كنگره بزرگداشت دويستمين سالگرد تولد حكيم ملاهادي سبزواري صبح امروز با پيام حضرت آيتالله خامنهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي شروع بكار كرد. مشروح پيام مقام معظم رهبري كه صبح امروز توسط حجهالاسلام و المسلمين محمديگلپايگاني در محل اين كنگره در دانشگاه تربيت معلم سبزوار قرائت شده است به اين شرح ميباشد:
بسمالله الرحمن الرحيم
خداي بزرگ را سپاس كه دلهاي بيدار و قدرشناس شما مردان علم را به تجليل از شخصيت حكيمي بلندمرتبه برانگيخت كه دنياي پا در گل و گرفتار امروز، به شناخت انسانهايي چون او ـ آزاده و سر در بلنداي ملكوت ـ بسي نيازمند است.
مدح چنان خورشيد سيرتاني، جز از صاحبان چشمهاي روشن و بصيرتهاي نافذ نميشايد، كه توانسته باشند حجاب پرزرق و برق علم بيعمل، و فلسفهي بيروح، و مادهي بيمعنا را ديده و تركيب بديع انديشهي بلند، و روانروشن، و دل خاشع، و ذوق لبريز، و تن خاكسار را در كساني چون حكيم فرزانهي قرن سيزدهم، يعني حاجي ملاهادي سبزواري تماشا كنند.
اين جمع فرهيخته بر آن است كه حكيم سبزواري را بازشناسي كند. هر كه برگي چند از سرگذشت آن بزرگ را خوانده باشد نيك ميداند كه در زمرهي كساني چون او ـ عرش سيرو خاك نشين ـ كمتر كساني چون او در دوران زندگي، شناخته شدهاند. او را در زندگياش خلق بيشماري شناخته و بدو دل سپرده و پرواز شكوهمندش را از منفذ تنگ چشم مادي ديدهاند. چندين كتاب او پيش از درگذشتش به چاپ رسيده و در حوزههاي حكمت و دين، دستگير استادان و دانشجويان شده و نام درخشان او را به دور دستها برده است. و از زمان او تا امروز هزاران صفحه دربارهي او و فلسفهاش و كتابهايش، قلم زده شده است.
بازشناسي نامآوري چون اين بلند آوازه مرد، چگونه و به چه معني است؟ در اين باب سه ديدگاه با هم و در كنار هم، سزاوار ژرفنگري است:
نخست، نگاهي تازه به حكمت اوست كه آميزهيي از تفكر قديم عقلائي با رشحهي الهام عرفاني است. در محشر انديشههاي فلسفي روز كه غالبا از نور معني و پرتو توحيد، بيگانه و بيخبر است، جاي اين فلسفهي قرآني و پايههاي استقرار و خللناپذيرش، خالي است. زباني آشنا با فرهنگ و معارف كنوني جهان، و دستي چيره در ترسيم زيباييهاي حكمت متعاليه، و در پشت آن، ذهني ژرف بين و نوانديش و جامعنگر به كار است تا فلسفهي اين حكيم بزرگ را در نمايشگاه فاخرترين فرآوردههاي بشري، در جاي سزاوار خود بنشاند.
دوم، نظري از سر عبرت به تأثير اين معرفت فلسفي، در بناي شخصيت خود فيلسوف است. اگر فلسفه، شناختي درست از هستي، براي بناي انسان راستين است، كدام تجربه از اين بهتر و گوياتر؟
و سوم زدودن اين گمان غلط كه فلسفهي اسلامي از قرنهاي ميانهي هجري به خاموشي و افول تكرار گرائيده است. اين غفلت خسارتبار، كه قرنها گريبانگير مطالعه كنندگان غربي و حتي عربي بوده است، ميتواند با جلب نظرها به حكيم سبزواري كه خود يك از شارحان و مفسران حكمت مقايسهي صدرائي و شاگرد فلاسفهي بزرگ اصفهان است، دريده شود و شعاع هدايتگر هشت قرن فلسفهي اسلامي ـ از خواجهي طوسي تا حاجي سبزواري و معاصران و شاگردان او ـ بر فضاي انديشهي فلسفي در جهان معاصر بتابد.
بازشناسي حكيم سبزوار در اين زمينهها، متضمن اداي حق اين بزرگمرد فيلسوف و عارف و زاهد و شاعري است كه بزرگداشت او، شما صاحبدلان را به كنار تربت پاك او كشانيده است. والسلام عليكم و رحمهالله.
سيدعلي خامنهاي
اول ارديبهشت ماه سال 1372 برابر با بيست و نهم شوال 1314
بسمالله الرحمن الرحيم
خداي بزرگ را سپاس كه دلهاي بيدار و قدرشناس شما مردان علم را به تجليل از شخصيت حكيمي بلندمرتبه برانگيخت كه دنياي پا در گل و گرفتار امروز، به شناخت انسانهايي چون او ـ آزاده و سر در بلنداي ملكوت ـ بسي نيازمند است.
مدح چنان خورشيد سيرتاني، جز از صاحبان چشمهاي روشن و بصيرتهاي نافذ نميشايد، كه توانسته باشند حجاب پرزرق و برق علم بيعمل، و فلسفهي بيروح، و مادهي بيمعنا را ديده و تركيب بديع انديشهي بلند، و روانروشن، و دل خاشع، و ذوق لبريز، و تن خاكسار را در كساني چون حكيم فرزانهي قرن سيزدهم، يعني حاجي ملاهادي سبزواري تماشا كنند.
اين جمع فرهيخته بر آن است كه حكيم سبزواري را بازشناسي كند. هر كه برگي چند از سرگذشت آن بزرگ را خوانده باشد نيك ميداند كه در زمرهي كساني چون او ـ عرش سيرو خاك نشين ـ كمتر كساني چون او در دوران زندگي، شناخته شدهاند. او را در زندگياش خلق بيشماري شناخته و بدو دل سپرده و پرواز شكوهمندش را از منفذ تنگ چشم مادي ديدهاند. چندين كتاب او پيش از درگذشتش به چاپ رسيده و در حوزههاي حكمت و دين، دستگير استادان و دانشجويان شده و نام درخشان او را به دور دستها برده است. و از زمان او تا امروز هزاران صفحه دربارهي او و فلسفهاش و كتابهايش، قلم زده شده است.
بازشناسي نامآوري چون اين بلند آوازه مرد، چگونه و به چه معني است؟ در اين باب سه ديدگاه با هم و در كنار هم، سزاوار ژرفنگري است:
نخست، نگاهي تازه به حكمت اوست كه آميزهيي از تفكر قديم عقلائي با رشحهي الهام عرفاني است. در محشر انديشههاي فلسفي روز كه غالبا از نور معني و پرتو توحيد، بيگانه و بيخبر است، جاي اين فلسفهي قرآني و پايههاي استقرار و خللناپذيرش، خالي است. زباني آشنا با فرهنگ و معارف كنوني جهان، و دستي چيره در ترسيم زيباييهاي حكمت متعاليه، و در پشت آن، ذهني ژرف بين و نوانديش و جامعنگر به كار است تا فلسفهي اين حكيم بزرگ را در نمايشگاه فاخرترين فرآوردههاي بشري، در جاي سزاوار خود بنشاند.
دوم، نظري از سر عبرت به تأثير اين معرفت فلسفي، در بناي شخصيت خود فيلسوف است. اگر فلسفه، شناختي درست از هستي، براي بناي انسان راستين است، كدام تجربه از اين بهتر و گوياتر؟
و سوم زدودن اين گمان غلط كه فلسفهي اسلامي از قرنهاي ميانهي هجري به خاموشي و افول تكرار گرائيده است. اين غفلت خسارتبار، كه قرنها گريبانگير مطالعه كنندگان غربي و حتي عربي بوده است، ميتواند با جلب نظرها به حكيم سبزواري كه خود يك از شارحان و مفسران حكمت مقايسهي صدرائي و شاگرد فلاسفهي بزرگ اصفهان است، دريده شود و شعاع هدايتگر هشت قرن فلسفهي اسلامي ـ از خواجهي طوسي تا حاجي سبزواري و معاصران و شاگردان او ـ بر فضاي انديشهي فلسفي در جهان معاصر بتابد.
بازشناسي حكيم سبزوار در اين زمينهها، متضمن اداي حق اين بزرگمرد فيلسوف و عارف و زاهد و شاعري است كه بزرگداشت او، شما صاحبدلان را به كنار تربت پاك او كشانيده است. والسلام عليكم و رحمهالله.
سيدعلي خامنهاي
اول ارديبهشت ماه سال 1372 برابر با بيست و نهم شوال 1314