امروز شما مىبينيد جبههى استكبار با همهى وجودش، با همهى توانش، با همهى قدرت تبليغاتىاش، با همهى توانائىهاى تشكيلاتىِ سياسىاش، در مقابل ملت ايران ايستاده و دارد كارهائى انجام ميدهد - حالا اين كارها چقدر اثر ميكند يا نميكند، آن بحث ديگر است - بالاخره دشمن دارد خباثت خودش را ميكند؛ او كم نميگذارد؛ او با مقابلهى با ملت ايران و كشور ايران، روح پليد و خبيث و ملعون خودش را دارد ارضاء ميكند؛ اينجا هم در مقابلهى با او سينهها سپر شده، ايستادند، استقامت ميكنند، مقاومت ميكنند، دارد دفاع ميشود؛ خب، اين يك حادثهى ملى است؛ اين حادثهى ملى را ميتوانيد از نظر دور بداريد؟ اينها بايد در شعر منعكس شود. عرض كردم؛ من هيچ اصرار ندارم كه شما يك قصيدهى پنجاه بيتى دربارهى اين قضيه بگوئيد؛ نه، يك غزل هفت هشت بيتى بگوئيد، يك بيتش، دو بيتش مثل يك تكمضراب، اين مسئله را بيان كند. اينها لازم است. بالاخره در مصاف حق و باطل بايد موضعى داشت؛ نميشود بدون موضع بود.