مسئله
کسی که نسبت به حکم شرعی در باب نماز، روزه، حج و غیره جاهل است، اگر حکم شرعی بر خلاف واقع به گونهای به او گفته شود که موجب باطل و فاسد شدن عملش شود، حرام است.
اگر شخصی جاهل به اجزاء و شرایط نماز باشد، چنانچه جهل او به اجزاء و شرایطی باشد که اخلال به آنها از روی جهل به صحت نماز ضرر نزند، آگاه کردن او واجب نیست، ولی اگر از اجزاء و شرایطی است که اخلال به آنها هر چند از روی جهل، موجب بطلان نماز است؛ مثل وضو، غسل، وقت، رکوع و سجود، در این صورت اعلام به جاهل واجب است.
کسی که نسبت به موضوع حکم شرعی جاهل است، چنانچه موضوع حکم بر خلاف واقع به گونهای برای او بیان شودکه موجب ارتکاب گناه توسط وی شود، حرام است.
اگر شخصی باعث به گناه افتادن دیگری نمیشود، ولی کسی را در حال ارتکاب حرام میبیند و مانع او نمیشود:
1. ارتکاب حرام بهخاطر جهل به حکم است (خواه حکم تکلیفی و یا حکم وضعی) ← بر مکلّف اظهار و اعلام حکم شرعی واجب است.
vمثال: کسی که با تیمم نماز میخواند، درحالیکه آب وجود دارد و نمیداند با وجود آب، تیمّم باطل است. یا نمیداند هنگام زلزله نماز آیات واجب میشود یا حرمت فقّاع را نمیداند، یا نمیداند نظر به برخی از نامحرمهایی که در معاشرتهای خانوادگی متداول است، حرام است. همۀ اینها از موارد جهل به حکم کلّی الهی است که اعلام آن واجب است. (مکاسب محرمه، ج78، ص5و9)
2. بهخاطر جهل به موضوع است:
الف) موضوع در شریعت اسلام از موضوعات مهم است که خداوند به هیچ وجه راضی به ابتلای مکلّف به آن نیست، مثل جان انسان یا اعراض (آبرو و حیثیّت مؤمن) و همچنین اموال او ← بر مکلّف اظهار و اعلام واجب است. (مکاسب محرمه، ج79، ص2)
v مثال: مال کسی را بدون اینکه بداند غصب است، تصرّف میکند، یا به خیال اینکه فردی مهدورالدّم است، میخواهد او را به قتل برساند، یا میخواهد خواهر رضاعیاش را -بدون اینکه بداند خواهرش است- به عقد خود درآورد. (مکاسب محرمه، ج79، ص2)
ب) موضوع از موضوعات مهم نیست ← اعلام واجب نیست؛ مثل احکامیکه جاهل در آنها معذور است. (مکاسب محرمه، ج79، ص3)
3. در موارد شک در اهمیت موضوع احتیاط واجب اظهار و اعلام است. (مکاسب محرمه، ج79، ص3)
در تکوینیّات، مثلاً آتش سبب سوزاندن است. ولی شرط تأثیر این سبب، تماس آن با جسم است. اگر تماس نباشد، آتش اعمال سببیّت نمیکند؛ هر دو به نحوی تأثیر دارند، امّا تأثیر آتش غیر از تأثیر تماس است. ازاینرو دو نوع تأثیرند که به اوّلی «سبب» میگویند و به دوّمی «شرط». (مکاسب محرمه، ج76، ص3)