بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم
المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيةاللَّه فى الأرضين
و الصّلاة و السّلام على جميع أنبياء اللَّه و رسله و ملائكته و عباده الصّالحين.
بسيار خرسند و مسرورم و خداى متعال را سپاسگزارم كه توفيق داد امروز در ميان مردمى
باشم كه يادگارِ نشانه هاى كهن ترين فرهنگ غنىِ اسلامى و ايرانى را در ميان خود
دارند. عزيزان من! در گذشته ى تاريخى، ما هميشه استان سمنان را به عنوان استانى
متدين و دانش پژوه دانسته ايم و شناخته ايم. در ميان شاخصه هاى متعدد اين استان، آن
چيزى كه از همه برجسته تر است، عبارت است از اين دو شاخصه: ديندارى و علم؛
دانش پژوهشى و برجستگى علمى. در دوران خود ما هم، آنچه كه از استان پهناور شما
ديده ايم و به ياد داريم، همه نشانه هاى خُلقيات خوب، عمل صالح، هوش و استعداد
بشرىِ سطح بالا و حضور مردانه و دلاورانه در ميدانهاى مختلف انقلاب بوده است؛ هم در
دوران انقلاب كه من خودم در برخى از نقاط اين استان از نزديك شاهد بوده ام؛ هم در
دوران دفاع مقدس كه ماجراى حيرت انگيز و شنيدنى بسيارى از تيپ قائمِ سمنان، از
مجموعه ى پشتيبانىِ جنگ سمنان و ستاد جهاد سازندگى در سمنان، از بسيجيان سمنان، از
خانواده هاى شهدا و ايثارگران استان سمنان در ذهن و خاطره ى ما هست كه من
ان شاءاللَّه در زيارت خانواده هاى شهدا به بعضى از آنها اشاره خواهم كرد. از لحاظ
هوش بشرى و استعداد انسانى هم اين استان جزو استانهاى پيشرو كشور است. درصد بالاى
سواد، درصد بالاى رتبه ى قبولى در دانشگاه، شخصيتهاى برجسته ى علمى، سياسى و
اجتماعى، فعالان گوناگون و حضور محيطهاى دانشگاهى بزرگ در اين استان، همه مؤيد همان
معناست كه تاريخ به ما منعكس كرده است. ديندارى مردم هم آن شاخصه ى اصلى و
پشتوانه ى همه ى زيباييها و نيكيهاست.
در اين سفرهايى كه ما به استانهاى سراسر كشور مسافرت مى كنيم - براى خود من علاوه
بر هدفهاى اين سفرها كه عرض خواهم كرد - اين فايده و بهره ى بزرگ را دارد كه با
زيباييهاى معنوى نقاط گوناگون كشور آشنا مى شويم. جهانگردان و سياحان و ايرانگردان
دنبال زيباييهاى مادى و ظاهرى هستند كه در جاى خود، حقاً هم تماشايى است؛ اما بنده
كه فرصت نگاه كردن و گردش كردن براى ديدن زيباييهاى مادى استانها را ندارم، تماشاچى
زيباييهاى معنوى استانهاى كشور و بخشهاى مختلف اين ملت بزرگم.
اصحاب علم و ادب و معرفت، صفا و صداقتهاى مردمى، جلوه هاى عظمت و شور و شعور ملت
ايران در جاى جاى اين ميهن بزرگ و پرافتخار، جلوه هاى پايدارى و ايثار، نشانه هاى
عزم راسخى كه ملت ايران در خود در طول اين بيست وهفت سال نشان داده است و همين عزم
راسخ، پشتوانه و ذخيره ى پشتيبانِ حركتهاى مستمرِ او به سوى پيشرفت شده است و همين
هم ان شاءاللَّه او را به قله ى آرزوهايش خواهد رساند؛ اينها را ما در استانها
مشاهده مى كنيم. من شما مردم عزيز استان را مى شناسم؛ هم از نزديك، هم از روى
گزارشها؛ امروز هم در اين ميدان عظيم و در خيابانهاى شهر، نشانه هاى لطف و صفاى شما
مردم را مشاهده كردم.
اما هدف ما از اين مسافرتها چند چيز است: در درجه ى اول زيارت شما مردم، ديدار از
نزديك، سخن گفتن از روبه رو و سخنانِ شما را از دهها راه شنيدن؛ نامه هايى كه به من
مى رسد، نمايندگانى كه از طرف ما به بخشها و ميان قشرهاى مختلف مى روند، گزارشگرانى
كه قبل از سفر و در حين سفر با طبقات مختلف تماس مى گيرند؛ مجموعه ى اين اطلاعات و
نظرات و عقايد و حرفهاى شما مردم، مثل آبى از چشمه ى گوارايى به سمت ما سرازير
مى شود و اطلاعات ما را، فهم ما را و احساس مسئوليت و تعهد ما را به توفيق الهى
بيشتر مى كند. اين رساندن پيام ارادت به مردم و شنيدن سخن مردم و گفتن روبه رو به
مردم، مهمترين هدف اين سفرهاست.
اما هميشه يك هدف ديگر هم از اين سفرها داشته ايم و آن، اين بوده است كه توجه
مسئولان كشور به مناطق گوناگون كشور جلب بشود. خدا را شاكريم كه اين هدف امروز با
دولتى كه سر كار است، به خودى خود برآمده است. خوشبختانه سركشى دولت و رئيس جمهور و
وزراى محترم به مناطق مختلف كشور، آن آرزوى ديرينه ى ما را به نحو احسان برآورده
كرده است. من همين سفر را هم كه به استان سمنان مى آمدم، به آقاى رئيس جمهور گفتم:
اين سفر من به استان سمنان، بايد مانع سفر شما به استان سمنان نشود و برويد.
بحمداللَّه نشاط و تحرك دولت، نشاط خوبى است و اميدواريم كه خداوند به اين حركت و
به اين نشاط، بركت بدهد و مقاصدى كه دولت و نظام جمهورى اسلامى در مورد بخشهاى
مختلف كشور دارد، تحقق پيدا كند. البته ملاحظاتى كه در اين سفر به نظر مى رسد، به
مسئولان امر توصيه خواهد شد؛ نقاط حساس و مهم ان شاءاللَّه مورد توجه آنها قرار
خواهد گرفت و به فضل الهى گره هايى از كار مردم در حد وسع و امكانات كشور گشوده
خواهد شد.
استان پهناور سمنان استعدادهاى فراوانى دارد؛ از بعضى از اين استعدادها استفاده شده
و از بعضى استفاده نشده است. در اين استان، غير از استعداد و ظرفيت عظيم انسانى،
استعدادهاى صنعتى، استعدادهاى معدنى - كه در اين استان معادنى هست كه هنوز
دست نخورده است و بايد به آنها رسيدگى شود و از آنها به نفع مردم استان و كشور
بهره بردارى بشود - حتّى استعدادهاى كشاورزى - با اينكه اين استان جزو استانهاى
كم آب است، در عين حال، در همان بخش از زمين، خاك حاصلخيز و امكانات كشاورزى خوبى
دارد؛ همين حالا هم طبق گزارش، با همه ى اين محدوديتها، اين استان صادركننده ى
محصولات دامدارى، گوشت و محصولات باغى به خارج اين استان است، كه اين نشان دهنده ى
تواناييهاى طبيعى و انسانى اين استان است - استعداد گردشگرى، شهركهاى صنعتى و تنوع
اقليمى وجود دارد، و همان طور كه گفتيم از همه ى اينها بالاتر، داراى مردمِ صبور،
سختكوش، علاقه مند، مؤمن و با سطح هوشى بالاست. اين استان مى تواند آينده اى
به مراتب بهتر از امروز داشته باشد؛ همچنانى كه امروز اين استان نسبت به آنچه كه
قبل از انقلاب بود، بسيار بهتر و پيشرفته تر است و روزبه روز هم بايد ان شاءاللَّه
اين روند ادامه پيدا كند.
عزيزان من! آنچه مورد توجه مسئولان كشور است، سرعت بخشيدن به سازندگىِ همه جانبه ى
كشور است؛ اما در كنار اين معنا، محور اصلى شعارهاى نظام اسلامى، استقرار عدالت،
رسيدگى به مشكلات مردم، تسهيل زمينه هاى رشد و پيشرفت ملت ايران، و ساختن كشور
آنچنان كه مناسب حاكميت اسلام و شعارهاى اسلامى است، مى باشد. اين، آن چيزى است كه
مسئولان در پى آن هستند؛ اين هدف بزرگى است و تلاش زيادى لازم دارد و بحمداللَّه
امكان اين تلاش هم هست و اين تلاش شروع هم شده است؛ و چه در اين دولت، و چه در
دولتهاى قبلى، خدمات فراوانى هم در اين زمينه انجام گرفته؛ يعنى ملت و كشور به راه
افتاده است.
يك روزى ما در سطح دنيا و منطقه، از لحاظ همه ى شاخصهاى پيشرفت، در پايين ترين سطوح
بوديم؛ اين ملت بزرگ، اين ملت بافرهنگ، اين كشورِ سرشار از منابع خداداده، در ميان
ملتهاى ديگر هيچ بُروزى نداشت و علاوه بر اين، مسئولان كشور با بى غيرتىِ تمام،
سرسپردگى قدرتهاى دخالت كننده ى بيگانه را پذيرفته بودند و اين ملت بزرگ را در قول
و عمل تحقير مى كردند. حركت انقلاب و حركت تكان دهنده ى ملت ايران در طول اين
بيست وهفت سال، وضع را بكلى برگرداند و امروز ملت ايران، حداقل در سطح دنياى اسلام،
يك ملت الهام بخش است. خوشبختانه شاخصهاى پيشرفت بر حسب اظهارنظر كارشناسان و
متخصصان مطلع و وارد، شاخصهاى خوبى است و در همه ى زمينه ها رو به جلو و ترقى هم
هست؛ در زمينه هاى علمى، در زمينه هاى اقتصادى، در زمينه هاى معنوى، در زمينه هاى
مسائل اجتماعى و در زمينه هاى بين المللى، شاخصها رو به رشد است.
بحمداللَّه رويكرد مسئولان هم يك رويكرد صحيح و منطبق با مبانى انقلاب است. امروز
بار ديگر در دنياى اسلام شعارهاى بنيانى انقلاب اسلامى - كه از زبان مسئولان كشور
صادر مى شود - ملتها، جوانها، دانشگاهيها و قشرهاى مختلف مردم را مجذوب خود مى كند
و انسان اين را امروز در دنيا مشاهده مى كند.
روحيه ى ملت خودِ ما هم يك روحيه ى اميدوارانه و بالاست. همين شعارى كه شما داديد و
همه جاى اين كشور اين شعار را راجع به انرژى هسته اى مى دهند، يك چيز ساده و عادى
نيست؛ خيلى از ملتها نه مى دانند انرژى هسته اى چيست، نه مى دانند حق مسلّم آنهاست؛
و نه اگر بدانند، مى توانند در اين زمينه قدم از قدم بردارند؛ اما ملت ما هم
مى داند كه انرژى هسته اى يك شاخص بزرگ و نمايان براى پيشرفت به تناسب پيشرفتهاى
امروزِ علمىِ دنياست كه اگر ملتى نداشت، كلاهش پسِ معركه است؛ و مى داند كه اين حق
مسلّم آنهاست و اين را شعار مى دهند و از ته دل از مسؤولينشان مى خواهند؛ و هم
مى دانند كه كشورشان قادر است بدون اعتناى به ديگران، بدون دراز كردن دست نياز به
سوى ديگران، اين حق مسلّم خودش را بگيرد و به دست آورد. اين، خيلى چيز مهمى است.
اين، روحيه ى ملت ماست؛ اين، اميد ملت ماست. عزيزان من! همين اميد و نگاه
اميدوارانه، بايد بتواند شما را در راههاى دشوار رسيدن به قله كمك كند و به پيش
ببرد؛ و به پيش خواهد برد.
ما در سطح بين المللى دشمنانى داريم؛ در اين شكى نيست. چرا دشمنند؟ چه كسانى هستند؟
اينها حرفهاى توضيح داده شده است و همه مى دانيم دشمنها چه كسى هستند؟ همان كسانى
كه مايلند ملتها در پنجه ى اقتدار آنها زندگى كنند؛ نفتشان مال آنها باشد، مس شان
مال آنها باشد، اورانيومشان مال آنها باشد، نيروى انسانى شان مال آنها باشد و
بازارشان در اختيار آنها باشد. قدرتهايى در دنيا هستند كه نسبت به هر كشورى يك چنين
طمع و اميدى دارند؛ اينها وقتى مى بينند يك ملتى خودش پنجه بر روى موجودى خود
مى اندازد و سرنوشت خود را خود به دست مى گيرد، بديهى است كه تحملشان دشوار مى شود
و مى شوند دشمن. پس، علت دشمنى آنها معلوم است و اينكه چه كسانى هم هستند، معلوم
است. از اول انقلاب، دشمنان صف بسته ى در مقابل انقلاب اسلامى و ملت ايران،
صهيونيزم جهانى و استكبار امريكايى بوده اند و هر كسى كه دور و بر اينها مى چرخيده
و براى آنها كار مى كرده است. اما اين دشمن، امروز در حوادث گوناگون جهانى در
مقابله ى با نظام جمهورى اسلامى، دچار انفعال است. امريكاى امروز، امريكاى ده سال
پيش نيست، امريكاى پانزده سال پيش نيست. آن روزى كه پدرِ رئيس جمهور فعلى امريكا -
بعد از ماجراهاى كويت - اعلام كرد كه نظم نوين جهانى شروع شده و امريكا تنها
ابرقدرت دنياست؛ يعنى همه بايستى زير چشم اين كدخداى دهكده ى جهانى كار بكنند، آن
روز گذشت؛ آن روزى كه امريكاييها با اعتمادبه نفس، خاورميانه را متعلق به خود تصور
مى كردند و در فكر بودند كه سرنوشت تازه اى براى خاورميانه رقم بزنند، گذشت. امروز
امريكاييها در عراق شكست خورده اند، در افغانستان شكست خورده اند، در لبنان شكست
خورده اند و در فلسطين هم شكست خورده اند؛ هر كدام به يك نحوى. در عراق يك جور
گرفتار است، در فلسطين هم يك جور؛ كه همه ى همت امريكا اين بوده است كه رژيم
صهيونيستى را از مواجهه ى با صاحبان سرزمين فلسطين نجات بدهد. حتى حاضر شدند يك
دولت فلسطينى - ولو به اسم و به ظاهر - را تحمل و قبول كنند تا شايد دولت غاصب
صهيونيسم بتواند در مقابل صاحبان فلسطين، يعنى فلسطينيها، نفس راحتى بكشد؛ اما
نتيجه اين شد كه امروز يك دولتى در فلسطين سر كار آمده كه شعارش به رسميت نشناختن
صهيونيستهاى غاصب و مذاكره نكردن با غاصبان است. مسئولان استكبار و كارگردانان
استكبارى اين منطقه در اين قضيه صددرصد شكست خوردند؛ در قضيه ى عراق يك جور ديگر
شكست خوردند؛ در قضيه ى لبنان هم - در ماجراى مواجه ى با حزب اللَّه - يك جور ديگر
شكست خوردند؛ هنوز هم دارند شكست مى خورند. اين وضع دشمن ماست.
در مورد مواجهه ى آنها با جمهورى اسلامى ايران هم وضعيت انفعال دشمنان ما از اين
كمتر نيست، بلكه بيشتر است. بيست وهفت سال است كه همه ى ترفندها را به كار برده اند
تا شايد بتوانند اين ملت را از اسلام و آرمانهاى امام روگردان كنند؛ تا شايد
بتوانند اين ملت را به ارزشهاى دينى بى اعتقاد كنند و بتوانند جوانان اين ملت را
يكسره غرق در منجلاب فساد كنند. در اين زمينه هر كارى توانسته اند، كرده اند.
كارهاى بسيار پرهزينه و خرجهاى زيادى كرده اند. مدتهاى مديدى تلاش كردند تا شايد
بتوانند در دولتهايى كه در نظام جمهورى اسلامى با رأى مردم سر كار مى آيند، نفوذ
كنند؛ شايد بتوانند برخى از عناصر مؤثر در دولتها را از خود كنند و بخرند و مقاصد و
نيات خودشان را از آن راه تأمين كنند؛ همه ى اين كارها و تلاشها را كردند، خرجهاى
زيادى كردند براى اينكه بتوانند با بهانه هاى ناسيوناليستى، قوميگرى و فرقه گرايى
ميان اين ملت اختلاف ايجاد كنند و جنگ داخلى راه بيندازند؛ سرمايه گذارى و تلاش
كرده اند تا شايد بتوانند محيط دانشگاههاى ما را متشنج كنند. اين كارها در طول اين
بيست وهفت سال يكى پس از ديگرى انجام گرفت؛ اما ملت بزرگ و رشيد ما، جوانان هوشيار
ما، مردان و زنانِ بامعرفت و زمان شناس ما در تمام اين موارد، مشت محكمى به دهان
دشمنان ما زدند. آنها مى خواستند اين ملت پُرانگيزه ى با ايمانِ پايبند به ارزشهاى
دينى و شجاع و داراى ابتكار عمل را به يك ملت وابسته، بى هويت، ترسو، مطيع، دنباله
رو تبديل كنند؛ براى اين كار هم هزينه هاى زيادى كردند؛ و يكى پس از ديگرى شكست
نصيبشان شد. آيا اينها همه اتفاقى بود؟ اين شكستهاى دشمنان قوى پنجه ى ملت ايران -
يكى پس از ديگرى - اتفاق است؟ اين كه آنها اميد داشتند نقش امام بزرگوار ما
روزبه روز كمرنگتر بشود و شعارهاى او فراموش بشود، نه تنها برآورده نشد، بلكه حالا
بعد از گذشت بيست وشش، هفت سال، دولتى سر كار مى آيد كه شعارهاى رئيس جمهورش - كه
موجب محبوبيت او در بين مردم است - همان شعارهاى امام است. اين يك امر اتفاقى است؟!
اين كه مردم در هر جايى و در هر نقطه اى از كشور، به آن كسى اعتماد مى كنند كه به
دين او، انقلابيگرى او و پيروى او از امام بيشتر عقيده داشته باشند. بيست وهفت سال
از انقلاب و هفده سال از درگذشت امام گذشته، اما ملت ما اين طور پُرنشاط و
پُرانگيزه شعارهاى انقلاب را بر سر دست گرفته و به پيش مى تازد؛ اين يك تصادف است؟!
اين يك اتفاق است؟! نه، اين يك روند است؛ اين يك فرايند منطقى و معقول است و ادامه
هم خواهد داشت. هم ادامه خواهد داشت، هم بر روى ملتهاى ديگر تأثير خواهد گذاشت.
اينها خيال مى كردند كه ما براى صدور انقلاب لشگركشى خواهيم كرد؛ يا لشگر نظامى يا
لشگر امنيتى و اطلاعاتى؛ مثل خودشان كه براى مقاصدشان لشگرهاى امنيتى مى فرستند؛
اما غافل از اينكه نه، ما نه لشگر اطلاعاتى مى خواهيم و نه لشگر نظامى، بلكه حرف
ملت ايران و آن طرحى كه ملت ما براى اداره ى ملتها و جوامع به ميان آورده، در دل
ملتهاى مسلمان مى نشيند و ملتهاى مسلمان به طور طبيعى علاقه مند و طرفدار ملت ما
مى شوند، كه هستند و شدند و روزبه روز هم بيشتر مى شوند.
امروز شما ببينيد در همين قضيه ى انرژى هسته اى - كه سعى مى كنند در دنيا جنجال
كنند - وضعيت دنيا نسبت به ما چيست؛ بخصوص وضعيت كشورهاى آسيا و خاورميانه و
كشورهاى اسلامى. حالا امريكاييها مثل هميشه دهانشان را باز مى كنند، چشمشان را
مى بندند و هر چه به دهنشان مى آيد، مى گويند: دنيا با غنى سازى ايران مخالف است(!)
نه، شماييد كه دنيا را نمى شناسيد؛ دنيا را نمى بينيد. ملتهاى دنيا كه هيچ، حتى
دولتهاى دنيا كه نشانه ى آن بيش از صد كشور غيرمتعهد و حدود پنجاه كشور اسلامى است
كه در كنفرانس اسلامى و در جنبش عدم تعهد گرد آمده اند و چند مجموعه ى ديگر كه
اكثريت قاطع كشورهاى دنيا هستند، همه طرفدار اين هستند كه انرژى هسته اى از انحصار
چند قدرت مدعى و طلبگار جهانى بيرون بيايد و ملت ايران را براى اينكه در اين راه
شجاعانه ايستاده، از ته دل تحسين و تشويق مى كنند. ملت ايران در راه افتخار خود، با
قدرت و با نشاط و با تلاش - با اين نسلِ فرزانه و فهميده و آگاهى كه امروز
بحمداللَّه روزبه روز در حال رشد است - (اين نسل جوانِ عزيز ما) تفكرات خودش را، كه
بافته هاى ذهنى دنياى غرب را به چالش كشيده و زير علامت سؤال برده، روزبه روز رشد
خواهد داد و عمق خواهد بخشيد و آنها را مثل هداياى معنوىِ ارزشمندى به دنياى اسلام
و ملتهاى مسلمان تقديم خواهد كرد؛ و جبهه ى استكبار مجبور است عقب نشينى كند.
اين، وضعى است كه بحمداللَّه ما از اول انقلاب تا امروز داشته ايم و چشم اندازى است
كه براى آينده مى بينيم؛ اين، درسى براى خود ما دارد و درسى هم براى دشمنان؛ آنها
هم بايد درس بگيرند، اما خود ما هم بايد درس بگيريم.
درسى كه خود ما بايد بگيريم اين است كه بدانيم علاج همه ى دردهاى يك ملت، تلاش و
كار است؛ كارِ متكى به ايمان و اميد، علاج همه ى دردهاى يك ملت است. ملت بيكار، ملت
تنبل، ملت كسل، ملت نااميد و ملتى كه بگويد: «اى آقا! از دست ما چه كارى برمى آيد،
آنها هر كار كه بخواهند، مى توانند بكنند»، چنين ملتى به جايى نخواهد رسيد. آنچه ما
به دست آورده ايم، به خاطر اين بوده است كه ملت ما در اين مدت، اين روحيات را - كه
در طول دهها سال سعى كرده بودند در او تزريق كنند - بكلى دور ريخت. ملت ما ملتى است
بااميد و مؤمن . اين كه انسان احساس عجز بكند، غلط است؛ اين كه انسان حوصله ى كار
كردن نداشته باشد، غلط است. جوان بايد كار كند، محصل بايد كار كند، دانشجو بايد كار
كند، روحانى بايد كار كند، صاحب سرمايه بايد كار كند، كارگر بايد كار كند؛ هر كدام
كار خودشان را بكنند. فعال صنعتى و فعال كشاورزى بايد تلاش كنند؛ فعال سياسى و
اجتماعى بايد تلاش كند؛ همه اينها به سمت هدف سربلندى و پيشرفت روزافزون اين ملت و
اين كشور است. وقتى اين طور شد، همه چيز پيش خواهد رفت. من حالا ان شاءاللَّه در
اين چند روزى كه در اين استان هستم، در ملاقاتهاى مختلف، درباره ى جوانب اين مسئله
حرفهاى زيادى در ذهنم هست كه هر چه فرصت كنم - بخصوص در ملاقات با جوانها -
ان شاءاللَّه آنها را عرض خواهم كرد.
امروز شما ملت ايران بافته ى نظرى غرب را زير سؤال برده ايد؛ غربيها پايه ى كار
خودشان را بر دين زدايى قرار داده بودند و مى گفتند با دين نمى شود جلو رفت؛ شما
اين را باطل كرديد. معلوم شد دين نه فقط مانع پيشرفت نيست، بلكه تشديدكننده ى نيرو
و تقويت كننده ى حركت به سمت جلوست؛ اين را ملت ايران ثابت كردند. غربيها مى گفتند
كارها بايستى با نظر مردم انجام بگيرد؛ شعار دمكراسى مى دادند؛ اما عملاً
حزب بازيهاى غربى - كه نمونه هايش را در خيلى از كشورهاى دنيا؛ كشورهاى معروف و
بزرگ غرب مشاهده مى كنيد - نقش مردم را كم رنگ كرد. شما نشان داديد كه دمكراسى
واقعى، «مردم سالارى دينى» است؛ مردم مى بينند، مى شناسند، تشخيص مى دهند، دوست
مى دارند و رأى مى دهند؛ يعنى خود مردم هستند و احزاب، نقش ضعفى دارند؛ نقش حقيقى
مال خود مردم است؛ مردم هستند كه اراده مى كنند و تصميم مى گيرند.
از اول انقلاب تا امروز، انتخاباتهاى گوناگون، حضور مردم را نشان داده و نقش آن را
مسجل و مشخص كرده است. من در پايان، باز جمله اى را راجع به همين انتخاباتى كه در
پيش رو داريم، عرض خواهم كرد.
شما با عمل خودتان، عنصر دين، ايمان، عدالت و صدق را در معادلات جهانى وارد كرديد،
در حالى كه صداقت و راستگويى در معادلات سياسى دنيا گمشده است. هيچكس از يك
سياستمدار توقع ندارد كه راست بگويد؛ مى گويند راست مى گوييم، اما خودشان هم
مى دانند كه همين حرف هم دروغ است. صدق و صفا و راستگويى، عدالت طلبى، شعار طرفدارى
از محرومان و مستضعفان، به عنوان ادبیات سیاسی و به وسيله ى مسلمانها و ملت مؤمن
ايران در معارف جهانى وارد شد. آنها دعوى حقوق بشر كردند، دعوى مبارزه ى با تروريسم
كردند؛ اما ملت ايران با ايستادگيهاى خود، با افشاگرى خود و با حضور خود، بسيارى از
اين ادعاها را باطل كرد و نشان داد كه آنها دروغ مى گويند. اين كارها را شما كرديد.
اين فتوحات بزرگ را در ميدانهاى مختلف، شما ملت ايران به دست آورديد و بايد ادامه
بدهيد و ادامه اش هم به همان شكلى خواهد بود كه حركت عظيم مردم ايران توانست بر آن
سايه افكن باشد؛ يعنى كار و نشاط متكى به ايمان و اميد، و با روشن ديدن افق آينده.
اين، درسى است كه ما بايد بگيريم. ما بايد اتحاد خودمان را قدر بدانيم؛ وحدت ملى
بايد قدر دانسته بشود؛ اين، خيلى نعمت بزرگى است. امروز ملت ايران متحدند. امروز
پرچمهاى گوناگون سياسى و حزبى و خطى و فرقه اى و غيره، همه در زير پرچم جمهورى
اسلامى ايران و پرچم عمومى ملت قرار دارند و اگر اهتزازى دارند، در زير اهتزاز اين
پرچم اصلى است. اين، خيلى نعمت بزرگى است. ديندارىِ شما نعمتى است؛ نشاط شما نعمتى
است؛ اين طبقه ى جوانِ وسيع كشور بزرگترين نعمت است. اين نعمتها را بايد قدر دانست.
و توصيه هايى در زمينه ى كار و تلاش و تحصيل و پيگيرى علم هست كه عرض خواهيم كرد.
به هر حال، راه پيشرفت روزافزون ملت ايران و رسيدن به آن قله، همان راهى است كه از
پايينها تا اينجا ما را رسانده؛ ادامه ى راه هم همين طور است.
درس دشمنان ما چيست؟ معارضان ملت ايران هم بايد از اين تجربه ى بيست وهفت ساله درس
بگيرند. آنها بايد باور كنند كه يك حادثه ى بين المللىِ بزرگى در سطح جهانى شروع
شده است. اين قرن - قرنى كه در پيش داريم - قرن شكست سياستها و روشهاى قرنهاى
نوزدهم و بيستم است. قرنهاى نوزدهم و بيستم براى ملتهاى منطقه از يك سو و قدرتهاى
غربى از يك سوى ديگر، قرن دين زدايى و سپس سلطه و دست اندازى به كشورها بود؛ قرن
استعمار و استثمار بود. قرن بيست ويكم - كه اين قرنى است كه چند سال است در آن وارد
شده ايم - بر حسب آنچه كه انسان از قرائن مى فهمد، قرنِ محو كردن و ازاله كردن آثار
حركت قرنهاى نوزدهم و بيستم است؛ بايد نشانه هاى استيلاى قدرتهاى بزرگ بر كشورها و
ملتها بكلى از صفحه ى زندگى بشر پاك بشود؛ سلطه بايد وجود نداشته باشد. امريكاييها
مى خواهند خوب زندگى كنند، بكنند؛ هر ملتى حق دارد در سايه ى تلاش خودش خوب زندگى
كند؛ اما در داخل كشور خودشان خوب زندگى كنند. خليج فارس، درياى عمان، اقيانوس هند،
بقيه ى بخشهاى دنيا، تنگه هاى حساس دنيا، مال امريكا نيست؛ اينها مال صاحبانش است.
ملتها صاحبان كشورهاى خودند.
اين قرن، بايد قرن بازگشت ملتها به هويت خود، به انسانيت خود و شكستن طلسم سلطه گرى
و سلطه پذيرى باشد؛ همچنانى كه اين قرن، قرن رو كردن به معنويت است. حالا درباره ى
هزاره ى سوم حرفهاى ياوه ى زيادى مى زنند؛ براى هزار سال پيش بينى هايى مى كنند كه
به هيچ مستند علمى و فنى متكى نيست. اما اگر انسان بخواهد از روى حدس و گمان
درباره ى اين هزاره حرفى بزند، مى تواند بگويد كه اين هزاره، هزاره ى معرفت انسان
به ارزش خودش است. در اين هزاره، انسانها به ارزش خودشان و ارزش نزديك شدن به خداى
خودشان واقف مى شوند. اگر بشود براى هزاره حدسى زد، آنچه كه قابل حدس است، اين است.
ما حالا بحث هزاره را نمى كنيم؛ اما اين قرنى كه در پيش است، قرنِ روكردن به معنويت
و قرن استقلال و هويت ملى ملتهاست و ايران، سرآغاز آن بود. دنباله ى ايران بسيارى
جاهاى ديگر پيش خواهد آمد و قدرتهايى كه با اين حركت عظيم بشرى مواجه و سينه به
سينه بشوند، شكست خواهند خورد و قدرت استكبارى يكى از اينهاست. من درباره ى
انتخابات عرض كنم:
راجع به انتخابات، هم در نماز عيد سعيد فطر مطالبى به ملت عزيزمان عرض كرديم، هم
قبل از آن گفتم. انتخابات مهم است؛ هم انتخابات خبرگان مهم است، هم انتخابات شوراها
مهم است و هم اصل حضور مردم در انتخابات مهم است.
انتخابات خبرگان - همان طور كه در نماز عيد فطر عرض كرديم - يك ذخيره سازى براى ملت
و براى آينده ى نظام است؛ مثل صندوق ذخيره، كه يك روز در هنگام نياز، اين انتخاب
شما به درد ملت و كشور خواهد خورد؛ بايد اين ذخيره را نگه داريم. اين، پشتوانه اى
است كه بايد براى كشور باشد. مجلس خبرگان هميشه بايد آماده باشد؛ لذا بسيار مهم
است.
انتخابات شوراها هم از اين جهت مهم است كه كار روزمره ى مردم و زندگى شهر و روستايى
مردم، متوقف به اين انتخابات است. اگر انسانهاى صالح، كارآمد، بانشاط، مؤمن، نجيب و
امين در انتخابات شوراها انتخاب شوند، خيال مردم از لحاظ مسائل جارى روزمره ى زندگى
- كه با آن سر و كار دارند - راحت خواهد شد. شما اگر آن كسى را كه مى پسنديد و
مى خواهيد، انتخاب نكرديد، آن كسى كه شما نمى پسنديد، انتخاب خواهد شد و رأى خواهد
آورد. بنابراين، رأى خودتان را به ميدان بياوريد.
به مردممان عرض مى كنم: هم در اين انتخاباتها و هم به طور عمومى ملت ما بايد بيشتر
از گذشته به اتحاد اهميت بدهند و تحمل كردن يكديگر را ياد بگيرند. ما گاهى اوقات سر
چيزهاى كوچك با هم يك و دو مى كنيم، در حالى كه در مبانى و اصول مثل هم هستيم! يك
چيزى شما مى گويى، يك ايراد بيخودى اى من مى گيرم، بنا مى كنيم يك و دو كردن. البته
يك و دو بين دو نفر و در يك محيط شخصى، اهميتى ندارد؛ اما وقتى در محيط عظيم كشور
چنين چيزى واقع شود، فضاى سياسى را نامطلوب مى كند. بنابراين، ما بايد از بى تحملى
و ايرادگيريهاى بيخود پرهيز كنيم و به مسئله ى اتحاد و مشاركت براى شكل دادن به
آينده، اهميت بدهيم. آينده ى كشور دست شماست؛ بايد به اين شكل بدهيد.
من از شما برادران و خواهران عزيز خيلى تشكر مى كنم؛ هم شما كه اينجا هستيد، هم آن
عده ى كثيرى كه در خيابانها بودند. خوشحالم كه در بين شما هستم؛ اين چند روز را در
بخشهاى مختلف اين استان و در ميان قشرهاى مختلف خواهيم بود. حرفهاى زيادى داريم كه
عرض بكنيم؛ حرفهايى هم از شما خواهيم شنيد.
پروردگارا! به محمد و آل محمد رحمت و فضل و بركت خود را بر اين مردم نازل كند.
پروردگارا! اين جوانان عزيز، اين مردم مؤمن، اين دلهاى پاك را مشمول تفضلات ويژه ى
خودت قرار بده. پروردگارا! هر روز اين كشور را از روز قبل بهتر، پُربارتر و روشن تر
قرار بده. پروردگارا! قلب ولى عصر (ارواحنافداه) را از ما راضى و خشنود كن؛ ما را
به معناى واقعى كلمه سرباز آن بزرگوار قرار بده.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته