاتِ «عُلي» داده است: «فاولئک لهم الدّرجات العُلي.»
اين سه خصوصيّت در امام بزرگوار برجسته بود. ايمان آن مرد بزرگ، نمونه و استثنايي بود. عمل صالح او، عملي بود که بعد از صدر اسلام تا امروز، کسي آن را انجام نداده است. يعني تشکيل نظام اسلامي، که امروز اندکي به آن خواهم پرداخت. تزکيه او هم، چنان بود که در اوج شهرت و قدرت و محبوبيت، اوج عبوديّت را براي خود انتخاب کرد و هر روز که گذشت، بر الحاح و تضرّع و توسّل او به خداي بزرگ، افزوده شد.
اين سه خصوصيّت، در امام بزرگوار وجود داشت. پس، حقّ است که گفته شود: او از جمله کساني است که «اولئک لهم الدّرجات العُلي.» اين علوّ مرتبه اي که امروز شما در سراسر جهان، براي امام بزرگوار مشاهده مي کنيد ناشي از اين خصوصيّات سه گانه است. هرجا انصاف هست، امام در آن جا بزرگ است. هرجا عدالتخواهي هست، آن جا امام زيباترين چهره است. آن جا که به امام خميني بزرگوارِ ما بي ارادتي مي شود، عدل نيست، انصاف نيست، حق طلبي نيست؛ بلکه دنيا خواهي و فساد است. اين سه خصوصيّت مربوط به امام بزرگوار است که امروز محور سخن ما هم، امام عظيم الشّأن است.
همان طور که گفتيم، عمل صالح يکي از اين سه خصوصيّت است. عملِ صالح امام، پايه ريزي حکومت اسلام و نظام اسلامي بود. خوب است برادران و خواهران ارجمند توجّه کنند، تا اين اهميت و عظمتي که عملِ صالح امام از آن برخوردار است، به درستي در ذهن آنان بنشيند. امام بزرگوار ما، نظام اسلامي را تشکيل داد؛ يک نظام اسلامي که بر اساس آن يک حکومت و تشکيلات سياسي اسلامي هست و پشت سر آن هم يک برنامه اسلامي قرار دارد. هر سه نقطه درخور توجّه و تعمّق است.
نظام اسلامي اي که امام در اين کشور تشکيل داد و به وجود آورد، عبارت از اين است که شکل زندگي اين ملت، قالب و معناي اسلامي پيدا کند و جهتگيري، اسلامي باشد. اين نظام اسلامي داراي يک ماده اصلي به نام «ايمان به خدا و غيب» و نيز داراي يک قالب و صورت به نام «شريعت اسلامي» است. چنين نظامي که با مايه ايمان وبا صورت و قالب مقرّرات و شريعت اسلامي، يک نظامِ اختصاصي استثنايي ناشناخته براي بشر مادّي، اما شناخته به وسيله مسلماناني است که با اسلام و قرآن آشنا هستند، جز در صدر اسلام، ديگر در طول تاريخ وجود نداشته است، و امروز هم جز در ايران اسلامي در هيچ جاي جهان وجود ندارد.
البته کسي اميدوار نبود که در اين دوران بشود نظام اسلامي را پياده کرد. هيچ کس تصوّر نمي کرد که با اين همه دشمني و مخالفت، کسي جرأت کند به سمت اين راه برود، يا قدرت داشته باشد که اين کار را انجام دهد. اما امام، اين کارِ نشدني را با قدرت ايمان و اراده و همّت خود و به کمک تکيه به نفوس ميليونها دل مشتاق و عاشق انجام داد. بخشِ بارز و مشخّص در اين نظام، دستگاه سياسي، يعني دستگاه حکومت است، و اوّلين بخش در هر نظامي، همين بخشِ سياسي است که شکل مي گيرد. از همين جا مي شود نظامها، مکتبها و هدفها را درست شناخت.
امامِ بزرگوارِ ما، حکومتي تشکيل داد که در دنياي امروز، بلکه در طول تاريخ - غير از موارد استثنايي از صدر اسلام تاکنون - بي نظير است. اين حکومت هدفي دارد که عبارت است از رسيدن به جامعه آرماني اسلام که در بخش «برنامه» آن را عرض خواهم کرد. خصوصيّات اين حکومت اين است که در نظامي که امام پديد آورد، اجزاي دستگاه سياسي داراي صلاحند. انسانهاي صالحند. انسانهاي مؤمنند؛ انسانهاي پرهيزکار و داراي ورع و پاکدامنند. اين را مقايسه کنيد با دولتها وحکومتهايي که امروز مدّعي رهبري بشريّتند و ببينيد چقدر فاصله هست!
در نظام اسلامي اي که امام پديد آورد، دستگاه سياسي، يک دستگاه پاک و متشکل از انسانهايي است که داراي صلاحند؛ اهل دنياطلبي نيستند و براي خود چيزي نمي خواهند. براي آنها هدف عبارت است از اسلام و احکام الهي و ماوراي همه اينها، هدف عبارت است از رضاي خداوند. نمونه کاملش، خودِ اين بزرگمرد بود. مسؤولين نظام، به فضل پروردگار، در اين ساليان پر تلاطمِ بعد از پيروزي انقلاب تا امروز، نشان دادند که همه از آن چهره منوّر نشاني دارند؛ حتّي بعضي هم، بيش از آنچه که بشود توصيف کرد.
اين که شما ببينيد در دنياي امروز، براي يک رئيس جمهور، يا يک مسؤول قوّه قضائيّه، يا يک رئيس قوّه مقنّنه و يا سرداران نظامي و فرماندهان ميدان جنگي، نيازهاي شخصي و هواها و هوسهاي نفساني، انگيزه حرکت نيست، موردي کم نظير و بعضاً بي نظير است. علاوه بر اين، خصوصيّت ديگر اين دستگاه سياسي، استقلال آن است. مسؤولين اين دستگاه، زير بار کسي نيستند؛ از هيچ قدرتي واهمه ندارند و فرمان قدرتمندان عالم را که مسلّح و مجهّز به ابزارهاي زر و زورند، به هيچ مي گيرند. اين هم موردي کمياب در عالم است.
در نظام جمهوري اسلامي، طبيعتِ قضيه همين است و همه به فضل پروردگار همين طورند. باز نمونه اعلي خودِ اين بزرگمرد بود و ديگران هم، هر يک رشحه اي از اين حقيقت را در وجود خود دارند. پس، اين هم نظامِ دستگاهِ سياسي، از نظام اسلامي اي که امام پديد آورد.
نقطه سوم برنامه است. برنامه نظام اسلامي هم، در ميان برنامه هايي که مصلحان دنيا و دولتها و آورندگان پيامهاي جديد مطرح مي کنند، استثنايي است. در اين برنامه، بازسازي دنيا و آخرت با هم است. نظام اسلامي مي خواهد دنياي مردم را آباد سازد؛ اما نمي خواهد به آن اکتفا کند. دنيا و آخرت در نظام اسلامي و در برنامه اين نظام، توأمانند. انسانها بايد زندگي را سرافراز و با رفاه بگذرانند؛ اما اين رفاه و آسايش و هرچه که اين آسايش را براي انسانها فراهم مي کند، همه و همه مقدّمه براي رضاي الهي است. آنها ذي المقدّمه است و هدف، کسبِ رضاي پروردگار است. اين، يک امرِ استثنايي در صحنه امروزِ عالم، بلکه در هميشه تاريخ - جز در حکومتهاي انبيا و جانشينان و اوصياي آنها - است. همه ادعا مي کنند که مي خواهند دنياي مردم را اصلاح کنند و غالباً هم نمي توانند. اما نظام اسلامي مي خواهد دين ودنيا را اصلاح کند و مي تواند هم. اين قدرت را اسلام نشان داده است.
اگر چشمان باانصاف، وضع کنوني کشور را هم نگاه کنند، اين موضوع را تصديق مي کنند. امروز اين ملت و اين دولت و اين کشوري که هشت سال جنگ را بر آن تحميل و مسلّط کردند؛ کارخانه هايش را خراب کردند؛ راههايش را نابود کردند؛ محاصره اقتصادي اش کردند؛ امکانات را از او باز گرفتند؛ هيچ دولتي هيچ کمکي به او نکرد و از داخل به وسيله کارهاي سياسي و تبليغاتي هم انواع فشارها را بر آن وارد آوردند، برنامه هاي بازسازي و بخصوص کارهاي زيربنايي را چنان دنبال مي کند که ناظران هم به تحسين مي پردازند. کساني که مي آيند و مي بينند، هم برنامه وهم مجريان برنامه را تحسين مي کنند. اگر فشار دشمن نبود؛ اگر دستهاي خائن و تحريک شده دشمن نبود؛ اگر حضور تبليغاتي و اقتصادي و سياسي دشمن در پشت مرزهاي ما نبود، وضع ما به مراتب بهتر از اين بود و بسياري از مشکلاتي که امروز از لحاظ اقتصادي در کشور هست، وجود نداشت.
برنامه اسلامي، برنامه اداره و آبادسازي دنيا و آخرت است. برنامه هاي ديگر، به دين ملت و به آخرت انسانها کاري ندارند. برنامه اسلامي، تربيت و تهذيب مي کند. امروز در کشور ما يک حرکت عمومي، بخصوص در ميان جوانان، به سمت آموزش قرآن، فراگيري دين و عمل به احکام و مقرّرات اسلامي مشاهده مي شود. اين ديگر مال اهل دنيا نيست. اهل دنيا مدّعي اند دنياي ملتها را درست مي کنند که نمي توانند هم. اما اسلام دنيا و آخرت را مطمح نظر قرار مي دهد و به فضل پروردگار مي تواند هم. ملت نيز بر اثر اسلام، هم ايمانش، هم صبرش و هم آگاهي اش در ميان ملتهاي عالم، استثنايي است. اين مجموعه را که روي هم مي گذاريد، عمل صالحِ اين مرد بزرگوار و اين عبدِ صالحِ پروردگار مي شود.
وضع تمرکز سياسي عالم و هرم قدرت جهاني، مي طلبد که ملتها و دولتها، همه اسير و دنباله روِ قدرت مرکزي باشند؛ که امروز قدرت امريکا و اقمار و همراهان آن هستند. خيلي از نظامها در اين راه شکست خوردند و فرو غلتيدند. اما جمهوري اسلامي به برکت همين استقامت، در قضيه فلسطين سخن قاطعي را مي گويد که ديگران حتي جرأت شنيدنِ آن را هم ندارند. آن سخن قاطع که ملت و دولت ايران بر آن متفقّ القولند، اين است که «فلسطين کشوري متعلّق به ملت فلسطين است و دولت صهيونيست، دولتي غاصب است و اصل آن دولت و نظام، مطلقاً مشروعيّت ندارد.» بسياري حتي جرأت نمي کنند اين حرف را از گويندگان آن بشنوند! با اين حساب، مذاکراتي که درباره فلسطين مي شود،حرف مفتي بيش نيست و ارزش و اعتباري ندارد؛ چون به خلاف حق و اصول پذيرفته شده است.
عين همين نظر مستقلّ و حقگرا، در همه قضاياي عالم، متعلّق به ملت و دولت جمهوري اسلامي است. در قضيه مسلمانان بالکان، ما معتقديم که فشار بر مسلمين بالکان به خاطر اين است که نمي خواهند يک ملت و دولت مسلمان در اروپا شکل بگيرد. ترس از اسلام است. با اين حساب، قدرتهاي مسلّطِ امروز عالم، حساب شده، از مسلمانان بوسني هرزگوين حمايت نکردند. مي فهميدند چه کار مي کنند. حساب شده، صربها را حمايت و کمک کردند. حساب شده، مانع شدند که ابزار و تجهيزات جنگي به مسلمين برسد.
اين نظر دولت و ملت ماست که معنايش محکوميتِ قدرتهاي مسلّطِ امروز در قضيه بوسني هرزگوين و مسائل بالکان است. در قضيه مسلمانانِ تازه استقلال يافته آسياي ميانه، مسلمانان کشمير، مسلمانان آذربايجان، مسلمانان در هر نقطه از آسيا و خاورميانه و آفريقا، نظر دولت و ملت اين است که حقِّ همه آنهاست که بخواهند به شيوه اسلامي زندگي کنند؛ احکام شريعت اسلامي را در زندگي خودشان پياده نمايند و کسي هم حق ندارد جلوِشان را بگيرد. قدرتهاي غربي به عنوان اين که رويکرد به احکام شريعت اسلامي، بنيادگرايي است، حتّي مانع از برگزاري انتخابات آزاد در بعضي از اين کشورها مي شوند. ما عقيده داريم که اين دخالت و تصرّف در کار ملتهاي مسلمان، ظالمانه و ناحقّ است. مسلمانان حق دارند به شيوه اسلامي زندگي کنند و بايد به آنها اين فرصت را داد. دولت و ملت ايران، تجاوز صهيونيستها را در قضيه لبنان، محکوم مي کنند؛ مبارزه با صهيونيستها را لازم مي شمارند و قراردادها را باطل مي دانند. اينها مواضع مستقلِّ نظام و حکومت اسلامي است و همينها موجب مي شود که هرمِ قدرتِ بين المللي، نظام جمهوري اسلامي را متّهم کند. اتّهاماتي که به ما مي زنند و اصلاً آنچه به عنوان اتّهام مطرح مي گردد، از اين جا ناشي مي شود. اين نکته دوم، غالباً تحريف واقعيت است و در موارد متعدّد، اشاره به يک نقطه قوت در نظام جمهوري اسلامي است. مثلاً جمهوري اسلامي را به «بنيادگرايي» متّهم مي کنند و منظورشان از بنيادگرايي، تعصّب و تحجّر است. اين در حقيقت همان تسليم ناپذيري ملت و دولت ايران است. همين که در مقابل خواسته هاي غيرمنصفانه قدرتهاي جهاني تسليم نمي شوند، گفته مي شود: «اينها متحجّرند.» نه؛ اين موضع، موضعِ حق طلبانه يک ملت مسلمان است و به معناي تحجّر نيست. اگر بنيادگرايي به معناي احترام به اصولِ پذيرفته شده است، مقوله خوبي است، و همه به آن افتخار مي کنند. اما اگر به معناي تحجّر و تعصّب است، دروغ است و تهمت به دولت و ملت ايران تلقّي مي شود.
مسأله ديگر اين است که به جمهوري اسلامي تهمت مي زنند و مي گويند حقوق بشر را رعايت نمي کند. مقصود آنها همان اجراي حدود اسلامي است؛ چون ما حدود اسلامي را اجرا مي کنيم. قرآن مي گويد: «و تلک حدود الله و من يتعدّ حدود الله؛» هر کس از حدود الهي تعدّي کند، مورد تهديد پروردگار قرار گرفته است.
حدود، حدودِ الهي است. ما نصِّ قرآن و متن آن را بر فراورده هاي ذهن قاصرِ حقوقدانان غربي که براي خودشان معارفي را خلق و اختراع کردند و آن را پيشرفته تر از معارف اديان الهي مي دانند، مقدّم مي شماريم. حدودِ الهي مقدّم است. راه اصلاح جامعه، اجراي حدود الهي است. ممکن است ما در اين مورد کوتاهيهايي داشته باشيم؛ اما حرکتمان قطعاً به سمت اجراي کامل حدود پروردگار است. حدود، حدودِ قرآني است. اين هم نکته دوم.
نکته آخر اين است که راه ما - همان طور که اين مرد بزرگ برايمان ترسيم کرده است - راه استقامت و پيگيري هدفهاي نظام اسلامي است. طبق درسهاي امام بزرگوارمان و طبق وصيّت او، راه اين ملت همين است. برادران و خواهران عزيز من در سراسر کشور توجّه کنند که راه خوشبختي ملت ايران، تمسّک به احکام اسلامي و الهي است. راه خوشبختي ملت ايران، تکيه به خود و تواناييهاو استعدادهاي خود است. راه خوشبختي اين ملت، قطع اميد از قدرتهاي مسلّط جهاني و نيز نترسيدن از آنهاست. نه از آنها اندکي بترسيد و نه به آنها سرِسوزني اميد بورزيد.
عزيزان من! بزرگترين هديه اي که انقلاب اسلامي به اين ملت داده است، اين است که شرِّ حکومتهاي فاسد و وابسته را که ساليان و ساليان بر اين کشور و ملت و اين مواهب الهي مسلّط شده بودند، از سراسر اين ملت واين کشور کم کرده است. امروز به فضل پروردگار، اداره کنندگانِ کشور، از خود اين مردمند. امروز به همّت و هوشياري اين ملت، بهترين شکلِ حکومتِ مردمي و دخالت آراء مردم در اين کشور است. البته دشمن در تبليغات خود، اين را منکر مي شود و بايد هم بشود. از دشمن چه انتظاري است؟! اين جا، مردم با معيارهاي مورد اعتقاد خودشان که همان معيارهاي اسلامي است، انساني را براي اداره امور اجرايي کشور و انسانهايي را براي قانونگذاري و هدايت مجريان انتخاب مي کنند؛ آن هم با کمال آزادي و با تکيه به ايمان. اين همان نکته استثنايي است. اگر در کشورهاي معروفِ امروزِ عالم که ادّعاي دمکراسي دارند، دعواهاي احزاب و تعصّبات حزبي و کشمکشهاي گوناگون سياسي، انگيزه رأي دادن است، در ايرانِ اسلامي و در اين کشورِ سربلند و سرافراز، انگيزه رأي دادن فقط ايمان و تشخيصِ ارزشهاي الهي و اسلامي است. اين ارزش دارد. اين اهميت دارد. و اين امروز هست.
من در دنيا هيچ کشوري را سراغ ندارم که در آن علقه عاطفي ورابطه قلبي ميان ملت و مسؤولين، مانند ايران باشد. ملت، مسؤولين را دوست مي دارد؛ مسؤولين هم ملت را با همه وجود دوست مي دارند و خود را خدمتگزار او مي دانند. اين ملت است و اين احساساتش. تبليغات دشمن، هرچه مي خواهد بگويد. در سالهاي آخرِ زندگي بابرکت امام، دشمن تبليغ مي کرد که گويا راه امام، از نظر مردم راهِ متروکي است! اما بدرقه اي که مردم از جسد اين بزرگمرد کردند، باشکوهتر از استقبالي بود که از خودِ ايشان در هنگامِ ورودِ فاتحانه به تهران کردند. اين است علقه و ارتباط ميان ملت و دولت. اين امام، اين نظام، اين دستگاه سياسي، اين برنامه و اين هم ملت. همه استثنايي و همه از جهات مختلف، در دنيا منحصر به فرد.
آنچه که من در آخرين جمله عرايضم مي خواهم بگويم، اين است که هم ملت ايران و هم مسؤولين کشور، بايد اين خصوصيّات را با همه وجود و قدرت حفظ کنند. دولت و ملت، راه خدا و راه اسلام را حفظ کنند. مسؤولين کشور مردم را لحظه اي فراموش نکنند. در خلال حرکت عظيمِ برنامه بازسازي، قشرهاي مستضعف موردِ توجّهِ دقيق قرار گيرند. مجلس شوراي اسلامي قانون بگذراند؛ دولت اجرا کند و دستگاه قضايي با همه وجود ناظر بر اجراي آن قانون باشد. ملت هم، اين راه را - راه اسلام، راه قرآن، راهِ دينِ خدا و راهي راکه امام بزرگوار در پيش پاي ما گذاشته است - با قدرت و شجاعت پي گيرد.
بنده مجدّداً به همه آحاد ملت عزيزمان و به شما حضّار محترم و ميهمانان عزيز، اين سالگردِ غم انگيز و يادآور خاطره تلخ را تسليت مي گويم.
امروز روزِ «مباهله» هم هست. تقارنِ سالگرد با روز مباهله، ايجاب مي کند که ما بيشتر علوِّ مقام اين مرد بزرگ را از خداوند بخواهيم. چون روز تضرّع و دعاست، توجّه و توسّل و تمسّک به تفضّلات الهي را هرچه ممکن است بيشتر کنيم. به ميهمانان عزيزي هم که از خارجِ کشور و يا از شهرستانهاي ديگر به تهران آمده اند، بخصوص تسليت مي گويم. اميدوارم که همه از اين مناسبت و اين مراسم، بيشترين بهره معنوي را ببريم.
چند دعا مي کنم و ان شاءالله با توجّه، اينها را از خدا بخواهيم:
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد عليهم السلام، حالِ امّت اسلامي را اصلاح فرما.
پروردگارا! آرزوي امامِ بزرگوار را در مورد عالمِ اسلام، جامه عمل بپوشان، گامهاي ما را در اين راه استوار بدار! ملت ايران را به هدفهاي والاي خود برسان و دشمنان اين ملت را مغلوب و منکوب فرما!
پروردگارا! دلهاي اين مردم را همچنان که تا امروز با يکديگر مهربان بوده است، روزبه روز مهربانتر کن.
پروردگارا! دلهاي مردم و مسؤولين کشور را روزبه روز به هم مهربانتر کن.
پروردگارا! دست ما را از قرآن کوتاه مکن، دست ما را از دامان اهل بيت پيغمبرِ عظيم الشّأن عليهم الصّلاة والسّلام، کوتاه مکن.
پروردگارا! قلب مقدس بقيةالله و ولي الله الاعظم ارواحنافداه را از ما خشنود کن.
پروردگارا! ما را از سربازان و پيروان و ياران آن بزرگوار، در حضور و غيبتش قرار بده.
پروردگارا! روح مقدّسِ امام را متعالي فرما و از هر حسنه اي که از هر يک از آحاد ملت ايران سر مي زند، آن بزرگوار را برخوردار و در آن سهيم فرما. ما را بندگان خالص و صالح خودت قرار بده. آنچه گفتيم و شنيديم و انجام داديم، براي خودت و در راه خودت قرار بده و آن را به کرمت از ما قبول کن.
والسّلام عليکم ورحمةالله وبرکاته.