حضرت آيتالله خامنهاي ولي امر مسلمين بمناسبت برگزاري كنگره عظيم حج طي پيامي به حجاج بيتالله الحرام، زندگي در آيينهي حج را يك صيرورت دائمي به سوي خدا توصيف كرده و فرمودهاند: حج ابراهيمي همان حج محمدي است كه در آن حركت به سمت توحيد و اتحاد، روح و سرلوحهي همه مراسم و شعائر است و در آن مسلمين بايد از تفرقه به جمعيت حركت كنند و كعبه را كه بناي يادبود توحيد و رمز برائت و نفرت از شرك و بتپرستي است با معرفت به معناي رمزي آن طواف كنند و از ظاهر و پيكره مناسك به باطن و روح آن برسند و از آن براي زندگي خود و زندگي امت اسلام، توشه برگيرند. ولي امرمسلمين در اين پيام توحيد را روح اساسي حج و مضمون بسياري از اعمال و مناسك آن دانستهاند و آوردهاند:
توحيد با مفهوم عميق قرآني آن، به معناي توجه و حركت به سوي الله و رد و نفي بتها و قدرتهاي شيطاني است و خطرناكترين اين قدرتها در درون وجود آدمي، نفس اماره و هواها و هوسهاي گمراه كننده و پست كننده است، و در سطح جامعه و جهان، همان قدرتهاي استكباري و فتنهانگيز و فسادانگيزند كه امروزه بر زندگي مسلمانان چنگ انداخته و با روشهاي شيطاني، جسم و روح بسياري از ملتهاي مسلمان را دستخوش سياستهاي خود ساختهاند و مراسم برائت در حج، اعلان بيزاري از اين قدرتها است.
ولي امر مسلمين در بخش ديگري از اين پيام، اتحاد و يگانگي مسلمين را يكي ديگر از مضمونهاي برجستهي مناسك حج توصيف فرمودهاند و اظهار داشتهاند: از آغاز ورود استعمار اروپايي به كشورهاي اسلامي يكي از سياستهاي قطعي استعمارگران ايجاد تفرقه ميان مسلمين بوده كه گاه با حربهي اختلافات فرقهاي و گاه با ابزار مليگرايي و قومگرايي ظاهر شده است و متأسفانه با وجود فرياد مصلحان و مناديان وحدت، اين حربهي دشمن هنوز تا حدودي بر پيكر امت اسلامي ضربهها و جراحتهايي وارد ميسازد. از اينرو شايسته است ملتهاي مسلمان انگيزههاي خبيث اين سياستها را شناخته و دست پنهان شيطان بزرگ و ايادي و اذنابش را در پشت سر آن ببينند و خيانتكاران را افشاء كنند.
حضرت آيتالله خامنهاي با اشاره به اينكه امروز در همه جاي جهان مبارزهي سرسختانه و توطئهآميزي از سوي قدرتهاي استكباري عليه اسلام و مسلمين در جريان است، اظهار داشتهاند: نگاهي به اوضاع كنوني عالم اسلام، علت پديده شدت گرفتن و علني شدن مبارزه با اسلام را آشكار ميسازد و علت، چيزي جز گسترش بيداري مسلمين نيست. حقيقت آن است كه مسلمين در يكي دو دههي اخير در شرق و غرب جهان اسلام و حتي در كشورهاي غيراسلامي، نهضت حقيقي و عميقي را شروع كردهاند كه بايد نهضت تجديد حيات اسلام ناميده شود. اينك اين نسل جوان و تحصيلكرده و برخوردار از معارف زمان است كه بعكس توقع مستعمران ديروز و مستكبران امروز، نه تنها اسلام را فراموش نكرده، بلكه با ايماني پرشور كه با استفاده از پيشرفت معارف بشري، بسي روشنبينانهتر و ژرفتر نيز شده است، بدان روي آورده و گمشدهي خود را در آن ميجويد. قيام جمهوري اسلامي در ايران و استقرار و ثبات و اقتدار روزافزون آن، اوج قلهي اين نهضت جوان و ريشهدار است كه خود در گسترش بيداري مسلمانان، بيشترين نقش را ايفا كرده است.
ولي امر مسلمين در قسمت ديگري از اين پيام چگونگي مبارزه با بيداري اسلامي از سوي قدرتهاي استكباري در كشورهاي اسلامي همچون الجزاير، سودان، فلسطين، لبنان، جنوب عراق، كشمير، هند، مصر و تاجيكستان را به اشكال گوناگون و با انواع قساوت و خشونت و تعرض به جان مقدسات مسلمين تسريح كردهاند و فرمودهاند:از اينها همه بدتر، فاجعهي بيسابقهي نسل كشي مسلمين در بوسني است. بيش از يكسال است كه صربهاي نژادپرست ـ و اخيرا با همراهي كرواتها ـ با تكيه بر سلاح و امكانات رژيم صربستان و كمكهاي خارجي، زشتترين و غيرانسانيترين نوع كشتار و ظلم و قساوت را با مسلمانان يعني صاحبان اصلي بوسني و هرزگوين انجام ميدهند و غرب و آمريكا، نه تنها هيچ كمكي به آنان نكرده و هيچ ممانعتي از جنايت صربها نشان ندادهاند، بلكه با استفاده از امكانات شوراي امنيت از رسيدن سلاح به مسلمانان مظلوم نيز جلوگيري كرده و با اعزام نيروهاي سازمان ملل، محاصرهي آنان را كامل كردهاند و مسلمانان بايد بدانند كه آمريكا و دول بزرگ اروپايي در فاجعهي بينظير بوسني، مقصر و مسئول مستقيماند و در اين يكسال مشتي حرف پوچ و وعدهي دروغ تحويل داده اما از كشته شدن حتي يك نفر از هزاران نفر كشتهي مظلوم آن سرزمين جلوگيري نكرده، و بالاتر، از قدرت دفاع يافتن آنان نيز ممانعت كردهاند.
ولي امر مسلمين اتحاد مسلمانان، پافشاري بر اسلام و ارزشها و اصول، مقاومت در برابر فشارها و تنگ كردن عرصه بر دشمن را تنها رمز نجات مسلمين و راه مقابله با دشمني غرب و آمريكا با اسلام دانستهاند و فرمودهاند: استكبار با همه تدابير شيطانياش و با وجود بكارگيري زور و ترفند سياسي و تبليغات دروغ، نتوانسته و هرگز نخواهد توانست جريان رو به رشد بيداري اسلامي و نهضت گرايش به اسلام را متوقف سازد. فعاليت همه جانبهي سياسي و امنيتي و بيش از همه، تبليغاتي آمريكا و ديگر كشورهاي استكباري و ايادي منطقهائي آنان به ضد نهضت اسلامي در كشورهاي مختلف و از جمله بر ضد نظام مقدس جمهوري اسلامي در ايران در سالهاي اخير، بيسابقه و بسيار وسيع بوده است. و در اين ميان رژيم صهيونيستي همچون زائدهي آمريكا در منطقه، در منتهاي رذالت و خباثتي كه از آن انتظار ميرود، ايفاي نقش كرده است. محاسبات مادي عادي، حكم ميكرد كه بايد بر اثر اين تلاش همه جانبهائي، كه مستكبرانه و از سرخشم و عناد ترتيب مييابد، نهضت اسلامي در كشورهاي اسلامي ضعيف يا ريشهكن شود. ولي درست بعكس، همه شاهدند كه اين نهضت بمرور وسيعتر و عميقتر شده است.
مقام معظم رهبري تبليغات مدرن و داراي پوشش جهاني را يكي از كارآمدترين حربهي استكبار دانستهاند و فرمودهاند: امروز تعداد رسانههاي صوتي و تصويري و مطبوعاتيئي كه بيشترين تلاش خود را وقف دشمني با اسلام كردهاند، بسيار زياد و همچنان رو به افزايش است. كارشناساني مزدوري فقط سرگرم ساختن و پرداختن مطلب و خبر و تحليل، براي گمراه كردن ذهن مستمعان خود معرفي نادرست و ترسيم زشت از نهضت اسلامي و شخصيتهاي بزرگ اسلامياند، و جمهوري اسلامي در سالهاي پس از پيروزي انقلاب تا امروز بيوقفه و روزافزون با چنين تبليغات خصمانهئي مواجه بوده است. بايد گفت كه اين ترفند نيز در مقابل حركت اسلامي اصيل و نشأت گرفته از فطرت و نياز، توفيق زيادي نداشته و مقصود دشمن را بر نياورده است. گسترش موج دعوت انقلابي امام راحل عظيم الشأن در سراسر دنياي اسلامي و حضور فكر و نام و رهنمود و عكس و نشان آن بزرگوار در شرق و غرب عالم، با وجود آنهمه تبليغ دروغ و سخن ناحق كه به نيت مخدوش كردن سيماي ملكوتي آن وارث پيامبران گفته و پخش شده است، روشنترين دليل اين مدعا است.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در بخش ديگري از اين پيام خشم و دشمني آمريكا و هر مستكبر ديگري را با جمهوري اسلامي ايران ناشي از اعتقاد اين نظام به اصول مسلم اسلامي دانستهاند و اظهار داشتهاند: جدا نبودن دين از سياست، استقلال سياسي و تسليمناپذيري در برابر زورگوييهاي ابرقدرتها، اعلام لزوم انحلال رژيم غاصب صهيونيستي و تشكيل دولت فلسطيني، حمايت معنوي و سياسي از نهضتهاي اسلامي، تقبيح فشار بر مسلمانان در هر جاي عالم، دفاع از حيثيت اسلام و قرآن و پيامبر اعظم ديگر انبياي الهي، مقابله با توطئه رواج دادن اهانت به مقدسات اسلام، تلاش در جهت تثبيت اقتدار ملتهاي مسلمان در قالب امت بزرگ اسلامي، رد و نفي فرهنگ تحميلي غرب و اصرار بر احياي فرهنگ اسلامي در كشورهاي مسلمان و همچنين مبارزه با فساد و بيبندوباري جنسي از نمونه مسائلي است كه موجب دشمني كينهآلود آمريكا و همپالگيهايش با جمهوري اسلامي شده است.
ولي امر مسلمين در پايان پيام خود به حجاج بيتالله الحرام توصيه فرمودهاند كه از فرصت حج حداكثر استفاده را براي كسب آشنايي با برادران مسلمان خود بكنند و اوضاع جهان اسلام را از زبان و رفتار مسلمانان به دست آورند، تجربهها، آرزوها، دستاوردها و توانائيها را با هم مبادله كنند و انس با قرآن و تدبر در آيات و بينات آن و دعا و تضرع و توسل را كه مايه تقرب به خدا است، مغتنم بشمرند و از آن بهره ببرند و حج خود را به حج مورد نظر اسلام هر چه نزديكتر سازند.
بسماللهالرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و الصلوه علي رسوله النبي الامين و علي آله الميامين و اصحابه المنتجبين و السلام علي جميع عبادالله الصالحين. قال الله الحكيم:
و اذبو انالابراهيم مكان البيت ان لاتشرك بيشيئا و طهر بيتي للطائفين و القائمين و الركع السجود.
بار ديگر ارادهي نافذ الهي، مؤمنين را در زادگاه توحيد و بارگاه رحمت و فضل ربوبي و بر گرد كعبهي دلها و در ساحت قبلهي جانهاي مسلمين عالم گرد آورده و نداي ملكوتي: و اذن في الناس بالحج، بر فواصل طبيعي و تحميلي برادران مسلمان فائق آمده و انبوه دلهايي را كه با ايمان و عشق و نياز يكسان ميتپند، به سوي مركز توحيد و وحدت امت كشانيده است. ساليان دراز، دست جهل و عناد، سعي كرده است خانوادهي بزرگ اسلامي را در آن واحد، هم از ريشهي اعتقادياش و هم از علقه و پيوند فيمابين ايمانياش جدا كند، اما از اين سو نيز همه ساله، فريضهي حج، درس توحيد و وحدت را، در كالبد اين خانوادهي كهنسال و ريشهدار تزريق ميكند و هر سال شكوفههاي تازهيي، بيش از گذشته، تجديد بهار ايمان و حيات ديني و انس و مودت اسلامي را، نويد ميدهد، و ساختههاي دست دشمن را باطل ميسازد. اين معجزهي حج است كه عليرغم وجود درگيريها و منازعاتي كه، در آن، حكومتهاي مسلمان بارها در برابر يكديگر صفآرايي كردهاند، هرگز پيوندهاي فكري و عاطفي و ايماني ميان ملتهاي مسلمان قطع نشده و تأثيرات متقابل اين ملتها همواره رو به افزايش بوده است.
اگر چه رازها و رمزهاي حج بيش از آن است كه در گفتاري بتوان آن را گزارش كرد ولي در آن ميان، هر چشم رازشناسي، سه ويژگي برجسته را در نگاه اول، در آن باز ميشناسد: نخست آنكه حج، يگانه فريضهاي است كه خداوند براي اداي آن همهي آحاد مسلمين - هر آنكس از آنان را، كه داراي استطاعت باشد ـ از سراسر عالم و از خلوت خانهها و عبادتگاهها، به يك نقطه فرا ميخواند و در ايام معلومات، در گونه گون تلاش و حركت و سكون و قيام و قعود، آنان را به يكديگر پيوند ميزند: ثم أفيضوامن حيث أفاض الناس واستغفروا الله ان الله غفور رحيم. دوم آنكه در همين كار دستجمعي و علني، برترين منزل مقصود را ذكر خدا، يعني كاري قلبي و نفساني، معرفي ميكند: ويذكرو اسم الله في ايام معلومات علي مارزقهم من بهيمه الانعام. سوم آنكه در صفحهي روشن و همه كس شناس آن، تصويري از نماي كلي زندگي انسان موحد را عرضه ميكند و در عملي رمزي، به مسلمان درس زندگي هدفدار و جهتدار ميدهد.
از ورود در ميقات و حضور در ساحت احرام و تلبيه و تروك تا طواف، گرد مركز كعبه و سعي ميان صفا و مروه و وقوف در محشر عرفات و مشعرو ذكر و تضرع و تعارفي كه در آن است، و تا رسيدن به منا و قربانياش و رمي جمرهاش و حلقش و سپس دوباره برگشتن به طواف و سعي ... همه و همه درسهاي رسا و روشن حركت جهتدار و دستجمعي و معرفتآميز مسلمان، در عرصهي توحيد در مسعاي حيات و بر گرد محور الله است. زندگي در آيينهي حج يك سير دائمي بلكه يك صيرورت دائمي به سوي خدا است، و حج، آن درس هميشه زندهي عملي و سازنده است كه اگر به هوش باشيم راه و رسم زندگي ما را در صحنهاي عملي و روشن ترسيم ميكند.
ميعادي همگاني، هر سال تشكيل ميشود تا مسلمان، در آن محيط وحدت و تفاهم، و در پرتو ذكر الهي، راه و جهت زندگي را بياموزد، آنگاه به سرزمين خود و به ميان كسان خود برگردد، و در سالهاي بعد گروههاي ديگر و گروههاي ديگر بيايند و بروند بياموزند و بيندوزند، بگويند و عمل كنند، بشنوند و تدبر كنند، و در نهايت همهي امت، به آنچه خدا خواسته و دين آموخته برسند. .
نظر افكندن به عرصهي عظيم زندگي امت اسلامي، فراتر از ابعاد ملتها و نژادها و قوم و قبيلهها، و نظرافكندن به اعماق وجود خود و فراگرفتن راه و جهت و شيوهي زندگي، چنانكه شايستهي اوست، و همه در پرتوي از ذكر خدا ... اين است آن سرچشمهي معرفتي كه هر ساله در حج، فياض و بيزوال، برانبوه خلايق گرد آمده در حرم امن خدا سيلان مييابد و كساني را كه ظرف ذهن و دل خود را بگشايند، از اين زلال معرفت، سيراب ميسازد.
در گذشته و امروز، نيز كوششهايي شده است، ميشود تا حج را فريضهاي فردي، كه در آن هر كس فقط سرگرم عبادت و نيايش خود با خداوند است، قلمداد كنند. بگذريم از آن غفلتزدگاني كه به سفر حج، به چشم سفري سياحتي و تجارتي نگاه ميكنند. حج با برجستگيهايي كه در هيچ فريضهي ديگر اسلامي، مجموعهي آن را نميتوان يافت، بسي برتر از بينش تنگنظرانهي آنان و نگاه بيفروغ و خطابين اينان است.
در دوران ما بزرگترين كسي كه حج را از پردهاي اوهام بيرون كشيد و رازهاي آن را در ذهن و نيز در عمل جمع عظيمي از مسلمانان، نمايان ساخت امام راحل كبير ما بود. او حج ابراهيمي را ندا كرد و خلايق را بدان فراخواند. و يكبار ديگر صلاي: اذن في الناس بالحج را به گوش جهانيان رسانيد.
حج ابراهيمي همان حج محمدي است كه در آن، حركت به سمت توحيد و اتحاد، روح و سرلوحهي همهي مراسم و شعائر است، حجي مايهي بركت و هدايت و ستون اصلي در حيات و قيام امت واحده، حجي سرشار از منافع و پربار از ذكر خدا، حجي كه در آن ملتهاي مسلمان، وجود امت فراگير محمدي صلي الله عليه و آله و حضور خود در آن را لمس ميكنند و با احساس برادري و نزديكي ملتها، از احساس ضعف و عجز و خودباختگي رها ميشوند.
حج ابراهيمي، آن است كه در آن مسلمين، از تفرقه به جمعيت حركت كنند و كعبه را كه بناي يادبود توحيد و رمز برائت و نفرت از شرك و بتپرستي است با معرفت به معناي رمزي آن طواف كنند و از ظاهر و پيكرهي مناسك به باطن و روح آن برسند و از آن براي زندگي خود و زندگي امت اسلام، توشه برگيرند.
اكنون اينجانب، با اميد به رحمت و هدايت الهي و با دعا براي قبولي و پرباري حج شما برادران و خواهران مسلمان از سراسر جهان اسلام، فرصت تدبر در مناسك حج را مغتنم شمرده، مطالبي را كه توجه به آن براي همهي آحاد مسلمان سودمند است، تذكرا عرض ميكنم:
-1 نخستين مطلب در باب توحيد است، كه روح اساسي حج و مضمون بسياري از اعمال و مناسك آن است. توحيد با مفهوم عميق قرآني آن، به معناي توجه و حركت به سوي الله و ردو نفي بتها و قدرتهاي شيطاني است. خطرناكترين اين قدرتها در درون وجود آدمي، نفس اماره و هواها و هوسهاي گمراه كننده و پست كننده است، و در سطح جامعه و جهان، همان قدرتهاي استكباري و فتنهانگيز و فسادانگيزند كه امروزه بر زندگي مسلمانان چنگ انداخته و با روشهاي شيطاني، جسم و روح بسياري از ملتهاي مسلمان را دستخوش سياستهاي خود ساختهاند. مراسم برائت در حج، اعلان بيزاري از اين قدرتها است. هر چشم روشن و نگاه عبرتآميزي ميتواند در زندگي جوامع مسلمان، نشانهي سلطهي قدرتها يا تلاش آنان بر تسلط بر كشورهاي اسلامي را مشاهده كند. در برخي از اين كشورها، سياست و اقتصاد و روابط بينالمللي و موضعگيري در برابر حوادث عالم، همسو و تحت تأثير قدرتهاي سلطهگر و در رأس آن آمريكا است. رواج فساد و رسمي بودن فحشاء و محرمات شرعي در بسياري از اين كشورها، متأثر از سياستهاي شيطاني آن قدرتها است. وظيفهاي كه حج و اعمال و شعائر توحيدي آن بر مسلمان حجگزار لازم ميسازد، ابراز برائت و بيزاري از اينهمه است، و اين اولين قدم، در راه تجسم ارادهي اسلامي در نفي اين پديدههاي شيطاني و استقرار حاكميت اسلام و توحيد، بر همهي جوامع اسلامي است.
-2 مطلب بعدي در باب اتحاد و يگانگي مسلمين است كه مضمون برجستهي ديگري از مناسك حج است. از آغاز ورود استعمار اروپايي، به كشورهاي اسلامي، يكي از سياستهاي قطعي استعمارگران، ايجاد تفرقه، ميان مسلمين بوده است. گاه با حربهي اختلافات فرقهاي و گاه با ابزار مليگرايي و قومگرايي و گاه با غير اينها. متأسفانه با وجود فرياد مصلحان و مناديان وحدت، اين حربهي دشمن، هنوز تا حدودي بر پيكر امت اسلامي، ضربهها و جراحتهايي وارد ميسازد. دامن زدن به اختلافات شيعه و سني، عرب و عجم، آسيايي و افريقايي، و عمده كردن ناسيوناليسمهاي عربي، توراني و فارسي، اگر چه به وسيلهي بيگانگان آغاز شده است اما متأسفانه، امروز به وسيلهي خوديهايي كه بر اثر كجفهمي و يا نوكري اجانب، آب به آسياب دشمن ميريزند، ادامه مييابد. كار اين انحراف گاه، به آنجا ميرسد كه برخي از دولتهاي مسلمان، با صرف پول تلاش ميكنند، ميان مذاهب اسلامي يا ملتها و اقوام اسلامي تفرقه ايجاد كنند، و يا بعضي از عالمنمايان صريحا فتوابه كفر بعضي از فرق اسلامي، كه سوابق درخشانشان در تاريخ اسلام واضح است ميدهند. ملتهاي مسلمان شايسته است انگيزههاي خبيث اين كارها را شناخته، دست پنهان شيطان بزرگ و ايادي و اذنابش را در پشت سر آن ببينند، و خيانتكاران را افشاء كنند.
-3 نكتهي مهمي كه شايسته است همهي مسلمين آن را دانسته و براي مقابله با آن احساس تكليف كنند، آن است كه امروز تقريبا در همه جاي جهان، مبارزهي سرسختانه و توطئهآميزي از سوي قدرتهاي استكباري عليه اسلام و مسلمين در جريان است. اگر چه اصل اين مبارزه، تازگي نداشته و نشانههاي آن در تاريخ استعمار اروپايي كاملا شناخته شده است، ولي ميتوان گفت كه شيوههاي متنوع آن، علني بودن آن و در مواردي شديدا قساوتآميز بودن آن، تاكنون سابقه نداشته و پديدهي اين روزگار است.
نگاهي به اوضاع كنوني عالم اسلام، علت اين پديده، يعني شدت گرفتن و علني شدن مبارزه با اسلام را آشكار ميسازد. علت، چيزي جز گسترش بيداري مسلمين نيست. حقيقت آن است كه مسلمين در يكي دو دههي اخير در شرق و غرب جهان اسلام و حتي در كشورهاي غيراسلامي، نهضت حقيقي و عميقي را شروع كردهاند، كه بايد نهضت تجديد حيات اسلام ناميده شود. اينك، اين نسل جوان و تحصيلكرده و برخوردار از معارف زمان است، كه بعكس توقع مستعمران ديروز و مستكبران امروز، نه تنها اسلام را، فراموش نكرده، بلكه با ايماني پرشور، كه با استفاده از پيشرفت معارف بشري، بسي روشنبينانهتر و ژرفتر نيز شده است، بدان روي آورده و گمشدهي خود را در آن ميجويد. قيام جمهوري اسلامي در ايران و استقرار و ثبات و اقتدار روزافزون آن، اوج قلهي اين نهضت جوان و ريشهدار است، كه خود در گسترش بيداري مسلمانان، بيشترين نقش را ايفا كرده است.
اين آن چيزي است كه جبههي استكبار را كه هميشه از تظاهر به مبارزه با عقايد و مقدسات ملتها پرهيز ميكرد، وادار ميسازد كه در مبارزه با اسلام، علنا و با همهي روشهاي ممكن، و گاه قساوت و خشونت وارد ميدان شود. در آمريكا و كشورهاي اروپايي، رؤسا و سياستمداران متعددي را ميتوان شناخت كه حداقل يكبار در گفتههاي خود صريحا رشد و گسترش ايمان اسلامي را خطري بزرگ دانسته و مبارزه با آن را لازم شمردهاند. هر چه گرايش عمومي جوانان مسلمان، به ايمان و عمل اسلامي گستردهتر شده، اين اظهارات ناشي از سراسيمگي و دشمني، واضحتر گرديده است و اكنون كار به جايي رسيده كه حتي رؤسا و سياستمداران بعضي از كشورهاي اسلامي نيز،كه هميشه عناد خود با اسلام را در زير پوششي از نفاق پنهان ميكردند، به پيروي از اربابان آمريكايي و اروپاييشان علنا و صريحا از خطر اسلام دم ميزنند! و ايمان مقدس مردمي را كه بر آنان فرمان ميرانند، براي خود خطر ميشمرند.
مبارزه با بيداري اسلامي در سطح جهان، شكلهاي گوناگون دارد: در الجزاير، اكثريت قاطع مردم در انتخاباتي آزاد و كاملا دموكراتيك به حاكميت جبههي اسلامي رأي ميدهند، كودتايي خشن، انتخابات را باطل و منتخبين را زنداني و محكوم و مردم را سركوب ميكند، و آنگاه قدرتهاي مستكبر ـ آمريكا و اروپا ـ نفس راحت كشيده بطور كامل پشت سر كودتاگران قرار ميگيرند و دست پنهان خود در آن را افشاء ميكنند. در سودان گروههاي اسلامي با پشتيباني قطع ملت به حكومت ميرسند، و آنگاه غرب انواع تحريكات خود را شروع ميكند و از داخل و خارج مرزهاشان آنان را بطور دائم تهديد ميكند. در فلسطين و لبنان، فلسطينيان مسلمان را سوي صهيونيستهاي غاصب به وحشيانهترين وجهي سركوب و شكنجه ميشوند، آنگاه آمريكا، آن آدمكشان ددصفت و شكنجهگر را كمك و آن مظلومان مسلمان يا مدافعان لبناني آنان را به تروريسم متهم ميكند. در جنوب عراق، بخش عظيمي از ملت عراق، كه مبارزه با رژيم بعثي را، با انگيزهها و شعارهاي اسلامي در پيش گرفتهاند، از سوي آن رژيم مورد وحشيانهترين حملات قرار ميگيرند، و آمريكا و غرب، كه انگيزهي خود براي برخورد قدرتمندانه با صدام را در قضاياي ديگر، آشكارا نشان دادهاند، اينجا با سكوتي رضايتآميز و تشويق كنند ظاهر ميشوند. در كشمير و هند، تعصب كور و جهالتبار هندوها، با استفاده از اغماض و گاه كمك دولت، به ناموس و جان و مقدسات مسلمين تعرض ميكند و اين با خونسردي و لبخند بيتفاوت آمريكا و غرب مواجه ميشود. در مصر روشنفكرترين نسلهاي مسلمان، مورد تعقيب خشن و خشمآلود رژيم فاسد و نالايق آن كشور قرار ميگيرند، و حكومت وابسته و حقير آن كشور بزرگ مورد تشويق و كمك مالي و امنيتي آمريكا قرار ميگيرد. در تاجيكستان اكثريت مردم مسلمان و مشتاق زندگي در سايهي اسلام، به وسيلهي پس ماندههاي رژيم كمونيستي، بشدت سركوب و جمع كثيري از آنان از خانه و كشانهي خود آواره ميشوند و غرب با همهي دغدغهاش از بازگشت كمونيستها در شوروي سابق، اين حركت آنان را مغتنم ميشمرد و در مقايسه ميان اسلام و كمونيزم، آشكارا جانب دشمنان اسلام را ميگيرد. در آمريكا و اروپا مسلمانان و گروههاي اسلامي مورد اهانت و تهمت قرار ميگيرند و در مواردي تظاهر به پايبنديهاي اسلامي از قبيل حجاب زنان ممنوع ميگردد. اهانت علني به اسلام در قالب كتابي تحريم شده و بوسيلهي نويسندهاي مهدورالدم مكرر مورد حمايت علني سردمداران رژيمهاي اروپايي قرار ميگيرد و حتي رئيس رژيم بدنام و بدسابقهي انگليس، با آن نويسندهي قلم بمزد و بيارزش ملاقات ميكند.
از اينها همه بدتر، فاجعهي بيسابقهي نسل كشي مسلمين در بوسني است بيش از يكسال است كه صربهاي نژادپرست ـ و اخيرا با همراهي كرواتها ـ با تكيه بر سلاح و امكانات رژيم صربستان و كمكهاي خارجي، زشتترين و غيرانسانيترين نوع كشتار و ظلم و قساوت را با مسلمانان، يعني صاحبان اصلي بوسني و هرزگوين انجام ميدهند، و غرب و آمريكا، نه تنها هيچ كمكي به آنان نكرده و هيچ ممانعتي از جنايت صربها نشان ندادهاند، بلكه با استفاده از امكانات شوراي امنيت از رسيدن سلاح به مسلمان مظلوم نيز جلوگيري كرده و با اعزام نيروهاي سازمان ملل، محاصرهي آنان را كامل كردهاند. مسلمانان، امروز و در آينده بدانند، كه آمريكا و دول بزرگ اروپايي در فاجعهي بينظير بوسني، مقصر و مسئول مستقيماند. در اين يكسال مشتي حرف پوچ و وعدهي دروغ تحويل داده اما از كشته شدن حتي يك نفر از هزاران نفر كشتهي مظلوم آن سرزمين جلوگيري نكرده، و بالاتر، از قدرت دفاع يافتن آنان نيز ممانعت كردهاند.
اين تصوير مجملي از دشمني غرب و آمريكا با اسلام و مسلمين در روزگار ما است. نه التماس، نه تسليم، نه مذاكره و نه هيچيك از راههايي كه بعضي سادهلوحانه آن را به مسلمانان پيشنهاد ميكنند، گرهگشا و مايه نجات مسلمين نيست. تنها يك چيز علاج است و بس، و آن اتحاد مسلمانان، پافشاري بر اسلام و ارزشها و اصول آن، مقاومت در برابر فشارها و تنگ كردن عرصه، در بلند مدت بر دشمن است. و امروز چشم اميد دنياي اسلام، به جوانان غيور و بسيجي در سراسر كشورهاي اسلامي است، كه از كيان اسلام دفاع كنند و نقش تاريخي خود را ايفا نمايند.
-4 نكتهي مهم ديگري كه بايد مورد تأكيد قرار گيرد آن است كه استكبار با همهي تدابير شيطانياش و با وجود بكارگيري زور و ترفند سياسي و تبليغات دروغ، نتوانسته و هرگز نخواهد توانست، جريان رو به رشد بيداري اسلامي و نهضت گرايش به اسلام را متوقف سازد. فعاليت همه جانبهي سياسي و امنيتي و بيش از همه، تبليغاتي آمريكا و ديگر كشورهاي استكباري و ايادي منطقهاي آنان ضد نهضت اسلامي در كشورهاي مختلف و از جمله برضد نظام مقدس جمهوري اسلامي در ايران، در سالهاي اخير، بيسابقه و بسيار وسيع بوده است. و در اين ميان رژيم صهيونيستي همچون زائدهي آمريكا در منطقه، در منتهاي رذالت و خباثتي كه از آن انتظار ميرود، ايفاي نقش كرده است. محاسبات مادي عادي، حكم ميكرد كه بايد بر اثر اين تلاش همه جانبهاي، كه مستكبرانه و از سرخشم و عناد ترتيب مييابد، نهضت اسلامي در كشورهاي اسلامي ضعيف يا ريشهكن شود. ولي درست بعكس، همه شاهدند كه اين نهضت بمرور وسيعتر و عميقتر شده است. اكنون كشورهاي اسلامي متعددي را، ميتوان نشان كرد كه اگر انتخاباتي نظير آنچه دوسال قبل در الجزائر اتفاق افتاد، در آن برگزار شود احزاب يا فعالان اسلامي، اكثريت آراء مردم در آن كشورها را به خود جلب خواهند كرد، و اين در حالي است كه در بيشتر اين كشورها فعاليت گروههاي اسلامي و حتي تظاهرات سياسي و تبليغاتي اسلامگراها، ممنوع است. در همين سالها است كه در داخل سرزمينهاي غصب شدهي فلسطين مبارزات مردم، با شعارهاي اسلامي و با مركزيت مساجد، عرصه را بر صهيونيستها تنگ كرده است، و در همين سالها است كه گروههاي مبارز اسلامي در لبنان، حتي در انتخابات پارلماني و نيز در موقعيتهاي مردمي به توفيق چشمگيري دست يافتهاند. و در همين دورهي زماني است كه جمهوري اسلامي ايران، كه كساني سادهلوحانه انتظار داشتند يا به بنبست برسد و يا از اصول و آرمانهاي خود چشم بپوشد، با سرعتي بيش از توقع و در عين پافشاري بر اصول انقلابي خود به پيش رفته است.
اينجانب به برادران و خواهران مسلمان در همه جاي جهان اسلام، عرض ميكنم كه ترفند بزرگ دشمن، نوميد كردن و به آينده بدبين كردن شما است. و همين كافي است كه هيچ مسلمان روشنبيني، نوميدي را به دل راه ندهد. هيچ چيز به ما اجازهي نوميدشدن نميدهد، اگر دشمن قادر بر نابودي اين حركت الهي بود، بايد لااقل ميتوانست از رشد آن جلوگيري كند، و همه ميبينيد كه نتوانسته است. سنتهاي الهي و واقعيتهاي خارجي خبر از آيندهي روشن نهضت نوين اسلامي ميدهند و قرآن بارها ميفرمايد: والعاقبه للمتقين.
-5 تبليغات مدرن و داراي پوشش جهاني، بيشك كارآمدترين حربهي استكبار است. امروز تعداد رسانههاي صوتي و تصويري و مطبوعاتياي كه بيشترين تلاش خود را وقف دشمني با اسلام كردهاند، بسيار زياد و همچنان رو به افزايش است. كارشناساني مزدور، فقط سرگرم ساختن و پرداختن مطلب و خبر و تحليل، براي گمراه كردن ذهن مستمعان خود و معرفي نادرست و ترسيم زشت از نهضت اسلامي و شخصيتهاي بزرگ اسلامياند، و جمهوري اسلامي در سالهاي پس از پيروزي انقلاب تا امروز بيوقفه و روزافزون با چنين تبليغات خصمانهاي مواجه بوده است. بايد گفت كه اين ترفند نيز در مقابل حركت اسلامي اصيل و نشأت گرفته از فطرت و نياز، توفيق زيادي نداشته و مقصود دشمن را بر نياورده است. گسترش موج دعوت انقلابي امام راحل عظيم الشأن در سراسر دنياي اسلام و حضور فكر و نام و رهنمود و عكس و نشان آن بزرگوار در شرق و غرب عالم، با وجود آنهمه تبليغ دروغ و سخن ناحق كه به نيت مخدوش كردن سيماي ملكوتي آن وارث پيامبران، گفته و پخش شده است، روشنترين دليل اين مدعا است. با اين همه بايد اذعان كرد كه عامل مهم در حفظ سلامت و سداد فكر ملتهاي مسلمان، روشنگريهاي علماء و روشنفكران و نويسندگان و هنرمندان و جوانان فعال و آگاه است. و همه بخصوص علماء متعهد دين در اين مورد وظيفهاي بزرگ بر عهده دارند. دشمن پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، همواره تا امروز سياههاي از اتهامات را متوجه ايران اسلامي كرده است. ميبينيم كه همان تهمتها امروزه به همهي نهضتهاي اسلامي در هر جاي دنيا كه باشند نيز زده ميشود. تهمت تعصب و جمود فكري كه از آن، با عنوان بنيادگرايي نام ميبرند، تهمت تروريسم، تهمت بياعتنايي به حقوق بشر، تهمت ضديت با دموكراسي، تهمت تضييع حقوق زنان، تهمت ضديت با صلح و طرفداري از جنگ.. اندكي انصاف، هر كسي را به دروغ بودن اين تهمتها و بيشرمي وارد كنندگانش آگاه ميسازد. ايران اسلامي در حالي متهم به مخالفت با دموكراسي ميشود كه از پنجاه روز پس از پيروزي انقلاب كبير اسلامي تا 14 ماه پس از آن، دو همه پرسي عمومي، كه در يكي از آنها مردم ايران، جمهوري اسلامي را بعنوان نظام سياسي كشور برگزيدند، و در ديگري به قانون اساسي رأي دادند، و سه انتخابات كه در آنها به ترتيب: اعضاي مجلس خبرگان براي نوشتن قانون اساسي، رئيس جمهور، و نمايندگان در مجلس شوراي اسلامي معين شدند، در آن برگزار شده، و تا امروز همواره انتخابات آزاد، با شركت پرشور مردم براي تعيين رئيس جمهور و نمايندگان مجلس، در موعد قانوني خود انجام گرفته است. تهمت به تروريسم را، كساني به ايران اسلامي ميزنند، كه خود از دولت تروريست صهيونيستي بيشترين پشتيباني را كرده و گروههاي تروريست ضدانقلاب ايراني را در زير چتر حمايت خود قرار ميدهند و حقوقبگيران آنان صدها بار در داخل ايران اسلامي بمبگذاري كرده و هزاران نفر از مردم عادي و عناصر انقلابي و مرد و زن و كودك بيگناه را به قتل رساندهاند.
ضديت با صلح را كساني به جمهوري اسلامي نسبت ميدهند كه جنگي هشت ساله را با تشويق رژيم بعثي عراق و به دست او بر ايران تحميل كردند و در همهي آن مدت، انواع كمكها را به آن رژيم كه بخاطر حمله به ايران اسلامي، رژيم محبوب آنان به شمار ميرفت مبذول داشتهاند.
تضييع حقوق زنان، تهمت از سوي كساني است كه شأن والاي زن ايراني را كه با حفظ حجاب و حد شرعي، در برترين فعاليتهاي كشور شركت ميورزد، نميپسندند و ابتذال حاكم بر روابط زن و مردم و بهرهكشي ناجوانمردانه از زن در جوامع غربي را، نسخهي مطلوب در حيات اجتماعي زن ميشمرند.
تهمت نقض حقوق بشر را رژيمهايي متوجه ايران ميسازند كه خود قلمهاي بزرگ و حيرتانگيز پايمال كردن حقوق انسانها را مرتكب شده يا زمينهسازي كردهاند. آيا در دنياي جديد، هرگز حقوق بشر، آنچنان كه امروز در بوسني پايمال ميشود، نقض شده است؟ آيا نقض حقوق يك ملت مانند ملت فلسطين نقض حقوق بشر نيست؟ آيا راندن دستجمعي بيش از چهارصد نفر از شهروندان فلسطيني، به بيرون از خانه و ميهن خود، در برابر چشم دنياي باصطلاح طرفدار حقوق بشر، قابل اغماض است؟ آيا سرنگون كردن هواپيماي مسافري ايران بوسيلهي آمريكا بر فراز خليج فارس، يا بيعدالتي نسبت به سياهان در آمريكا، يا حمايت از كودتاگران در الجزائر، يا حمايت از رژيم فاسد مصر، يا زنده سوزانيدن دستجمعي عدهاي در آمريكا و امثال آن، شكستن حريم انسانيت و نقض حقوق آن نيست؟ آيا دولتهايي كه اينگونه بيمحابا حقوق بشر را پايمال ميكنند يا پايمال كنندگان را با نگاهي خونسرد و بيتفاوت بلكه رضايتمندانه و تشويقآميز تماشا ميكنند، حقيقتا از اينكه بنا به ادعاي آنان در ايران اسلامي، حقوق بشر نقض شود ناراحتند؟!. حقيقت آن است كه خود تهمت زنندگان و از جمله سردمداران كنوني آمريكا كه اخيرا بر سر اين حربهي تبليغاتي زنگ زده و قديمي، جنجال تازهيي به راه انداختهاند، بخوبي ميدانند كه سخن به گزاف ميرانند، آنچه آنان از جمهوري اسلامي نميپسندند اينها نيست، چيزهاي ديگري است كه مصلحت سياسي به آنان اجازه نميدهد آن را صريحا اعلام كنند، اگر چه بررسي اظهارات نظريه پرداران و نويسندگانشان مقصود آنان را آشكار ميسازد.
در نظام جمهوري اسلامي چيزهايي كه آمريكا و هر مستكبر ديگري را خشمگين ميسازد اينها است: اول - جدا نبودن دين از سياست و پايهي اسلامي جمهوري اسلامي. دوم - استقلال سياسي اين نظام، بمعناي تسليم ناپذيرياش در برابر زورگوييهاي معمول ابرقدرتها. سوم- اعلام راه حل مشخص جمهوري اسلامي دربارهي مسئلهي فلسطين، كه عبارت است از انحلال رژيم غاصب صهيونيستي و تشكيل دولت فلسطيني، متشكل از خود فلسطينيان و همزيستي مسلمانان و مسيحيان و يهوديان در فلسطين. چهارم - حمايت معنوي و سياسي از همهي نهضتهاي اسلامي و تقبيح فشار بر مسلمانان در هر جاي عالم. پنجم - دفاع از حيثيت اسلام و قرآن و پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله) و ديگر انبياي الهي و مقابله با توطئهي رواج دادن اهانت به اين مقدسات، نظير آنچه در باب نويسندهي مهدورالدم آيات شيطاني ديده شد. ششم، تلاش براي اتحاد امت اسلامي و همكاري سياسي و اقتصادي دولتها و كشورهاي اسلامي و حركت در جهت تثبيت اقتدار ملتهاي مسلمان در قالب امت بزرگ اسلامي. هفتم، رد و نفي فرهنگ تحميلي غرب، كه دولتهاي غربي با تنگنظري و تعصب، برآنند كه همهي ملتهاي عالم را به پذيرش آن وادار سازند، و اصرار بر احياي فرهنگ اسلامي در كشورهاي مسلمان. هشتم، مبارزه با فساد و بيبندوباري جنسي، كه بعضي از دولتهاي غربي بخصوص آمريكا و انگليس اخيرا انحرافيترين شكل آن را بيشرمانه رسميت داده يا در راه آنند، و از دهها سال پيش براي ورود اشكال گوناگون اين فساد به كشورهاي اسلامي برنامهريزي و تلاش ميكنند.
اينها است آنچه موجب دشمني كينهآلود آمريكا و همپالگيهايش، با جمهوري اسلامي است.
بديهي است كه اگر آنان، صريحا علت دشمني خود را بيان كرده، اين فهرست را برملا كنند، به دست خود بر اعتبار جمهوري اسلامي در چشم ملتهاي مسلماني كه همه دلبستهي اين اصولاند، خواهند افزود. بدين جهت است كه آنان در تبليغات خود، از سويي ايران اسلامي را به تروريسم و امثال آن متهم ميكنند و از سوي ديگر با تحليلهاي دروغين و خبرهاي ساختگي چنين وانمود ميسازند كه گويا جمهوري اسلامي از اصول خود دست برداشته و به خواست دشمن تسليم شده است!
اين هر دو سخن، دروغ و ناشي از طبيعت خدعهگر استكبار است. اصول جمهوري اسلامي كه همان راه امام و مباني مسلم اسلام است، به رغم دشمن، در ايران اسلامي، معتبر و مبناي زندگي سياسي و اجتماعي ما است و دولت و ملت ايران، زندگي در سايهي اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه و آله) را كه با فداكاري و بذل عزيزترين جانها به دست آمده، در هيچ شرائطي از دست نخواهند داد و اصول امام خميني (رضوان الله عليه) و در رأس آن، اصل عدم انفكاك دين از سياست و مقاومت در برابر فشار ماديگري مدرن، براي منزوي كردن اسلام و قرآن، اصول هميشه زندهي جمهوري اسلامي باقي خواهد ماند.
-6 در پايان، به حجاج عزيز، توصيه ميكنم از فرصت حج، حداكثر استفاده را براي كسب آشنايي با برادران مسلمان خود بكنند و اوضاع جهان اسلام را از زبان و رفتار مسلمانان به دست آورند، تجربهها، آرزوها، دستاوردها و تواناييها را با هم مبادله كنند و حج خود را به حج مورد نظر اسلام هر چه نزديكتر سازند. به برادران و خواهران عزيز ايراني نيز توصيه ميكنم كه با زبان و عمل، مبلغان و پيام رسانان انقلاب پرشكوه و كشور بزرگ و ملت قهرمان خود، به برادران كشورهاي ديگر باشند. جوار كوتاه مدتخانهي خدا و حرم پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آلهو سلم) و مواقف با ارزش حج و سرزمين پرخاطرهي حجاز را، براي زنده كردن دل با ياد خدا و تحكيم پيوند معنوي خود با رسول الله (صلي الله عليه و آله) و عترت طيبهي آن بزرگوار (عليهم السلام) و بخصوص توجه و توسل به حضرت ولي الله الاعظم كه بيشك فيض حضور مقدسش در مراسم حج شامل دلهاي با معرفت است، و انس با قرآن و تدبر در آيات بينات آن و دعا و تضرع و توسل كه مايه تقرب به خدا است، مغتنم بشمرند و از آن بهره ببرند و براي رفع گرفتاريهاي مسلمين و قوت و عزت روزافزون اسلام و جمهوري اسلامي دعا كنند و علو درجات روح مطهر امام راحل و ارواح طيبهي شهداي اسلام را از خداوند مسئلت نمايند.
والسلام عليكم و رحمه الله
ذي الحجه الحرام 1413
علي الحسيني الخامنهاي
توحيد با مفهوم عميق قرآني آن، به معناي توجه و حركت به سوي الله و رد و نفي بتها و قدرتهاي شيطاني است و خطرناكترين اين قدرتها در درون وجود آدمي، نفس اماره و هواها و هوسهاي گمراه كننده و پست كننده است، و در سطح جامعه و جهان، همان قدرتهاي استكباري و فتنهانگيز و فسادانگيزند كه امروزه بر زندگي مسلمانان چنگ انداخته و با روشهاي شيطاني، جسم و روح بسياري از ملتهاي مسلمان را دستخوش سياستهاي خود ساختهاند و مراسم برائت در حج، اعلان بيزاري از اين قدرتها است.
ولي امر مسلمين در بخش ديگري از اين پيام، اتحاد و يگانگي مسلمين را يكي ديگر از مضمونهاي برجستهي مناسك حج توصيف فرمودهاند و اظهار داشتهاند: از آغاز ورود استعمار اروپايي به كشورهاي اسلامي يكي از سياستهاي قطعي استعمارگران ايجاد تفرقه ميان مسلمين بوده كه گاه با حربهي اختلافات فرقهاي و گاه با ابزار مليگرايي و قومگرايي ظاهر شده است و متأسفانه با وجود فرياد مصلحان و مناديان وحدت، اين حربهي دشمن هنوز تا حدودي بر پيكر امت اسلامي ضربهها و جراحتهايي وارد ميسازد. از اينرو شايسته است ملتهاي مسلمان انگيزههاي خبيث اين سياستها را شناخته و دست پنهان شيطان بزرگ و ايادي و اذنابش را در پشت سر آن ببينند و خيانتكاران را افشاء كنند.
حضرت آيتالله خامنهاي با اشاره به اينكه امروز در همه جاي جهان مبارزهي سرسختانه و توطئهآميزي از سوي قدرتهاي استكباري عليه اسلام و مسلمين در جريان است، اظهار داشتهاند: نگاهي به اوضاع كنوني عالم اسلام، علت پديده شدت گرفتن و علني شدن مبارزه با اسلام را آشكار ميسازد و علت، چيزي جز گسترش بيداري مسلمين نيست. حقيقت آن است كه مسلمين در يكي دو دههي اخير در شرق و غرب جهان اسلام و حتي در كشورهاي غيراسلامي، نهضت حقيقي و عميقي را شروع كردهاند كه بايد نهضت تجديد حيات اسلام ناميده شود. اينك اين نسل جوان و تحصيلكرده و برخوردار از معارف زمان است كه بعكس توقع مستعمران ديروز و مستكبران امروز، نه تنها اسلام را فراموش نكرده، بلكه با ايماني پرشور كه با استفاده از پيشرفت معارف بشري، بسي روشنبينانهتر و ژرفتر نيز شده است، بدان روي آورده و گمشدهي خود را در آن ميجويد. قيام جمهوري اسلامي در ايران و استقرار و ثبات و اقتدار روزافزون آن، اوج قلهي اين نهضت جوان و ريشهدار است كه خود در گسترش بيداري مسلمانان، بيشترين نقش را ايفا كرده است.
ولي امر مسلمين در قسمت ديگري از اين پيام چگونگي مبارزه با بيداري اسلامي از سوي قدرتهاي استكباري در كشورهاي اسلامي همچون الجزاير، سودان، فلسطين، لبنان، جنوب عراق، كشمير، هند، مصر و تاجيكستان را به اشكال گوناگون و با انواع قساوت و خشونت و تعرض به جان مقدسات مسلمين تسريح كردهاند و فرمودهاند:از اينها همه بدتر، فاجعهي بيسابقهي نسل كشي مسلمين در بوسني است. بيش از يكسال است كه صربهاي نژادپرست ـ و اخيرا با همراهي كرواتها ـ با تكيه بر سلاح و امكانات رژيم صربستان و كمكهاي خارجي، زشتترين و غيرانسانيترين نوع كشتار و ظلم و قساوت را با مسلمانان يعني صاحبان اصلي بوسني و هرزگوين انجام ميدهند و غرب و آمريكا، نه تنها هيچ كمكي به آنان نكرده و هيچ ممانعتي از جنايت صربها نشان ندادهاند، بلكه با استفاده از امكانات شوراي امنيت از رسيدن سلاح به مسلمانان مظلوم نيز جلوگيري كرده و با اعزام نيروهاي سازمان ملل، محاصرهي آنان را كامل كردهاند و مسلمانان بايد بدانند كه آمريكا و دول بزرگ اروپايي در فاجعهي بينظير بوسني، مقصر و مسئول مستقيماند و در اين يكسال مشتي حرف پوچ و وعدهي دروغ تحويل داده اما از كشته شدن حتي يك نفر از هزاران نفر كشتهي مظلوم آن سرزمين جلوگيري نكرده، و بالاتر، از قدرت دفاع يافتن آنان نيز ممانعت كردهاند.
ولي امر مسلمين اتحاد مسلمانان، پافشاري بر اسلام و ارزشها و اصول، مقاومت در برابر فشارها و تنگ كردن عرصه بر دشمن را تنها رمز نجات مسلمين و راه مقابله با دشمني غرب و آمريكا با اسلام دانستهاند و فرمودهاند: استكبار با همه تدابير شيطانياش و با وجود بكارگيري زور و ترفند سياسي و تبليغات دروغ، نتوانسته و هرگز نخواهد توانست جريان رو به رشد بيداري اسلامي و نهضت گرايش به اسلام را متوقف سازد. فعاليت همه جانبهي سياسي و امنيتي و بيش از همه، تبليغاتي آمريكا و ديگر كشورهاي استكباري و ايادي منطقهائي آنان به ضد نهضت اسلامي در كشورهاي مختلف و از جمله بر ضد نظام مقدس جمهوري اسلامي در ايران در سالهاي اخير، بيسابقه و بسيار وسيع بوده است. و در اين ميان رژيم صهيونيستي همچون زائدهي آمريكا در منطقه، در منتهاي رذالت و خباثتي كه از آن انتظار ميرود، ايفاي نقش كرده است. محاسبات مادي عادي، حكم ميكرد كه بايد بر اثر اين تلاش همه جانبهائي، كه مستكبرانه و از سرخشم و عناد ترتيب مييابد، نهضت اسلامي در كشورهاي اسلامي ضعيف يا ريشهكن شود. ولي درست بعكس، همه شاهدند كه اين نهضت بمرور وسيعتر و عميقتر شده است.
مقام معظم رهبري تبليغات مدرن و داراي پوشش جهاني را يكي از كارآمدترين حربهي استكبار دانستهاند و فرمودهاند: امروز تعداد رسانههاي صوتي و تصويري و مطبوعاتيئي كه بيشترين تلاش خود را وقف دشمني با اسلام كردهاند، بسيار زياد و همچنان رو به افزايش است. كارشناساني مزدوري فقط سرگرم ساختن و پرداختن مطلب و خبر و تحليل، براي گمراه كردن ذهن مستمعان خود معرفي نادرست و ترسيم زشت از نهضت اسلامي و شخصيتهاي بزرگ اسلامياند، و جمهوري اسلامي در سالهاي پس از پيروزي انقلاب تا امروز بيوقفه و روزافزون با چنين تبليغات خصمانهئي مواجه بوده است. بايد گفت كه اين ترفند نيز در مقابل حركت اسلامي اصيل و نشأت گرفته از فطرت و نياز، توفيق زيادي نداشته و مقصود دشمن را بر نياورده است. گسترش موج دعوت انقلابي امام راحل عظيم الشأن در سراسر دنياي اسلامي و حضور فكر و نام و رهنمود و عكس و نشان آن بزرگوار در شرق و غرب عالم، با وجود آنهمه تبليغ دروغ و سخن ناحق كه به نيت مخدوش كردن سيماي ملكوتي آن وارث پيامبران گفته و پخش شده است، روشنترين دليل اين مدعا است.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در بخش ديگري از اين پيام خشم و دشمني آمريكا و هر مستكبر ديگري را با جمهوري اسلامي ايران ناشي از اعتقاد اين نظام به اصول مسلم اسلامي دانستهاند و اظهار داشتهاند: جدا نبودن دين از سياست، استقلال سياسي و تسليمناپذيري در برابر زورگوييهاي ابرقدرتها، اعلام لزوم انحلال رژيم غاصب صهيونيستي و تشكيل دولت فلسطيني، حمايت معنوي و سياسي از نهضتهاي اسلامي، تقبيح فشار بر مسلمانان در هر جاي عالم، دفاع از حيثيت اسلام و قرآن و پيامبر اعظم ديگر انبياي الهي، مقابله با توطئه رواج دادن اهانت به مقدسات اسلام، تلاش در جهت تثبيت اقتدار ملتهاي مسلمان در قالب امت بزرگ اسلامي، رد و نفي فرهنگ تحميلي غرب و اصرار بر احياي فرهنگ اسلامي در كشورهاي مسلمان و همچنين مبارزه با فساد و بيبندوباري جنسي از نمونه مسائلي است كه موجب دشمني كينهآلود آمريكا و همپالگيهايش با جمهوري اسلامي شده است.
ولي امر مسلمين در پايان پيام خود به حجاج بيتالله الحرام توصيه فرمودهاند كه از فرصت حج حداكثر استفاده را براي كسب آشنايي با برادران مسلمان خود بكنند و اوضاع جهان اسلام را از زبان و رفتار مسلمانان به دست آورند، تجربهها، آرزوها، دستاوردها و توانائيها را با هم مبادله كنند و انس با قرآن و تدبر در آيات و بينات آن و دعا و تضرع و توسل را كه مايه تقرب به خدا است، مغتنم بشمرند و از آن بهره ببرند و حج خود را به حج مورد نظر اسلام هر چه نزديكتر سازند.
بسماللهالرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و الصلوه علي رسوله النبي الامين و علي آله الميامين و اصحابه المنتجبين و السلام علي جميع عبادالله الصالحين. قال الله الحكيم:
و اذبو انالابراهيم مكان البيت ان لاتشرك بيشيئا و طهر بيتي للطائفين و القائمين و الركع السجود.
بار ديگر ارادهي نافذ الهي، مؤمنين را در زادگاه توحيد و بارگاه رحمت و فضل ربوبي و بر گرد كعبهي دلها و در ساحت قبلهي جانهاي مسلمين عالم گرد آورده و نداي ملكوتي: و اذن في الناس بالحج، بر فواصل طبيعي و تحميلي برادران مسلمان فائق آمده و انبوه دلهايي را كه با ايمان و عشق و نياز يكسان ميتپند، به سوي مركز توحيد و وحدت امت كشانيده است. ساليان دراز، دست جهل و عناد، سعي كرده است خانوادهي بزرگ اسلامي را در آن واحد، هم از ريشهي اعتقادياش و هم از علقه و پيوند فيمابين ايمانياش جدا كند، اما از اين سو نيز همه ساله، فريضهي حج، درس توحيد و وحدت را، در كالبد اين خانوادهي كهنسال و ريشهدار تزريق ميكند و هر سال شكوفههاي تازهيي، بيش از گذشته، تجديد بهار ايمان و حيات ديني و انس و مودت اسلامي را، نويد ميدهد، و ساختههاي دست دشمن را باطل ميسازد. اين معجزهي حج است كه عليرغم وجود درگيريها و منازعاتي كه، در آن، حكومتهاي مسلمان بارها در برابر يكديگر صفآرايي كردهاند، هرگز پيوندهاي فكري و عاطفي و ايماني ميان ملتهاي مسلمان قطع نشده و تأثيرات متقابل اين ملتها همواره رو به افزايش بوده است.
اگر چه رازها و رمزهاي حج بيش از آن است كه در گفتاري بتوان آن را گزارش كرد ولي در آن ميان، هر چشم رازشناسي، سه ويژگي برجسته را در نگاه اول، در آن باز ميشناسد: نخست آنكه حج، يگانه فريضهاي است كه خداوند براي اداي آن همهي آحاد مسلمين - هر آنكس از آنان را، كه داراي استطاعت باشد ـ از سراسر عالم و از خلوت خانهها و عبادتگاهها، به يك نقطه فرا ميخواند و در ايام معلومات، در گونه گون تلاش و حركت و سكون و قيام و قعود، آنان را به يكديگر پيوند ميزند: ثم أفيضوامن حيث أفاض الناس واستغفروا الله ان الله غفور رحيم. دوم آنكه در همين كار دستجمعي و علني، برترين منزل مقصود را ذكر خدا، يعني كاري قلبي و نفساني، معرفي ميكند: ويذكرو اسم الله في ايام معلومات علي مارزقهم من بهيمه الانعام. سوم آنكه در صفحهي روشن و همه كس شناس آن، تصويري از نماي كلي زندگي انسان موحد را عرضه ميكند و در عملي رمزي، به مسلمان درس زندگي هدفدار و جهتدار ميدهد.
از ورود در ميقات و حضور در ساحت احرام و تلبيه و تروك تا طواف، گرد مركز كعبه و سعي ميان صفا و مروه و وقوف در محشر عرفات و مشعرو ذكر و تضرع و تعارفي كه در آن است، و تا رسيدن به منا و قربانياش و رمي جمرهاش و حلقش و سپس دوباره برگشتن به طواف و سعي ... همه و همه درسهاي رسا و روشن حركت جهتدار و دستجمعي و معرفتآميز مسلمان، در عرصهي توحيد در مسعاي حيات و بر گرد محور الله است. زندگي در آيينهي حج يك سير دائمي بلكه يك صيرورت دائمي به سوي خدا است، و حج، آن درس هميشه زندهي عملي و سازنده است كه اگر به هوش باشيم راه و رسم زندگي ما را در صحنهاي عملي و روشن ترسيم ميكند.
ميعادي همگاني، هر سال تشكيل ميشود تا مسلمان، در آن محيط وحدت و تفاهم، و در پرتو ذكر الهي، راه و جهت زندگي را بياموزد، آنگاه به سرزمين خود و به ميان كسان خود برگردد، و در سالهاي بعد گروههاي ديگر و گروههاي ديگر بيايند و بروند بياموزند و بيندوزند، بگويند و عمل كنند، بشنوند و تدبر كنند، و در نهايت همهي امت، به آنچه خدا خواسته و دين آموخته برسند. .
نظر افكندن به عرصهي عظيم زندگي امت اسلامي، فراتر از ابعاد ملتها و نژادها و قوم و قبيلهها، و نظرافكندن به اعماق وجود خود و فراگرفتن راه و جهت و شيوهي زندگي، چنانكه شايستهي اوست، و همه در پرتوي از ذكر خدا ... اين است آن سرچشمهي معرفتي كه هر ساله در حج، فياض و بيزوال، برانبوه خلايق گرد آمده در حرم امن خدا سيلان مييابد و كساني را كه ظرف ذهن و دل خود را بگشايند، از اين زلال معرفت، سيراب ميسازد.
در گذشته و امروز، نيز كوششهايي شده است، ميشود تا حج را فريضهاي فردي، كه در آن هر كس فقط سرگرم عبادت و نيايش خود با خداوند است، قلمداد كنند. بگذريم از آن غفلتزدگاني كه به سفر حج، به چشم سفري سياحتي و تجارتي نگاه ميكنند. حج با برجستگيهايي كه در هيچ فريضهي ديگر اسلامي، مجموعهي آن را نميتوان يافت، بسي برتر از بينش تنگنظرانهي آنان و نگاه بيفروغ و خطابين اينان است.
در دوران ما بزرگترين كسي كه حج را از پردهاي اوهام بيرون كشيد و رازهاي آن را در ذهن و نيز در عمل جمع عظيمي از مسلمانان، نمايان ساخت امام راحل كبير ما بود. او حج ابراهيمي را ندا كرد و خلايق را بدان فراخواند. و يكبار ديگر صلاي: اذن في الناس بالحج را به گوش جهانيان رسانيد.
حج ابراهيمي همان حج محمدي است كه در آن، حركت به سمت توحيد و اتحاد، روح و سرلوحهي همهي مراسم و شعائر است، حجي مايهي بركت و هدايت و ستون اصلي در حيات و قيام امت واحده، حجي سرشار از منافع و پربار از ذكر خدا، حجي كه در آن ملتهاي مسلمان، وجود امت فراگير محمدي صلي الله عليه و آله و حضور خود در آن را لمس ميكنند و با احساس برادري و نزديكي ملتها، از احساس ضعف و عجز و خودباختگي رها ميشوند.
حج ابراهيمي، آن است كه در آن مسلمين، از تفرقه به جمعيت حركت كنند و كعبه را كه بناي يادبود توحيد و رمز برائت و نفرت از شرك و بتپرستي است با معرفت به معناي رمزي آن طواف كنند و از ظاهر و پيكرهي مناسك به باطن و روح آن برسند و از آن براي زندگي خود و زندگي امت اسلام، توشه برگيرند.
اكنون اينجانب، با اميد به رحمت و هدايت الهي و با دعا براي قبولي و پرباري حج شما برادران و خواهران مسلمان از سراسر جهان اسلام، فرصت تدبر در مناسك حج را مغتنم شمرده، مطالبي را كه توجه به آن براي همهي آحاد مسلمان سودمند است، تذكرا عرض ميكنم:
-1 نخستين مطلب در باب توحيد است، كه روح اساسي حج و مضمون بسياري از اعمال و مناسك آن است. توحيد با مفهوم عميق قرآني آن، به معناي توجه و حركت به سوي الله و ردو نفي بتها و قدرتهاي شيطاني است. خطرناكترين اين قدرتها در درون وجود آدمي، نفس اماره و هواها و هوسهاي گمراه كننده و پست كننده است، و در سطح جامعه و جهان، همان قدرتهاي استكباري و فتنهانگيز و فسادانگيزند كه امروزه بر زندگي مسلمانان چنگ انداخته و با روشهاي شيطاني، جسم و روح بسياري از ملتهاي مسلمان را دستخوش سياستهاي خود ساختهاند. مراسم برائت در حج، اعلان بيزاري از اين قدرتها است. هر چشم روشن و نگاه عبرتآميزي ميتواند در زندگي جوامع مسلمان، نشانهي سلطهي قدرتها يا تلاش آنان بر تسلط بر كشورهاي اسلامي را مشاهده كند. در برخي از اين كشورها، سياست و اقتصاد و روابط بينالمللي و موضعگيري در برابر حوادث عالم، همسو و تحت تأثير قدرتهاي سلطهگر و در رأس آن آمريكا است. رواج فساد و رسمي بودن فحشاء و محرمات شرعي در بسياري از اين كشورها، متأثر از سياستهاي شيطاني آن قدرتها است. وظيفهاي كه حج و اعمال و شعائر توحيدي آن بر مسلمان حجگزار لازم ميسازد، ابراز برائت و بيزاري از اينهمه است، و اين اولين قدم، در راه تجسم ارادهي اسلامي در نفي اين پديدههاي شيطاني و استقرار حاكميت اسلام و توحيد، بر همهي جوامع اسلامي است.
-2 مطلب بعدي در باب اتحاد و يگانگي مسلمين است كه مضمون برجستهي ديگري از مناسك حج است. از آغاز ورود استعمار اروپايي، به كشورهاي اسلامي، يكي از سياستهاي قطعي استعمارگران، ايجاد تفرقه، ميان مسلمين بوده است. گاه با حربهي اختلافات فرقهاي و گاه با ابزار مليگرايي و قومگرايي و گاه با غير اينها. متأسفانه با وجود فرياد مصلحان و مناديان وحدت، اين حربهي دشمن، هنوز تا حدودي بر پيكر امت اسلامي، ضربهها و جراحتهايي وارد ميسازد. دامن زدن به اختلافات شيعه و سني، عرب و عجم، آسيايي و افريقايي، و عمده كردن ناسيوناليسمهاي عربي، توراني و فارسي، اگر چه به وسيلهي بيگانگان آغاز شده است اما متأسفانه، امروز به وسيلهي خوديهايي كه بر اثر كجفهمي و يا نوكري اجانب، آب به آسياب دشمن ميريزند، ادامه مييابد. كار اين انحراف گاه، به آنجا ميرسد كه برخي از دولتهاي مسلمان، با صرف پول تلاش ميكنند، ميان مذاهب اسلامي يا ملتها و اقوام اسلامي تفرقه ايجاد كنند، و يا بعضي از عالمنمايان صريحا فتوابه كفر بعضي از فرق اسلامي، كه سوابق درخشانشان در تاريخ اسلام واضح است ميدهند. ملتهاي مسلمان شايسته است انگيزههاي خبيث اين كارها را شناخته، دست پنهان شيطان بزرگ و ايادي و اذنابش را در پشت سر آن ببينند، و خيانتكاران را افشاء كنند.
-3 نكتهي مهمي كه شايسته است همهي مسلمين آن را دانسته و براي مقابله با آن احساس تكليف كنند، آن است كه امروز تقريبا در همه جاي جهان، مبارزهي سرسختانه و توطئهآميزي از سوي قدرتهاي استكباري عليه اسلام و مسلمين در جريان است. اگر چه اصل اين مبارزه، تازگي نداشته و نشانههاي آن در تاريخ استعمار اروپايي كاملا شناخته شده است، ولي ميتوان گفت كه شيوههاي متنوع آن، علني بودن آن و در مواردي شديدا قساوتآميز بودن آن، تاكنون سابقه نداشته و پديدهي اين روزگار است.
نگاهي به اوضاع كنوني عالم اسلام، علت اين پديده، يعني شدت گرفتن و علني شدن مبارزه با اسلام را آشكار ميسازد. علت، چيزي جز گسترش بيداري مسلمين نيست. حقيقت آن است كه مسلمين در يكي دو دههي اخير در شرق و غرب جهان اسلام و حتي در كشورهاي غيراسلامي، نهضت حقيقي و عميقي را شروع كردهاند، كه بايد نهضت تجديد حيات اسلام ناميده شود. اينك، اين نسل جوان و تحصيلكرده و برخوردار از معارف زمان است، كه بعكس توقع مستعمران ديروز و مستكبران امروز، نه تنها اسلام را، فراموش نكرده، بلكه با ايماني پرشور، كه با استفاده از پيشرفت معارف بشري، بسي روشنبينانهتر و ژرفتر نيز شده است، بدان روي آورده و گمشدهي خود را در آن ميجويد. قيام جمهوري اسلامي در ايران و استقرار و ثبات و اقتدار روزافزون آن، اوج قلهي اين نهضت جوان و ريشهدار است، كه خود در گسترش بيداري مسلمانان، بيشترين نقش را ايفا كرده است.
اين آن چيزي است كه جبههي استكبار را كه هميشه از تظاهر به مبارزه با عقايد و مقدسات ملتها پرهيز ميكرد، وادار ميسازد كه در مبارزه با اسلام، علنا و با همهي روشهاي ممكن، و گاه قساوت و خشونت وارد ميدان شود. در آمريكا و كشورهاي اروپايي، رؤسا و سياستمداران متعددي را ميتوان شناخت كه حداقل يكبار در گفتههاي خود صريحا رشد و گسترش ايمان اسلامي را خطري بزرگ دانسته و مبارزه با آن را لازم شمردهاند. هر چه گرايش عمومي جوانان مسلمان، به ايمان و عمل اسلامي گستردهتر شده، اين اظهارات ناشي از سراسيمگي و دشمني، واضحتر گرديده است و اكنون كار به جايي رسيده كه حتي رؤسا و سياستمداران بعضي از كشورهاي اسلامي نيز،كه هميشه عناد خود با اسلام را در زير پوششي از نفاق پنهان ميكردند، به پيروي از اربابان آمريكايي و اروپاييشان علنا و صريحا از خطر اسلام دم ميزنند! و ايمان مقدس مردمي را كه بر آنان فرمان ميرانند، براي خود خطر ميشمرند.
مبارزه با بيداري اسلامي در سطح جهان، شكلهاي گوناگون دارد: در الجزاير، اكثريت قاطع مردم در انتخاباتي آزاد و كاملا دموكراتيك به حاكميت جبههي اسلامي رأي ميدهند، كودتايي خشن، انتخابات را باطل و منتخبين را زنداني و محكوم و مردم را سركوب ميكند، و آنگاه قدرتهاي مستكبر ـ آمريكا و اروپا ـ نفس راحت كشيده بطور كامل پشت سر كودتاگران قرار ميگيرند و دست پنهان خود در آن را افشاء ميكنند. در سودان گروههاي اسلامي با پشتيباني قطع ملت به حكومت ميرسند، و آنگاه غرب انواع تحريكات خود را شروع ميكند و از داخل و خارج مرزهاشان آنان را بطور دائم تهديد ميكند. در فلسطين و لبنان، فلسطينيان مسلمان را سوي صهيونيستهاي غاصب به وحشيانهترين وجهي سركوب و شكنجه ميشوند، آنگاه آمريكا، آن آدمكشان ددصفت و شكنجهگر را كمك و آن مظلومان مسلمان يا مدافعان لبناني آنان را به تروريسم متهم ميكند. در جنوب عراق، بخش عظيمي از ملت عراق، كه مبارزه با رژيم بعثي را، با انگيزهها و شعارهاي اسلامي در پيش گرفتهاند، از سوي آن رژيم مورد وحشيانهترين حملات قرار ميگيرند، و آمريكا و غرب، كه انگيزهي خود براي برخورد قدرتمندانه با صدام را در قضاياي ديگر، آشكارا نشان دادهاند، اينجا با سكوتي رضايتآميز و تشويق كنند ظاهر ميشوند. در كشمير و هند، تعصب كور و جهالتبار هندوها، با استفاده از اغماض و گاه كمك دولت، به ناموس و جان و مقدسات مسلمين تعرض ميكند و اين با خونسردي و لبخند بيتفاوت آمريكا و غرب مواجه ميشود. در مصر روشنفكرترين نسلهاي مسلمان، مورد تعقيب خشن و خشمآلود رژيم فاسد و نالايق آن كشور قرار ميگيرند، و حكومت وابسته و حقير آن كشور بزرگ مورد تشويق و كمك مالي و امنيتي آمريكا قرار ميگيرد. در تاجيكستان اكثريت مردم مسلمان و مشتاق زندگي در سايهي اسلام، به وسيلهي پس ماندههاي رژيم كمونيستي، بشدت سركوب و جمع كثيري از آنان از خانه و كشانهي خود آواره ميشوند و غرب با همهي دغدغهاش از بازگشت كمونيستها در شوروي سابق، اين حركت آنان را مغتنم ميشمرد و در مقايسه ميان اسلام و كمونيزم، آشكارا جانب دشمنان اسلام را ميگيرد. در آمريكا و اروپا مسلمانان و گروههاي اسلامي مورد اهانت و تهمت قرار ميگيرند و در مواردي تظاهر به پايبنديهاي اسلامي از قبيل حجاب زنان ممنوع ميگردد. اهانت علني به اسلام در قالب كتابي تحريم شده و بوسيلهي نويسندهاي مهدورالدم مكرر مورد حمايت علني سردمداران رژيمهاي اروپايي قرار ميگيرد و حتي رئيس رژيم بدنام و بدسابقهي انگليس، با آن نويسندهي قلم بمزد و بيارزش ملاقات ميكند.
از اينها همه بدتر، فاجعهي بيسابقهي نسل كشي مسلمين در بوسني است بيش از يكسال است كه صربهاي نژادپرست ـ و اخيرا با همراهي كرواتها ـ با تكيه بر سلاح و امكانات رژيم صربستان و كمكهاي خارجي، زشتترين و غيرانسانيترين نوع كشتار و ظلم و قساوت را با مسلمانان، يعني صاحبان اصلي بوسني و هرزگوين انجام ميدهند، و غرب و آمريكا، نه تنها هيچ كمكي به آنان نكرده و هيچ ممانعتي از جنايت صربها نشان ندادهاند، بلكه با استفاده از امكانات شوراي امنيت از رسيدن سلاح به مسلمان مظلوم نيز جلوگيري كرده و با اعزام نيروهاي سازمان ملل، محاصرهي آنان را كامل كردهاند. مسلمانان، امروز و در آينده بدانند، كه آمريكا و دول بزرگ اروپايي در فاجعهي بينظير بوسني، مقصر و مسئول مستقيماند. در اين يكسال مشتي حرف پوچ و وعدهي دروغ تحويل داده اما از كشته شدن حتي يك نفر از هزاران نفر كشتهي مظلوم آن سرزمين جلوگيري نكرده، و بالاتر، از قدرت دفاع يافتن آنان نيز ممانعت كردهاند.
اين تصوير مجملي از دشمني غرب و آمريكا با اسلام و مسلمين در روزگار ما است. نه التماس، نه تسليم، نه مذاكره و نه هيچيك از راههايي كه بعضي سادهلوحانه آن را به مسلمانان پيشنهاد ميكنند، گرهگشا و مايه نجات مسلمين نيست. تنها يك چيز علاج است و بس، و آن اتحاد مسلمانان، پافشاري بر اسلام و ارزشها و اصول آن، مقاومت در برابر فشارها و تنگ كردن عرصه، در بلند مدت بر دشمن است. و امروز چشم اميد دنياي اسلام، به جوانان غيور و بسيجي در سراسر كشورهاي اسلامي است، كه از كيان اسلام دفاع كنند و نقش تاريخي خود را ايفا نمايند.
-4 نكتهي مهم ديگري كه بايد مورد تأكيد قرار گيرد آن است كه استكبار با همهي تدابير شيطانياش و با وجود بكارگيري زور و ترفند سياسي و تبليغات دروغ، نتوانسته و هرگز نخواهد توانست، جريان رو به رشد بيداري اسلامي و نهضت گرايش به اسلام را متوقف سازد. فعاليت همه جانبهي سياسي و امنيتي و بيش از همه، تبليغاتي آمريكا و ديگر كشورهاي استكباري و ايادي منطقهاي آنان ضد نهضت اسلامي در كشورهاي مختلف و از جمله برضد نظام مقدس جمهوري اسلامي در ايران، در سالهاي اخير، بيسابقه و بسيار وسيع بوده است. و در اين ميان رژيم صهيونيستي همچون زائدهي آمريكا در منطقه، در منتهاي رذالت و خباثتي كه از آن انتظار ميرود، ايفاي نقش كرده است. محاسبات مادي عادي، حكم ميكرد كه بايد بر اثر اين تلاش همه جانبهاي، كه مستكبرانه و از سرخشم و عناد ترتيب مييابد، نهضت اسلامي در كشورهاي اسلامي ضعيف يا ريشهكن شود. ولي درست بعكس، همه شاهدند كه اين نهضت بمرور وسيعتر و عميقتر شده است. اكنون كشورهاي اسلامي متعددي را، ميتوان نشان كرد كه اگر انتخاباتي نظير آنچه دوسال قبل در الجزائر اتفاق افتاد، در آن برگزار شود احزاب يا فعالان اسلامي، اكثريت آراء مردم در آن كشورها را به خود جلب خواهند كرد، و اين در حالي است كه در بيشتر اين كشورها فعاليت گروههاي اسلامي و حتي تظاهرات سياسي و تبليغاتي اسلامگراها، ممنوع است. در همين سالها است كه در داخل سرزمينهاي غصب شدهي فلسطين مبارزات مردم، با شعارهاي اسلامي و با مركزيت مساجد، عرصه را بر صهيونيستها تنگ كرده است، و در همين سالها است كه گروههاي مبارز اسلامي در لبنان، حتي در انتخابات پارلماني و نيز در موقعيتهاي مردمي به توفيق چشمگيري دست يافتهاند. و در همين دورهي زماني است كه جمهوري اسلامي ايران، كه كساني سادهلوحانه انتظار داشتند يا به بنبست برسد و يا از اصول و آرمانهاي خود چشم بپوشد، با سرعتي بيش از توقع و در عين پافشاري بر اصول انقلابي خود به پيش رفته است.
اينجانب به برادران و خواهران مسلمان در همه جاي جهان اسلام، عرض ميكنم كه ترفند بزرگ دشمن، نوميد كردن و به آينده بدبين كردن شما است. و همين كافي است كه هيچ مسلمان روشنبيني، نوميدي را به دل راه ندهد. هيچ چيز به ما اجازهي نوميدشدن نميدهد، اگر دشمن قادر بر نابودي اين حركت الهي بود، بايد لااقل ميتوانست از رشد آن جلوگيري كند، و همه ميبينيد كه نتوانسته است. سنتهاي الهي و واقعيتهاي خارجي خبر از آيندهي روشن نهضت نوين اسلامي ميدهند و قرآن بارها ميفرمايد: والعاقبه للمتقين.
-5 تبليغات مدرن و داراي پوشش جهاني، بيشك كارآمدترين حربهي استكبار است. امروز تعداد رسانههاي صوتي و تصويري و مطبوعاتياي كه بيشترين تلاش خود را وقف دشمني با اسلام كردهاند، بسيار زياد و همچنان رو به افزايش است. كارشناساني مزدور، فقط سرگرم ساختن و پرداختن مطلب و خبر و تحليل، براي گمراه كردن ذهن مستمعان خود و معرفي نادرست و ترسيم زشت از نهضت اسلامي و شخصيتهاي بزرگ اسلامياند، و جمهوري اسلامي در سالهاي پس از پيروزي انقلاب تا امروز بيوقفه و روزافزون با چنين تبليغات خصمانهاي مواجه بوده است. بايد گفت كه اين ترفند نيز در مقابل حركت اسلامي اصيل و نشأت گرفته از فطرت و نياز، توفيق زيادي نداشته و مقصود دشمن را بر نياورده است. گسترش موج دعوت انقلابي امام راحل عظيم الشأن در سراسر دنياي اسلام و حضور فكر و نام و رهنمود و عكس و نشان آن بزرگوار در شرق و غرب عالم، با وجود آنهمه تبليغ دروغ و سخن ناحق كه به نيت مخدوش كردن سيماي ملكوتي آن وارث پيامبران، گفته و پخش شده است، روشنترين دليل اين مدعا است. با اين همه بايد اذعان كرد كه عامل مهم در حفظ سلامت و سداد فكر ملتهاي مسلمان، روشنگريهاي علماء و روشنفكران و نويسندگان و هنرمندان و جوانان فعال و آگاه است. و همه بخصوص علماء متعهد دين در اين مورد وظيفهاي بزرگ بر عهده دارند. دشمن پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، همواره تا امروز سياههاي از اتهامات را متوجه ايران اسلامي كرده است. ميبينيم كه همان تهمتها امروزه به همهي نهضتهاي اسلامي در هر جاي دنيا كه باشند نيز زده ميشود. تهمت تعصب و جمود فكري كه از آن، با عنوان بنيادگرايي نام ميبرند، تهمت تروريسم، تهمت بياعتنايي به حقوق بشر، تهمت ضديت با دموكراسي، تهمت تضييع حقوق زنان، تهمت ضديت با صلح و طرفداري از جنگ.. اندكي انصاف، هر كسي را به دروغ بودن اين تهمتها و بيشرمي وارد كنندگانش آگاه ميسازد. ايران اسلامي در حالي متهم به مخالفت با دموكراسي ميشود كه از پنجاه روز پس از پيروزي انقلاب كبير اسلامي تا 14 ماه پس از آن، دو همه پرسي عمومي، كه در يكي از آنها مردم ايران، جمهوري اسلامي را بعنوان نظام سياسي كشور برگزيدند، و در ديگري به قانون اساسي رأي دادند، و سه انتخابات كه در آنها به ترتيب: اعضاي مجلس خبرگان براي نوشتن قانون اساسي، رئيس جمهور، و نمايندگان در مجلس شوراي اسلامي معين شدند، در آن برگزار شده، و تا امروز همواره انتخابات آزاد، با شركت پرشور مردم براي تعيين رئيس جمهور و نمايندگان مجلس، در موعد قانوني خود انجام گرفته است. تهمت به تروريسم را، كساني به ايران اسلامي ميزنند، كه خود از دولت تروريست صهيونيستي بيشترين پشتيباني را كرده و گروههاي تروريست ضدانقلاب ايراني را در زير چتر حمايت خود قرار ميدهند و حقوقبگيران آنان صدها بار در داخل ايران اسلامي بمبگذاري كرده و هزاران نفر از مردم عادي و عناصر انقلابي و مرد و زن و كودك بيگناه را به قتل رساندهاند.
ضديت با صلح را كساني به جمهوري اسلامي نسبت ميدهند كه جنگي هشت ساله را با تشويق رژيم بعثي عراق و به دست او بر ايران تحميل كردند و در همهي آن مدت، انواع كمكها را به آن رژيم كه بخاطر حمله به ايران اسلامي، رژيم محبوب آنان به شمار ميرفت مبذول داشتهاند.
تضييع حقوق زنان، تهمت از سوي كساني است كه شأن والاي زن ايراني را كه با حفظ حجاب و حد شرعي، در برترين فعاليتهاي كشور شركت ميورزد، نميپسندند و ابتذال حاكم بر روابط زن و مردم و بهرهكشي ناجوانمردانه از زن در جوامع غربي را، نسخهي مطلوب در حيات اجتماعي زن ميشمرند.
تهمت نقض حقوق بشر را رژيمهايي متوجه ايران ميسازند كه خود قلمهاي بزرگ و حيرتانگيز پايمال كردن حقوق انسانها را مرتكب شده يا زمينهسازي كردهاند. آيا در دنياي جديد، هرگز حقوق بشر، آنچنان كه امروز در بوسني پايمال ميشود، نقض شده است؟ آيا نقض حقوق يك ملت مانند ملت فلسطين نقض حقوق بشر نيست؟ آيا راندن دستجمعي بيش از چهارصد نفر از شهروندان فلسطيني، به بيرون از خانه و ميهن خود، در برابر چشم دنياي باصطلاح طرفدار حقوق بشر، قابل اغماض است؟ آيا سرنگون كردن هواپيماي مسافري ايران بوسيلهي آمريكا بر فراز خليج فارس، يا بيعدالتي نسبت به سياهان در آمريكا، يا حمايت از كودتاگران در الجزائر، يا حمايت از رژيم فاسد مصر، يا زنده سوزانيدن دستجمعي عدهاي در آمريكا و امثال آن، شكستن حريم انسانيت و نقض حقوق آن نيست؟ آيا دولتهايي كه اينگونه بيمحابا حقوق بشر را پايمال ميكنند يا پايمال كنندگان را با نگاهي خونسرد و بيتفاوت بلكه رضايتمندانه و تشويقآميز تماشا ميكنند، حقيقتا از اينكه بنا به ادعاي آنان در ايران اسلامي، حقوق بشر نقض شود ناراحتند؟!. حقيقت آن است كه خود تهمت زنندگان و از جمله سردمداران كنوني آمريكا كه اخيرا بر سر اين حربهي تبليغاتي زنگ زده و قديمي، جنجال تازهيي به راه انداختهاند، بخوبي ميدانند كه سخن به گزاف ميرانند، آنچه آنان از جمهوري اسلامي نميپسندند اينها نيست، چيزهاي ديگري است كه مصلحت سياسي به آنان اجازه نميدهد آن را صريحا اعلام كنند، اگر چه بررسي اظهارات نظريه پرداران و نويسندگانشان مقصود آنان را آشكار ميسازد.
در نظام جمهوري اسلامي چيزهايي كه آمريكا و هر مستكبر ديگري را خشمگين ميسازد اينها است: اول - جدا نبودن دين از سياست و پايهي اسلامي جمهوري اسلامي. دوم - استقلال سياسي اين نظام، بمعناي تسليم ناپذيرياش در برابر زورگوييهاي معمول ابرقدرتها. سوم- اعلام راه حل مشخص جمهوري اسلامي دربارهي مسئلهي فلسطين، كه عبارت است از انحلال رژيم غاصب صهيونيستي و تشكيل دولت فلسطيني، متشكل از خود فلسطينيان و همزيستي مسلمانان و مسيحيان و يهوديان در فلسطين. چهارم - حمايت معنوي و سياسي از همهي نهضتهاي اسلامي و تقبيح فشار بر مسلمانان در هر جاي عالم. پنجم - دفاع از حيثيت اسلام و قرآن و پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله) و ديگر انبياي الهي و مقابله با توطئهي رواج دادن اهانت به اين مقدسات، نظير آنچه در باب نويسندهي مهدورالدم آيات شيطاني ديده شد. ششم، تلاش براي اتحاد امت اسلامي و همكاري سياسي و اقتصادي دولتها و كشورهاي اسلامي و حركت در جهت تثبيت اقتدار ملتهاي مسلمان در قالب امت بزرگ اسلامي. هفتم، رد و نفي فرهنگ تحميلي غرب، كه دولتهاي غربي با تنگنظري و تعصب، برآنند كه همهي ملتهاي عالم را به پذيرش آن وادار سازند، و اصرار بر احياي فرهنگ اسلامي در كشورهاي مسلمان. هشتم، مبارزه با فساد و بيبندوباري جنسي، كه بعضي از دولتهاي غربي بخصوص آمريكا و انگليس اخيرا انحرافيترين شكل آن را بيشرمانه رسميت داده يا در راه آنند، و از دهها سال پيش براي ورود اشكال گوناگون اين فساد به كشورهاي اسلامي برنامهريزي و تلاش ميكنند.
اينها است آنچه موجب دشمني كينهآلود آمريكا و همپالگيهايش، با جمهوري اسلامي است.
بديهي است كه اگر آنان، صريحا علت دشمني خود را بيان كرده، اين فهرست را برملا كنند، به دست خود بر اعتبار جمهوري اسلامي در چشم ملتهاي مسلماني كه همه دلبستهي اين اصولاند، خواهند افزود. بدين جهت است كه آنان در تبليغات خود، از سويي ايران اسلامي را به تروريسم و امثال آن متهم ميكنند و از سوي ديگر با تحليلهاي دروغين و خبرهاي ساختگي چنين وانمود ميسازند كه گويا جمهوري اسلامي از اصول خود دست برداشته و به خواست دشمن تسليم شده است!
اين هر دو سخن، دروغ و ناشي از طبيعت خدعهگر استكبار است. اصول جمهوري اسلامي كه همان راه امام و مباني مسلم اسلام است، به رغم دشمن، در ايران اسلامي، معتبر و مبناي زندگي سياسي و اجتماعي ما است و دولت و ملت ايران، زندگي در سايهي اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه و آله) را كه با فداكاري و بذل عزيزترين جانها به دست آمده، در هيچ شرائطي از دست نخواهند داد و اصول امام خميني (رضوان الله عليه) و در رأس آن، اصل عدم انفكاك دين از سياست و مقاومت در برابر فشار ماديگري مدرن، براي منزوي كردن اسلام و قرآن، اصول هميشه زندهي جمهوري اسلامي باقي خواهد ماند.
-6 در پايان، به حجاج عزيز، توصيه ميكنم از فرصت حج، حداكثر استفاده را براي كسب آشنايي با برادران مسلمان خود بكنند و اوضاع جهان اسلام را از زبان و رفتار مسلمانان به دست آورند، تجربهها، آرزوها، دستاوردها و تواناييها را با هم مبادله كنند و حج خود را به حج مورد نظر اسلام هر چه نزديكتر سازند. به برادران و خواهران عزيز ايراني نيز توصيه ميكنم كه با زبان و عمل، مبلغان و پيام رسانان انقلاب پرشكوه و كشور بزرگ و ملت قهرمان خود، به برادران كشورهاي ديگر باشند. جوار كوتاه مدتخانهي خدا و حرم پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آلهو سلم) و مواقف با ارزش حج و سرزمين پرخاطرهي حجاز را، براي زنده كردن دل با ياد خدا و تحكيم پيوند معنوي خود با رسول الله (صلي الله عليه و آله) و عترت طيبهي آن بزرگوار (عليهم السلام) و بخصوص توجه و توسل به حضرت ولي الله الاعظم كه بيشك فيض حضور مقدسش در مراسم حج شامل دلهاي با معرفت است، و انس با قرآن و تدبر در آيات بينات آن و دعا و تضرع و توسل كه مايه تقرب به خدا است، مغتنم بشمرند و از آن بهره ببرند و براي رفع گرفتاريهاي مسلمين و قوت و عزت روزافزون اسلام و جمهوري اسلامي دعا كنند و علو درجات روح مطهر امام راحل و ارواح طيبهي شهداي اسلام را از خداوند مسئلت نمايند.
والسلام عليكم و رحمه الله
ذي الحجه الحرام 1413
علي الحسيني الخامنهاي