بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا أبى القاسم
المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيةاللَّه فى الأرضين.
خداوند متعال را شاكر و سپاسگزارم و از اعماق دل خرسندم كه بار ديگر در جمع شما
مردم عزيز و خونگرم و باصفاى شاهرود اين توفيق را پيدا كرده ام كه باشم و مثل هميشه
شاهد اين اجتماع عظيم و پُرشور شما باشم. و نشانه هاى محبت و صفا و ايمانى را كه از
ديرباز در مردم اين شهر از نزديك شاهد بودم، بار ديگر مشاهده كنم.
در طول دوره ى زندگى - چه در دروان مبارزات، چه دوران اوج انقلاب اسلامى، چه قبل از
آن در دورانهاى طلبگى در مشهد و چه بعد از آن در دوران جنگ تحميلى و در محيطهاى
ادارى و كارى و انقلابى - هميشه عنصر شاهرودى را با اين خصوصيات شناخته ايم: متدين،
باصفا، خونگرم، اهلِ اقدام، دوستدار علم و ارزشهاى دينى و اسلامى. امروز هم - كه
سالها از پيروزى انقلاب مى گذرد و كشور عزيز ما تجربه هاى گوناگونى را در طول
ساليان گذشته گذرانده است - بار ديگر مردم عزيزِ شاهرود، مرد و زن و پير و جوان از
قشرهاى مختلف را با همين خصوصيات مشاهده مى كنيم؛ شهرِ باصفا، مردمِ باصفا، دلهاى
باصفا. يقيناً نقش معلمان دين و اخلاق در اين حيطه و در اين سرزمين، در پرورش
اخلاقى مردم شهرستان شاهرود نقش به سزايى داشته است. علماى بزرگ، برجستگان دينى و
اخلاقى در اين ناحيه، در اين شهر و در بخشهاى متصل به اين شهر - چه در گذشته، چه در
آن دورانى كه خود ما از نزديك شاهد بوديم و ديديم يا همزمان بوديم - نقش برجسته اى
داشته اند. در دوران جوانىِ ما نام برجستگان علمىِ دينىِ شاهرود بر سر زبانها بود.
مرحوم آيةاللَّه العظمى شاهرودى، مرجعِ تقليد، استاد مبرز حوزه ى نجف؛ مرحوم
آيةاللَّه آقا شيخ آقا بزرگ شاهرودى، از برجستگان علمى و ساكن خود شاهرود؛ قبل از
اينها در مشهد شنيده بوديم مرحوم آقا سيد عباس شاهرودى، عالِم برجسته؛ عموى يك
عالِم روحانى پارسا و باتقواى ديگرى به نام مرحوم آقاى حاج آقا حسين شاهرودى كه چند
سال پيش رحلت كرده اند؛ تا دوران انقلاب مرحوم آقاى توحيدى، عالِم برجسته و ممتاز و
از علماى فعال؛ و در رتبه ى جوانتر مرحوم آقاى طاهرى و علماى فراوان ديگر. اينجا
منطقه ى عالِم خيز است؛ منطقه ى معلمان دين و اخلاق. در زمان گذشته هم نام بايزيد
بسطامى و ابوالحسن خرقانى را همه ى مسلمانان و مرتبطين با معارف اسلام - ولو
غيرمسلمان - شنيده ايد. البته امثال بايزيد و ابوالحسن خرقانى را با اين مدعيان
صوفيگرى نبايد اشتباه كرد. آنها داستان ديگرى دارند و ماجرا و سخن ديگرى است.
اين نكته مهم است كه چگونه اين منطقه، اين همه معلم دين و اخلاق و عالِم برجسته ى
دينى تربيت كرده است. اين تصادفى نيست؛ نشانه ى يك خُلقِ بومىِ ديرين در ميان اين
مردم است؛ ميلِ به معنويات، باور نسبت به ارزشهاى معنوى و اسلامى. اين مطالب را ما
براى اين عرض نمى كنيم كه مردم شاهرود خوششان بيايد؛ آنها خودشان با اين مسائل آشنا
هستند. افتخار و تكيه ى به فضل گذشتگان و پدران، براى اينكه به گذشتگان خودمان هم
افتخار كنيم، نيست. يادآورىِ اين مطالب براى نكته ى مهم ديگرى است. و آن اين است كه
يك ملت و يك جمعيت، هنگامى كه به ارزشهاى بنيادىِ بومىِ خود واقف بشود، استعدادهاى
خود را بشناسد، ارزش اخلاقى و انسانى خود را بداند، مغلوب حوادثى كه براى او درست
مى كنند، نمى شود. آينده در برابر يك چنين جمعيت و ملتى، آينده ى روشنى است.
سالهاى متمادى - شايد دهها سال - همت استعمارگران اين بود كه ملت ايران را نسبت به
خودشان و نسبت به ارزشها و گذشته ى خودشان بى اعتقاد كنند. گناه بزرگ نسل اول
روشنفكران اين كشور كه مروّج تفكرات غربى و فرهنگ غربى بودند، همين است. به ملت
ايران تبيين كردند و اصرار و تكرار كردند كه تو چيزى نيستى. ارزشهاى تو، اعتقادات
تو، گذشته ى تو، تاريخ تو و بزرگان تو به چيزى نمى ارزند. توانستند يك نسلِ از خود
بيگانه اى درست كنند كه پذيراى يك حكومت ظالم و دست نشانده اى مثل حكومت رضاخان
قلدر باشد. اين كارى است كه دشمنان ما در طول سالهاى طولانى كرده اند.
نهضت اسلامى، حركت عظيم روحانيت و مردم در دوران سالهاى منتهى به پيروزى انقلاب
همين بود كه مردم را نسبت به هويت خودشان، نسبت به تواناييهاى خودشان و نسبت به
گذشته و تاريخ خودشان خوشبين كنند و پرده ى دروغ و توهمى را كه دشمنان بر روى
باورهاى ملى ما كشيده بودند، آن را بِدَرَد؛ و موفق هم شدند و شاهرود يكى از
شهرهايى بود كه مردم و جوانهاى آن استقبال كردند. من خودم در دوران مبارزات ارتباط
نزديك با شاهرود داشتم. دوستان ما، رفقاى همراه و همگام ما به شاهرود مى آمدند و
مورد استقبال جوانان اينجا قرار مى گرفتند؛ در مساجد مختلف اين شهر جلساتى كه در
آنها مبانى انقلاب و مفاهيم انقلابى و مسائل مربوط به نهضت اسلامى گسترش پيدا
مى كرد و تبيين مى شد، در اين شهر فراوان بود. خدا رحمت كند مرحوم آقاى توحيدى و
بعضى از علماى ديگر اين شهر را كه به اين جوانهاى ما كمك مى كردند و با بنده هم
مرتبط بودند. تعدادى از جوانهاى مؤمن و پُرشور اين شهر با ما در مشهد در ارتباط
بودند. من هم چند بار شاهرود آمده بودم. از جمله در روزهاى اوج انقلاب، شبى را در
شاهرود در جمع جوانان پُرشور و مؤمن اين شهر گذراندم. اين تجربه ها از ياد انسان
نمى رود. مردم شاهرود، شما برادران و خواهران و خانواده هاى محترم و عزيز، در طول
دوران دفاع مقدس هم آزمايش خوبى داديد. بيشترين شهداى اين استان مربوط به شاهرودند.
برجستگانى از نيروهاى مسلح و فداكاران، مربوط به اين منطقه، اين شهر و بخشهاى اطراف
اين شهرند.
اميدواريم سهمِ شما مردم عزيز در آينده ى پُرشُكوهِ اين كشور و اين انقلاب،
همان قدر نمايان باشد كه در گذشته و در دوران منتهىِ به اين روزها سهم وافر شما
نمايان بوده است.
آنچه همه ى ملت ايران و شما مردم عزيز بايد بدانيد - و خوشبختانه آگاهى ملت، آنها
را نسبت به اين شرايط كاملاً روشن و آگاه نگه داشته است - اين است كه در رويارويى
ميان اسلام، حركت اسلامى و اردوگاهِ كفر و استكبار، سهم پيروزيهاى جبهه ى اسلام و
ايمان، چندين برابر بيشتر از سهم پيروزيهاى جبهه ى مقابل است. مسئله، تنها مسئله ى
ايران نيست؛ مسئله ى نهضت اسلامى است و ملت ايران پرچمدارِ اين نهضت است. آن روزى
كه ما مردم ايران نهضت اسلامى را در اين كشور آغاز كرديم، به قصد ايجاد يك نهضت
جهانى نبود. دلسوزان، علاقه مندان و آگاهان، آنچه را كه براى امر به معروف و نهى از
منكر و دفاع از حق و قيام در مقابل ظلم تشخيص مى دادند، انجام دادند. و امام
بزرگوار ما بارها گفته است، در هر موقعيتى آنچه را كه احساس وظيفه مى كرد، آن را
انجام مى داد و در راه آن قدم برمى داشت؛ و مشكلات او را به عقب نمى راند. نيت
مبارزان، نهضت كنندگان و ملت ايران، اصلاح در مسائل جارى كشور خودشان بود. اما
خاصيت سخن و دعوى حق، همين است كه دلهاى مشتاق را در همه ى نقاط عالم به خود جذب
مى كند.
قيام ملت ايران توانست مسلمانان نقاط مختلف دنياى اسلام و كشورهاى اسلامى را متوجهِ
خود كند و به آنها تكانِ سختى بدهد؛ خيلى ها را از خواب بيدار كرد و جوانها را هم
متوجهِ آرمانهاى دست يافتنى كرد. لذا حركت، حركت اسلامى شد. ما به امور داخلى
كشورها كارى نداريم. مسئله ى فلسطين يا مسئله ى لبنان يا مسئله ى عراق به وسيله ى
مسئولان ايرانى و مردم ايران اداره و مديريت نمى شود؛ اما اين حركت شما مردم و
مقاومت شما جوانان و صبر شما خانواده ها بود كه توانست ملت فلسطين را بيدار كند؛
توانست به جوانان مؤمن در لبنان، آن قدرت را عطا كند و آن روح را در آنها بدمد كه
اينها بتوانند در مقابل يك ارتش مجهزِ ظالمِ بى مهار و با پشتيبانى امريكا، آن طور
مقاومت كنند و آن طور پيروز شوند. در صحنه، ملت لبنان و حزب اللَّه بودند؛ اما در
دنيا قضاوت همه ى اهل نظر اين است كه ملت ايران در اين قضيه پيروز شد. امروز در
دنياى اسلام، هر گروه مسلمانى و هر شعارِ اسلامى و ارزشى اى كه به پيروزى مى رسد،
قضاوت دنيا و سياستمداران در سطح بين المللى، اين است كه ملت ايران در اين قضيه
پيروز شد؛ در حالى كه ملت ايران كارى به كارِ فلان كشور و فلان مجموعه ى سياسى يا
انقلابى ندارد. اين به خاطر اين است كه پرچم پُرافتخار استقلال ملتها در زير سايه ى
«لااله الّااللَّه محمّد رسول اللَّه»، در دستان شماست. و شما ملت توانستيد اين
پرچم را با همه ى سختيهايش در دست خود نگه داريد. نگذاريد سرنگون بشود. اين توانايى
را ملت ايران نشان داده است. براى ملت ما اين يك افتخار بزرگ است.
اما اين كافى نيست. ما نمى خواهيم دل خودمان را به اين خوش كنيم كه ملت ايران در
سطح بين المللى يا در سطح بين المللِ اسلامى سربلند و عزيز و آبرومند است؛ اين هست؛
اما ما به اين اكتفا نمى كنيم. ما بايد اين توانايى را از خودمان نشان بدهيم كه
بتوانيم يك جامعه اى بسازيم كه مورد رضاى اسلام باشد. اين كار را بايد بكنيم؛
وظيفه ى ما اين است. و اتفاقاً آن نقطه ى اساسى اى كه دشمنان توطئه گر اسلام در سطح
جهان به آن توجه دارند و مى خواهند آن انجام نگيرد، همين است. آن كشور و جامعه اى
كه مورد نظر اسلام است، بايد هم از لحاظ مادى و هم از لحاظ معنوى، پيشرو باشد.
كشور ما از لحاظ مادى بايد در آن، علم و تجربه و فناورى در سطوح بالا قرار بگيرد.
از لحاظ ساخت و ارتباطات اجتماعى مردم در زمينه ى اقتصاد و بقيه ى موارد، ارتباط
مردم با يكديگر، بايد ارتباطات سالم، قوى و نشان دهنده ى پيشرفت و شكوفايى باشد؛
بايد استعدادها در آن جامعه بشكفد. همه ى انسانها بتوانند در آن با توانِ خداداده ى
خود در پيشبرد اهداف زندگى، به يكديگر كمك و با هم همكارى كنند. در آن جامعه بايد
عدالت اجتماعى باشد. عدالت به معناى يكسان بودنِ همه ى برخورداريها نيست؛ به معناى
يكسان بودن فرصتهاست؛ يكسان بودن حقوق است. همه بايد بتوانند از فرصتهاى حركت و
پيشرفت بهره مند شوند. بايد سرپنجه ى عدالت گريبان ستمگران و متجاوزانِ از حدود را
بگيرد و مردم به اين، اطمينان پيدا كنند.
در چنين جامعه اى، معنويت و اخلاق هم بايد به قدرِ حركت پيش رونده ى مادى پيشرفت
كند. دلهاى مردم با خدا و معنويات آشنا بشود. انس با خدا، انس با عالم معنا، ذكر
الهى و توجه به آخرت در يك چنين جامعه اى بايستى رايج شود. اينجاست كه آن خصوصيت
استثنايى جامعه و تمدن اسلامى، خود را نشان مى دهد؛ تركيب و آميختگى دنيا و آخرت با
هم.
تمدن مادىِ غرب در علم و تكنولوژى پيشرفت كرد. در روشهاى پيچيده ى مادى، توفيقات
بزرگى به دست آورد؛ اما در كفه ى معنوى روزبه روز بيشتر خسارت كرد. نتيجه اين شد كه
علم و پيشرفت تمدن مادىِ غرب، به ضرر بشريت تمام شد. علم بايد به سود بشريت تمام
شود. سرعت و سهولت و ارتباطات زوددسترس، بايد در خدمت آرامش و امنيت و راحتى مردم
باشد. آن علمى كه از ترس دستاورد آن - يعنى از ترس بمب اتم و موشك دوربُرد و انفجار
نادانسته - مردم شب و روز نداشته باشند، آن علم براى بشريت مفيد نيست. دنياى غرب با
پيشرفت علمىِ خود، در اين دام خطرناك افتاد.
تمدن و فكر اسلامى، پيشرفت مادى را مى خواهد؛ اما براى امنيت مردم، آسايش مردم،
رفاه مردم و همزيستىِ مهربانانه ى مردم با يكديگر؛ اين خصوصيات نظام اسلامى است. ما
اينها را با صداى بلند از اولِ انقلاب در سطح عالم مطرح كرديم و دلهاى فراوانى از
مسلمان و غير مسلمان هم به اينها جلب شده است. پشتوانه ى عزت ملت ايران اينهاست.
يعنى متفكر مسيحى و سياستمدارِ غير مسلمان - احياناً ملحد - در مجامع جهانى، در
برخورد با تفكرات نظام جمهورى اسلامى تحت تأثير قرار مى گيرد. اين، بارها و بارها
مشاهده و ديده شده است. ما مى خواهيم در كشورمان اين تفكرات والا را پياده كنيم.
برادران و خواهران عزيز! اين، كار و تلاش لازم دارد؛ اين، مردان مؤمن و فداكار و
شجاع لازم دارد؛ اين، پيوندِ روزبه روز افزاينده ىِ ميان ملت و دولت را لازم دارد.
دشمنان اين كشور و ملت، و دشمنان رسيدن به آن اهداف، اين نقاط را هدف مى گيرند.
براى اينكه پيوند ميان مسئولان و مردم را ضعيف كنند، برنامه ها طراحى مى كنند؛ براى
اينكه اراده ى مسئولان كشور را سست كنند، برنامه ها طراحى مى كنند. در چند سالِ
گذشته، صريحاً دستگاههاى تبليغاتى غرب گفتند و تكرار كردند كه در صدد اينند كه در
مجموعه ى مديريت نظام جمهورى اسلامى اختلاف بيندازند؛ دودستگى و دو جريانى درست
كنند؛ خودشان اين را اعتراف كردند. و بحمداللَّه موفق نشدند.
جوانِ ما را از فكر آينده و همت گماشتن براى بِناى آينده، به سمت شهوات سوق بدهند؛
براى اين برنامه ريزى مى كنند. دلهاى مردم ما را كه در سايه ى اميد مى توانند اين
راه طولانى و دشوار، اما شوق برانگيز را طى كنند، نااميد كنند؛ دلهايشان را از اميد
خالى كنند. اينها جزو برنامه هايى است كه دشمن طراحى مى كند.
من به شما عرض بكنم در طول اين بيست وهفت سالى كه از پيروزى انقلاب مى گذرد - كه يك
روز از اين بيست وهفت سال هم بدون توطئه ى دشمن نبوده است - دشمن در مقابله ى با
ملت ايران و انقلاب اسلامى و اين حركت عظيم، تا امروز پى درپى احساس ناكامى كرده
است. هيچ وقت دشمن موفق و پيروز نشد. گاهى يك اميدهاى واهى اى پيدا مى كردند و يك
علامت غلطى از يك طرف به آنها داده مى شد، آن وقت تصور مى كردند كه توانسته اند
توطئه هاى خود را در اين كشور به جايى برسانند. اما بلافاصله معلوم مى شد اشتباه
كرده اند. بنابراين دشمن موفق نشده است. امروز برنامه هاى مسئولان كشور براى ساختن
و بِناى آينده در بخشهاى مختلف، برنامه هاى حساب شده و روشنى است. مسئولان هم،
مسئولانى هستند كه با تصميم قاطع و با اعتماد به نفسِ كامل، در جهت رسيدن به اين
هدفها دارند حركت مى كنند.
شايد بتوانم بگويم، امروز همت مسئولان دولتى در پيمودن راههاى طولانى و دشوار به
سمت هدفهاى انقلاب، از دورانهاى گذشته بيشتر است؛ با اينكه دشمنان و بدخواهان ملت
ما عكس اين را توقع داشتند و تصور مى كردند. فكر مى كردند هر چه زمان بگذرد و از
مبدأ انقلاب دورتر شويم، اميدها كمتر مى شود؛ در حالى كه به عكس شد. امروز مسئولان
و دولت ما، براى رفع مشكلات و گشودن گره ها و پيمودن راهها، اميدشان و اعتمادبه نفس
و همتشان از گذشته بيشتر است. و من عرض مى كنم، آنچه را كه آنها به آن همت
گماشته اند، اينها همه شدنى است. همچنان كه از اول انقلاب تا امروز، آنچه كه در اين
كشور اتفاق افتاده - پيشرفتهاى مختلف در بخشهاى گوناگون - شبيه معجزه است. البته
مشكلاتى وجود دارد. من مشكلاتِ بخشهاى مختلف كشور و مشكلات شما مردمِ شاهرود را
مى دانم. كمبودهايى كه وجود دارد؛ گله هايى كه وجود دارد؛ توقعاتى كه وجود دارد؛
كارهايى كه اولويت با آنهاست: مثل مسئله ى آب، مسئله ى اشتغال و مسائل گوناگونى كه
مورد نظر مردم است. خواستن اينها حق مردم است. البته همه ى اينها از لحاظ در دسترس
بودن، در يك حد نيست؛ بعضى چيزها يك مقدارى صبر لازم دارد، بعضى چيزها يك مقدارى
نزديكتر و در دسترس تر است. عمده اين است كه مسئولان بدانند چه لازم است و همت كنند
كه آن را انجام بدهند و راهِ نفوذ فساد و سوءاستفاده را ببندند. احساس مى كنم همه ى
اينها به لطف پروردگار و به توفيق الهى حاصل است.
سندهاى استانىِ مربوط به اين استان، سندهاى تنظيم شده اى است. مسئولان با نيازها و
امكانات منطقه آشنا هستند. همت هم بر اين دارند. خوشبختانه تازه نفس و آماده به كار
هم هستند كه اين كارها را انجام بدهند، و بايد انجام بدهند. البته بعضى از كارها
طبيعتش زمان مى طلبد. در بعضى كارها راهى را كه انسان مى خواهد طى كند، گاهى اوقات
ده ساعت بايد راه برود تا به يك نقطه اى برسد؛ نمى شود توقع داشت يك ساعته طى شود.
بعضى راهها نزديكتر است و بعضى دورتر. مهم اين است كه مسئولان بخواهند، بفهمند،
احساس كنند و همت كنند، و اين بحمداللَّه هست.
آنچه پشتوانه ى حركت مسئولان است، پشتيبانىِ دلها و احساسات و اعتماد و اميد شماست.
آنان تكيه ى به اين اعتماد و شور و شوق و محبت شما مردم را دارند و حقيقتاً حجت بر
آنها تمام است. يعنى پشتيبانى مردم از مسئولان كشور، يك پشتيبانى همه جانبه و
مستحكم و ريشه دار با ريشه هاى ايمانى است. آنان بايستى با تكيه ى بر اين اعتماد
شما و اين حسن ظن شما، كارها را پيش ببرند و بنده بسيار خوشبين هستم به اينكه
ان شاءاللَّه همه ى آنچه را كه بايد انجام بدهند، انجام خواهند داد. مردم سهمِ
خودشان را فراموش نكنند. همت گماشتنِ مردم، كارهاى موكول به هر كسى را با احساس
مسئوليت انجام دادن، خواستن و پيگيرى كردن، اينها وظايف مردم است. مسئولان سهمى
دارند و مردم هم سهمى. به توفيق الهى ان شاءاللَّه با مجموعه ى اينها ما شاهد
روزهاى بسيار بهترى خواهيم بود. و اميدواريم ملت ما همچنان كه با طرح شعارها و
آرزوهاى بزرگ اسلامى توانست دلهاى امت اسلامى را متوجهِ خود كند، با نشان دادن يك
الگوى كامل و ساخته و پرداخته ى نظام اسلامى هم بتواند آنها را در اين راه موفقتر
كند.
پروردگارا! به محمد و آل محمد لطف و تفضل خود را بر اين مردم مؤمن و باصفا فرو
بفرست. پروردگارا! به مسئولان توفيق خدمت به اين مردم مؤمن و باصفا را عنايت كن.
پروردگارا! اين پيوند محبت و همبستگى ميان مردم و مسئولان را روزبه روز بيشتر كن.
از شما مردم عزيز، از اين جمعى كه در اين ميدان اجتماع كرديد و از برادران و
خواهرانى كه در طول مسير آنها را زيارت كرديم، به خاطر محبت و ابراز لطفتان صميمانه
تشكر مى كنم و اميدوارم كه توجهات حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) شامل حال همه ى
شما باشد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته